هر چند ز بخت بد به دردم شاعر : سنايي غزنوي هر چند به چشم خلق خوارم هر چند ز بخت بد به دردم ايام جهان همي گذارم با رود و سرود و بادهي ناب آزردهي جور روزگارم مي ده پسرا که در خمارم بر دست زيار يادگارم تا من بزيم پياله بادا بس خون که ز ديده ميببارم مي رنگ کند به جامم اندر هم مومن و بستهي زنارم از حلقه و تاب و بند زلفت چون با تو ز نار نيست عارم اي ماه در آتشم چه داري جويست ز ديده بر کنارم تا ماندهام از تو برکناري از بيم...