از عشق ندانم که کيم يا به که مانم

از عشق ندانم که کيم يا به که مانم شاعر : سنايي غزنوي شوريده تنم عاشق و سرمست و جوانم از عشق ندانم که کيم يا به که مانم دل سوخته پوينده شب و روز دوانم از بهر طلب کردن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از عشق ندانم که کيم يا به که مانم
از عشق ندانم که کيم يا به که مانم
از عشق ندانم که کيم يا به که مانم

شاعر : سنايي غزنوي

شوريده تنم عاشق و سرمست و جوانماز عشق ندانم که کيم يا به که مانم
دل سوخته پوينده شب و روز دوانماز بهر طلب کردن آن يار جفا جوي
نه نيز کسي داند اين راز نهانمبا کس نتوانم که بگويم غم عشقش
عمري سپري گشت من اندوه خورانمده سال فزونست که من فتنه‌ي اويم
ترسم که بدانند که من يار فلانماز بس که همي جويم ديدار فلان را
وز مويه که مي‌مويم چون موي نوانماز ناله که مي‌نالم ماننده‌ي نالم
وي واي من ار من به چنين حال بمانماي واي من ار من ز غم عشق بميرم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط