تن را به بلا و غم سپرديم

تن را به بلا و غم سپرديم شاعر : سنايي غزنوي دل را به اميد عشق داديم تن را به بلا و غم سپرديم وز خوردن غم هميشه شاديم غمخواره شديم در ره عشق با محنت و غم جنابه زاديم قصه چکنم که در ره عشق بر تارک سر بايستاديم در حضرت عشق خوبرويان از جستن اين حديث باديم بي درد چو بد سنايي از عشق در محنت و رنج اوفتاديم سر بر خط عاشقي نهاديم
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تن را به بلا و غم سپرديم
تن را به بلا و غم سپرديم
تن را به بلا و غم سپرديم

شاعر : سنايي غزنوي

دل را به اميد عشق داديمتن را به بلا و غم سپرديم
وز خوردن غم هميشه شاديمغمخواره شديم در ره عشق
با محنت و غم جنابه زاديمقصه چکنم که در ره عشق
بر تارک سر بايستاديمدر حضرت عشق خوبرويان
از جستن اين حديث باديمبي درد چو بد سنايي از عشق
در محنت و رنج اوفتاديمسر بر خط عاشقي نهاديم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط