نه سيم نه دل نه يار داريم نه سيم نه دل نه يار داريمشاعر : سنايي غزنوي پس ما به جهان چه کار داريمنه سيم نه دل نه يار داريمخجلتزدگان روزگاريمغفلتزدگان پر غروريمما جمله ز بهر يار داريماي دل تو ز سيم و زر چگوييدر پاي هزار خار داريماز دست بداده دستهي گلچون عمر عزيز خوار داريمهل تا نفسي به هم برآريماکنون غم يک مهار داريماندر بنه صد شتر بديديم