آمد گه آنکه ساغر آريم

آمد گه آنکه ساغر آريم شاعر : سنايي غزنوي آواز چو عاشقان برآريم آمد گه آنکه ساغر آريم ما روي بر آن سمنبر آريم بر پشت چمن سمن برآمد جانها به نثار بتگر آريم در باغ چو بنگريم رويش گر از سر لاف خود برآريم اندر ره عاشقي ز باده از عالم عشق پر برآريم با همت خود به عون دردي در ره روش قلندر آريم يک مر صلاح را مگر ما اندر صف کم زنان در آريم چون مرکب عاشقي به معني سرپوش زمانه در سر آريم گر جان و جهان و دين ببازيم نعت فلک مدور آريم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمد گه آنکه ساغر آريم
آمد گه آنکه ساغر آريم
آمد گه آنکه ساغر آريم

شاعر : سنايي غزنوي

آواز چو عاشقان برآريمآمد گه آنکه ساغر آريم
ما روي بر آن سمنبر آريمبر پشت چمن سمن برآمد
جانها به نثار بتگر آريمدر باغ چو بنگريم رويش
گر از سر لاف خود برآريماندر ره عاشقي ز باده
از عالم عشق پر برآريمبا همت خود به عون دردي
در ره روش قلندر آريميک مر صلاح را مگر ما
اندر صف کم زنان در آريمچون مرکب عاشقي به معني
سرپوش زمانه در سر آريمگر جان و جهان و دين ببازيم
نعت فلک مدور آريمدر خاک بسيط چون سنايي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط