آمد گه آنکه ساغر آريم شاعر : سنايي غزنوي آواز چو عاشقان برآريم آمد گه آنکه ساغر آريم ما روي بر آن سمنبر آريم بر پشت چمن سمن برآمد جانها به نثار بتگر آريم در باغ چو بنگريم رويش گر از سر لاف خود برآريم اندر ره عاشقي ز باده از عالم عشق پر برآريم با همت خود به عون دردي در ره روش قلندر آريم يک مر صلاح را مگر ما اندر صف کم زنان در آريم چون مرکب عاشقي به معني سرپوش زمانه در سر آريم گر جان و جهان و دين ببازيم نعت فلک مدور آريم...