ما عشق روي آن نگاريم شاعر : سنايي غزنوي زان خسته و زار و دلفگاريم ما عشق روي آن نگاريم پيوسته به دام او شکاريم همواره به بند او اسيريم ما عاشق زار زار زاريم او دلبر خوب خوب خوبست از ديده سرشگ از آن نباريم ترسم که جهان خراب گردد گويي که هميشه در خماريم از فتنهي زلف مشکبارش کاندر هوس تو بر چه کاريم آخر بنگويي اي نگارين ما خود سر اين جهان نداريم گر دست تو نيست بر سر ما کازردهي جور روزگاريم ما را به جفاي خود ميازار ما بي...