او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنيم

او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنيم شاعر : سنايي غزنوي يا دو چنگ از جور او در دامن ديگر زنيم او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنيم تا به عشق بي‌وفايي ديگر آتش در زنيم هر زمان ما را دلي کي باشد و جاني دگر تا کي از هجران او ما دستها بر سر زنيم تا کي از ناديدنش ما ديده‌ها پر خون کنيم گاه آن آمد که ما با رود و رامشگر زنيم گاه آن آمد که بر ما باد سلوت برجهد ما به يک دم آتش اندر چرخ و بر چنبر زنيم گر فلک در عهد او با ما نسازد گو مساز گه ز...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنيم
او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنيم
او چنان داند که ما در عشق او کمتر زنيم

شاعر : سنايي غزنوي

يا دو چنگ از جور او در دامن ديگر زنيماو چنان داند که ما در عشق او کمتر زنيم
تا به عشق بي‌وفايي ديگر آتش در زنيمهر زمان ما را دلي کي باشد و جاني دگر
تا کي از هجران او ما دستها بر سر زنيمتا کي از ناديدنش ما ديده‌ها پر خون کنيم
گاه آن آمد که ما با رود و رامشگر زنيمگاه آن آمد که بر ما باد سلوت برجهد
ما به يک دم آتش اندر چرخ و بر چنبر زنيمگر فلک در عهد او با ما نسازد گو مساز
گه ز زلف دلبران با مشک و با عنبر زنيمگه ز رخسار بتان بر لاله و گل مي‌خوريم
باده پيماييم از خم بر خم ديگر زنيمپشتمان از غم کمان شد از قدش تيري کنيم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط