اي وصل تو دستگير مهجوران

اي وصل تو دستگير مهجوران شاعر : سنايي غزنوي هجر تو فزود عبرت دوران اي وصل تو دستگير مهجوران حقا که نه‌اي بتا ز معذوران هنگام صبوح و تو چنين غافل بنديش به دل بسوز رنجوران گر فوت شود همي نماز از تو چون توبه‌ي من خمار مخموران برخيز و بيار آنچه زو گردد بي عافيه زاهدان و بي‌نوران فرياد ز دست آن گران جانان از سبلتها چو نيش زنبوران از طلعتها چو روي عفريتان در شهر شوي چو ما ز مشهوران گويند بکوش تا به مستوري تا روز قضا نباشي از دوران...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي وصل تو دستگير مهجوران
اي وصل تو دستگير مهجوران
اي وصل تو دستگير مهجوران

شاعر : سنايي غزنوي

هجر تو فزود عبرت دوراناي وصل تو دستگير مهجوران
حقا که نه‌اي بتا ز معذورانهنگام صبوح و تو چنين غافل
بنديش به دل بسوز رنجورانگر فوت شود همي نماز از تو
چون توبه‌ي من خمار مخمورانبرخيز و بيار آنچه زو گردد
بي عافيه زاهدان و بي‌نورانفرياد ز دست آن گران جانان
از سبلتها چو نيش زنبوراناز طلعتها چو روي عفريتان
در شهر شوي چو ما ز مشهورانگويند بکوش تا به مستوري
تا روز قضا نباشي از دوراننزديکي ما طلب کن اي مسکين
بيزارم از جزاي ماجورانلا والله اگر من اين کنم هرگز
اي زمره‌ي زاهدان مغرورانمعلوم شما نيست ز ناداني
بي‌رنج دهند مزد مزدورانآنجا که مصير ما بود فردا


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط