اي کعبهي من در سراي تو اي کعبهي من در سراي توشاعر : سنايي غزنوي جان و تن و دل مرا براي تواي کعبهي من در سراي تومحراب منست خاکپاي توبوسم همه روز خاکپايت رادست من و زلف دلرباي توچشم من و روي دلفريب تودر حلقهي زلف مشکساي تومشکست هزار نافه بتروياهر چند که من نيم سزاي تودل هست سزاي خدمت عشقتتا هست دل من آشناي توبيگانه شدستم از همه عالمبر ديده و دل کشم جفاي توچندانکه جفا کني روا دارمآن دل که شدست مبتلاي تودر عشق تو از جفا نپرهيزدآن بد که نکردهام به جاي تواي جان جهان مکن به جاي من