خه خه اي جان عليک عينالله خه خه اي جان عليک عيناللهشاعر : سنايي غزنوي اي گلستان عليک عيناللهخه خه اي جان عليک عيناللهمجلس جان عليک عيناللهاندرا اندرا که خوش کرديدر و مرجان عليک عيناللهبرفشان برفشان دل و جان راچون تو مهمان عليک عيناللههيچ جايي نيافت از پي انساز همه جان عليک عيناللهمرده دل بودهايم در بندتبوسه باران عليک عيناللهپيش خز تا کنيم بر لب توچون سليمان عليک عيناللهجان ما کن ز لحن داووديشکر افشان عليک عيناللهباش تا ما کنيم بر سر توبت کاسان عليک عيناللهپيش کاست همي برد سجدهجان خاقان عليک عيناللهخاک پايت ز عشق بوسه دهدتويي آن «آن» عليک عيناللهآنچه گويند صوفيانش «آن»هيچ تاوان عليک عيناللهدر غلاميت بر سنايي نيست