اي من مه نو به روي تو ديده اي من مه نو به روي تو ديدهشاعر : سنايي غزنوي واندر تو ماه نو بخنديدهاي من مه نو به روي تو ديدهاز دور نگاه کرده دزديدهتو نيز ز بيم خصم اندر مندر زير سياه ابر پوشيدهبنموده فلک مه نو و خود رابردار ز روي زلف ژوليدهتو نيز مه چهارده بنمايچون در زر و سيم مرد ناديدهکي باشد کي که در تو آويزممن دو لب تو به بوسه خاييدهتو روي مرا به ناخنان خستهخود را لقبي نهاده شوريدهاي تو چو پري و من ز عشق تو