سينه مکن گرچه سمن سينهاي سينه مکن گرچه سمن سينهايشاعر : سنايي غزنوي زان که نه مهري که همه کينهايسينه مکن گرچه سمن سينهايگر چه پذيرنده چو آيينهايخوي تو برنده چون ناخن برستدام چه سودست که بي چينهايحسن تو دامست وليکن تراچون سوي کودک شب آدينهايمن سوي تو شنبه و تو نزد منخار دلي و خسک سينهايدي چو گلي بودي و امروز بازهيچ نداني که چو خامينهايپخته نگردي تو به دوزخ هميگويي در آب روان چينهايرو که در اين راه تو تر دامنيرو که همان احمد پارينهايگفتمت امسال شدي به ز پاردر خور پيوند سنايي نهايرو به گله باز شو ايرا هنوز