از ماه رخي نوش لبي شوخ بلايي

از ماه رخي نوش لبي شوخ بلايي شاعر : سنايي غزنوي هر روز همي بينم رنجي و عنايي از ماه رخي نوش لبي شوخ بلايي با پاک‌بري عشوه‌دهي شوخ دغايي شکرست مر آنرا که نباشد سر و کارش...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
از ماه رخي نوش لبي شوخ بلايي
از ماه رخي نوش لبي شوخ بلايي
از ماه رخي نوش لبي شوخ بلايي

شاعر : سنايي غزنوي

هر روز همي بينم رنجي و عنايياز ماه رخي نوش لبي شوخ بلايي
با پاک‌بري عشوه‌دهي شوخ دغاييشکرست مر آنرا که نباشد سر و کارش
جز آنکه کند با من بيچاره جفاييگويي که ندارد به جهان پيشه‌ي ديگر
ناکرده به جاي من يکروز وفاييتا چند کند جور و جفا با من عاشق
يعني که همي آيم من نيز ز جاييتا چند کشم جورش من بنده به دعوي
گر عاشق او باشد بيچاره گداييدانم که خلل نايد در حشمت او را
گويد که مرا هست درين هر دو رياييگر جامه کنم پاره و گر بذل کنم دل
چون نيست نصيب او هر روز ضياييخورشيد رخست او و سنايي را زان چه


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط