اي پيشهي تو جفانمايي شاعر : سنايي غزنوي در بند چه چيزي و کجايي اي پيشهي تو جفانمايي گر ز آنکه تو خود همي نيايي باري يک شب خيال بفرست دست اولين مکن دغايي در باختن قمار با دوست چون با تو فتادم آشنايي بيگانگي اي نگار بگذار آخر نه که از برم جدايي دانم که تو نه حريفي و من ناديده به وصل روشنايي تاريکي هجر چند بينم بازار رواي پارسايي اي حسن خوش تو کرده کاسد انديشهي مردم ريايي وي روي کش تو کرده فاسد دلداري را تو ناسزايي بي...