باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي

باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي شاعر : سنايي غزنوي آشوب دل ما را بر جوش نهادستي باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي صد کژدم مشکين را بر جوش نهادستي باز آن چه شگرفي را بر شعله‌ي کافوري هم نيش کشيدستي هم نوش نهادستي در حجره‌ي مهجوران چون کلبه‌ي زنبوران هم چشم گشادستي هم گوش نهادستي در غارت بي باران چون عادت عياران نامش به چه معني را شبپوش نهادستي اي روز دو عالم را پوشيده کلاه تو لعل شکرافشان را خاموش نهادستي از جزع تو اقليمي در شور و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي
باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي
باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي

شاعر : سنايي غزنوي

آشوب دل ما را بر جوش نهادستيباز اين چه عياري را شب پوش نهادستي
صد کژدم مشکين را بر جوش نهادستيباز آن چه شگرفي را بر شعله‌ي کافوري
هم نيش کشيدستي هم نوش نهادستيدر حجره‌ي مهجوران چون کلبه‌ي زنبوران
هم چشم گشادستي هم گوش نهادستيدر غارت بي باران چون عادت عياران
نامش به چه معني را شبپوش نهادستياي روز دو عالم را پوشيده کلاه تو
لعل شکرافشان را خاموش نهادستياز جزع تو اقليمي در شور و تو از شوخي
صد غاشيه از عشقت بر دوش نهادستياز کشي و چالاکي پيران طريقت را
با آنهمه هوشياري بي هوش نهادستيسحرا گه تو کردستي تا نام سنايي را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط