باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي شاعر : سنايي غزنوي آشوب دل ما را بر جوش نهادستي باز اين چه عياري را شب پوش نهادستي صد کژدم مشکين را بر جوش نهادستي باز آن چه شگرفي را بر شعلهي کافوري هم نيش کشيدستي هم نوش نهادستي در حجرهي مهجوران چون کلبهي زنبوران هم چشم گشادستي هم گوش نهادستي در غارت بي باران چون عادت عياران نامش به چه معني را شبپوش نهادستي اي روز دو عالم را پوشيده کلاه تو لعل شکرافشان را خاموش نهادستي از جزع تو اقليمي در شور و...