تا معتکف راه خرابات نگردي شاعر : سنايي غزنوي شايستهي ارباب کرامات نگردي تا معتکف راه خرابات نگردي تا بندهي رندان خرابات نگردي از بند علايق نشود نفس تو آزاد تا قدوهي اصحاب لباسات نگردي در راه حقيقت نشوي قبلهي احرار شايستهي سکان سماوات نگردي تا خدمت رندان نگزيني به دل و جان اندر صف ثاني چو تحيات نگردي تا در صف اول نشوي فاتحهي «قل» تا در کف عشق شه او مات نگردي شه پيل نبيني به مراد دل معشوق نزد فضلا عين مباهات نگردي تا نيست نگردي...