در ره روش عشق چه ميري چه اسيري شاعر : سنايي غزنوي در مذهب عاشق چه جواني و چه پيري در ره روش عشق چه ميري چه اسيري رخها همه زردست و جگرها همه قيري آنجا که گذر کرد بناگه سپه عشق تا بندهي خال تو بود نور اثيري آزاد کن از تيرگي خويش و غم عشق اي بيخبر از رنج حقيري چه حقيري عالم همه بيرنج حقيري ز غم عشق سوداي بتي به که همه عمر اميري ميري چه کند مرد که روزي به همه عمر بي غم بود از نعمت گوينده و قيري آن سينه که بردي بدل دل غم عشقت اينجا که...