اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي

اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي شاعر : سنايي غزنوي کي سزاوار هواي رخ جانان باشي اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي به لب جوي چو اطفال هراسان باشي در دريا تو چگونه به کف آري که همي که شوي دور ازين کوي و تن آسان باشي چون به ترک دل و جان گفت نياري آن به نيست ممکن که تو اندر خور ميدان باشي تا تو فرمانبر چوگان سواران نشوي تو همان به که اسير خم چوگان باشي کار بر بردن چوگان نبود صنعت تو تو همي خواهي چون موسي عمران باشي به عصايي و گليمي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي
اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي
اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي

شاعر : سنايي غزنوي

کي سزاوار هواي رخ جانان باشياي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي
به لب جوي چو اطفال هراسان باشيدر دريا تو چگونه به کف آري که همي
که شوي دور ازين کوي و تن آسان باشيچون به ترک دل و جان گفت نياري آن به
نيست ممکن که تو اندر خور ميدان باشيتا تو فرمانبر چوگان سواران نشوي
تو همان به که اسير خم چوگان باشيکار بر بردن چوگان نبود صنعت تو
تو همي خواهي چون موسي عمران باشيبه عصايي و گليمي که تو داري پسرا
خود نه بس آنکه نميري و مسلمان باشيخواجه‌ي ما غلطي کردست اين راه مگر


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط