اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي شاعر : سنايي غزنوي کي سزاوار هواي رخ جانان باشي اي سنايي چو تو در بند دل و جان باشي به لب جوي چو اطفال هراسان باشي در دريا تو چگونه به کف آري که همي که شوي دور ازين کوي و تن آسان باشي چون به ترک دل و جان گفت نياري آن به نيست ممکن که تو اندر خور ميدان باشي تا تو فرمانبر چوگان سواران نشوي تو همان به که اسير خم چوگان باشي کار بر بردن چوگان نبود صنعت تو تو همي خواهي چون موسي عمران باشي به عصايي و گليمي...