مبند دل به حياتي که جاوداني نيست

مبند دل به حياتي که جاوداني نيست شاعر : صائب تبريزي که زندگاني ده روزه زندگاني نيست مبند دل به حياتي که جاوداني نيست شراب تلخ کم از آب زندگاني نيست به چشم هر که سيه شد جهان ز رنج خمار وگرنه نشاه‌ي مستي کم از جواني نيست ز شرم موي سفيدست هوشياري من درين زمانه که آثار مهرباني نيست جدا بود شکر و شير، همچو روغن و آب مرا که بهره بجز غفلت از جواني نيست ز صبح صادق پيري چه فيض خواهم برد؟ که تنگناي فلک جاي پرفشاني نيست برون ميار سر از زير بال خود...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مبند دل به حياتي که جاوداني نيست
مبند دل به حياتي که جاوداني نيست
مبند دل به حياتي که جاوداني نيست

شاعر : صائب تبريزي

که زندگاني ده روزه زندگاني نيستمبند دل به حياتي که جاوداني نيست
شراب تلخ کم از آب زندگاني نيستبه چشم هر که سيه شد جهان ز رنج خمار
وگرنه نشاه‌ي مستي کم از جواني نيستز شرم موي سفيدست هوشياري من
درين زمانه که آثار مهرباني نيستجدا بود شکر و شير، همچو روغن و آب
مرا که بهره بجز غفلت از جواني نيستز صبح صادق پيري چه فيض خواهم برد؟
که تنگناي فلک جاي پرفشاني نيستبرون ميار سر از زير بال خود صائب


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.