بار غم از دلم مي گلرنگ برنداشت

بار غم از دلم مي گلرنگ برنداشت شاعر : صائب تبريزي اين سيل هرگز از ره من سنگ برنداشت بار غم از دلم مي گلرنگ برنداشت مرغي مرا نديد که آهنگ برنداشت از شور عشق، سلسله‌جنبان عالمم از مي خزان چهره‌ي ما رنگ برنداشت شد کهربا به خون جگر لعل آبدار دستي که در شکستن من سنگ برنداشت يارب شود چو دست سبو، خشک زير سر! بخت سيه ز دامن ما چنگ برنداشت چون برگ لاله گرچه به خون غوطه‌ها زديم ناز نسيم، غنچه‌ي دلتنگ برنداشت صائب ز بزم عقده‌گشايان کناره کرد ...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
بار غم از دلم مي گلرنگ برنداشت
بار غم از دلم مي گلرنگ برنداشت
بار غم از دلم مي گلرنگ برنداشت

شاعر : صائب تبريزي

اين سيل هرگز از ره من سنگ برنداشتبار غم از دلم مي گلرنگ برنداشت
مرغي مرا نديد که آهنگ برنداشتاز شور عشق، سلسله‌جنبان عالمم
از مي خزان چهره‌ي ما رنگ برنداشتشد کهربا به خون جگر لعل آبدار
دستي که در شکستن من سنگ برنداشتيارب شود چو دست سبو، خشک زير سر!
بخت سيه ز دامن ما چنگ برنداشتچون برگ لاله گرچه به خون غوطه‌ها زديم
ناز نسيم، غنچه‌ي دلتنگ برنداشتصائب ز بزم عقده‌گشايان کناره کرد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط