دل را نگاه گرم تو ديوانه ميکند شاعر : صائب تبريزي آيينه را رخ تو پريخانه ميکند دل را نگاه گرم تو ديوانه ميکند ديوانه غمگساري ديوانه ميکند دل ميخورد غم من و من ميخورم غمش اين عقده کار سبحهي صددانه ميکند آزادگان به مشورت دل کنند کار دست بريدهي که ترا شانه ميکند؟ اي زلف يار، سخت پريشان و درهمي فانوس پردهداري پروانه ميکند غافل ز بيقراري عشاق نيست حسن صائب تلاش معني بيگانه ميکند ياران تلاش تازگي لفظ ميکنند ...