اي ز غم فراق تو جان مرا شکايتي اي ز غم فراق تو جان مرا شکايتيشاعر : فخرالدين عراقي بر در تو نشستهام منتظر عنايتياي ز غم فراق تو جان مرا شکايتيور همه خون کني دلم، هم نکنم شکايتيگر چه بميرم از غمت هم نکني به من نظرنيست از آنکه تا ابد عشق تو را نهايتيورچه نثار تو کنم جان، نرهم ز درد توزحمتم آيد، ار کنم از غم تو حکايتيدل ز فراق گشت خون، جان به لب آمد از غمتکشت مرا جفاي تو بيسبب جنايتيبرد ز من هواي تو جان عزيز، اي دريغچون ز در عنايتت يافتهام هدايتيگرچه براني از برم باز نگردم از درتتا نرود فغان کنان از تو به هر ولايتيخسته عراقي آن توست، دور مکن ز درگهش