سحرگه بر در راحت سرايي

سحرگه بر در راحت سرايي شاعر : فخرالدين عراقي گذر کردم شنيدم مرحبايي سحرگه بر در راحت سرايي همه سر مست عشق دلربايي درون رفتم، نديمي چند ديدم همه ز آشفتگي در هوي و هايي همه از بيخودي خوش وقت بودند ز برگ بي‌نوايي‌شان نوايي ز رنگ نيستي شان رنگ و بويي وراي عرش و کرسي متکايي ز سدره برتر ايشان را مقامي بهر دو کون در داده صلايي نشسته بر سر خوان فتوت درين عالم، بجز تن، رشته‌تايي نظر کردم، نديدم ملک ايشان ولي در عشق هر يک رهنمايي ز...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
سحرگه بر در راحت سرايي
سحرگه بر در راحت سرايي
سحرگه بر در راحت سرايي

شاعر : فخرالدين عراقي

گذر کردم شنيدم مرحباييسحرگه بر در راحت سرايي
همه سر مست عشق دلرباييدرون رفتم، نديمي چند ديدم
همه ز آشفتگي در هوي و هاييهمه از بيخودي خوش وقت بودند
ز برگ بي‌نوايي‌شان نواييز رنگ نيستي شان رنگ و بويي
وراي عرش و کرسي متکاييز سدره برتر ايشان را مقامي
بهر دو کون در داده صلايينشسته بر سر خوان فتوت
درين عالم، بجز تن، رشته‌تايينظر کردم، نديدم ملک ايشان
ولي در عشق هر يک رهنماييز حيرت در همه گم گشته از خود
چه پرسي حال مسکين گدايي؟مرا گفتند: حالي چيست؟ گفتم:


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط