کشيد کار ز تنهاييم به شيدايي شاعر : فخرالدين عراقي ندانم اين همه غم چون کشم به تنهايي؟ کشيد کار ز تنهاييم به شيدايي ز سرنوشت قلم نامه گشت سودايي ز بس که داد قلم شرح سرنوشت فراق چو خوش بود اگر، اي عمر رفته بازآيي مرا تو عمر عزيزي و رفتهاي ز برم به سر کنيم هر آن خدمتي که فرمايي زبان گشاده، کمر بستهايم، تا چو قلم چنان که گوشهي دامن به خون نيالايي به احتياط گذر بر سواد ديدهي من درآمده است به سر، با وجود دانايي نه مرد عشق تو بودم ازين...