طرب، اي دل، که نوبهار آمد

طرب، اي دل، که نوبهار آمد شاعر : فخرالدين عراقي از صبا بوي زلف يار آمد طرب، اي دل، که نوبهار آمد هين تماشا که نوبهار آمد هان نظاره که گل جمال نمود که گل از يار يادگار آمد در رخ او جمال يار ببين که چمن خلد آشکار آمد به تماشاي باغ و بستان شو که سحرگاه از آن ديار آمد از صبا حال کوي يار بپرس زان گل افشان و مشکبار آمد بر در يار ما گذشت نسيم چون من از ضعف بي‌قرار آمد تا صبا زان چمن گل افشان شد به عيادت به مرغزار آمد ديد چون عندليب...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طرب، اي دل، که نوبهار آمد
طرب، اي دل، که نوبهار آمد
طرب، اي دل، که نوبهار آمد

شاعر : فخرالدين عراقي

از صبا بوي زلف يار آمدطرب، اي دل، که نوبهار آمد
هين تماشا که نوبهار آمدهان نظاره که گل جمال نمود
که گل از يار يادگار آمددر رخ او جمال يار ببين
که چمن خلد آشکار آمدبه تماشاي باغ و بستان شو
که سحرگاه از آن ديار آمداز صبا حال کوي يار بپرس
زان گل افشان و مشکبار آمدبر در يار ما گذشت نسيم
چون من از ضعف بي‌قرار آمدتا صبا زان چمن گل افشان شد
به عيادت به مرغزار آمدديد چون عندليب ضعف نسيم
هين نوايي که وقت کار آمدگل سوي فاخته اشارت کرد:
که گل از وجد جان سپار آمدبلبل از شوق گل چنان ناليد
ناله‌ي عاشقان زار آمدهاي و هوي فتاد در گلزار
کز چمن ناله‌ي هزار آمدگل مگر جلوه مي‌کند در باغ؟
کش صبا دوش در کنار آمدزرفشان مي‌کند گل صد برگ
کز شمالش بسي يسار آمدگل زرافشان اگر کند چه عجب؟
صد هزاران گهر نثار آمدگل زر افشاند و ز ابر بر سر او
زان گرفتار زخم خار آمدغنچه از بند او نشد آزاد
مي زنندش که مايه دار آمدخار کز غنچه کيسه‌اي بر دوخت
که نه در بند کار و بار آمدنيست آزاده‌اي مگر سوسن
که نصيبش ز مي خمار آمدلاله را دل بسوخت بر نرگس
زين جهان بر دلش غبار آمدابر بگريست بر گل، از پي آنک
که چنين وقت سوکوار آمدشد ز ياري جدا بنفشه مگر
زان مگر لاله دل‌فگار آمدجامه‌ي سوک بر بنفشه بريد
نقش ديباي پرنگار آمدنقش رنگ چمن ز لطف بهار
کز لب يار ميگسار آمدخوش بهاري است، ليک آن کس را
کز صبا بوي زلف يار آمدهان، عراقي، تو و نسيم بهار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط