عشق را گوهر ز کاني ديگر است شاعر : عطار مرغ عشق از آشياني ديگر است عشق را گوهر ز کاني ديگر است عشق بازيدن ز جاني ديگر است هرکه با جان عشق بازد اين خطاست وان جهان را آسماني ديگر است عاشقي بس خوش جهاني است اي پسر زانکه عاشق را جهاني ديگر است کي کند عاشق نگاهي در جهان زانکه عاشق را زباني ديگر است در نيابد کس زبان عاشقان هر گروهي را گماني ديگر است کس نداند مرد عاشق را وليک هر زماني در مکاني ديگر است نيست عاشق را به يک موضع قرار لامکان...