هر ديده که بر تو يک نظر داشت شاعر : عطار از عمر تمام بهره برداشت هر ديده که بر تو يک نظر داشت وان ديد تو را که يک نظر داشت سرمايهي عمر ديدن توست در ديد تو ديدهي دگر داشت کور است کسي که هر زماني هر دل که ز عشق تو خبر داشت جاويد ز خويش بيخبر شد کز شوق تو صد هزار پر داشت مرغي بپريد در هوايت هر کو به تو قرب بيشتر داشت در شوق رخ تو بيشتر سوخت سوگند به جان تو اگر داشت دل بي رخ تو دمي سر کس ننهاد قدم کسي که سر داشت در عشق رخ تو...