هر ديده که بر تو يک نظر داشت

هر ديده که بر تو يک نظر داشت شاعر : عطار از عمر تمام بهره برداشت هر ديده که بر تو يک نظر داشت وان ديد تو را که يک نظر داشت سرمايه‌ي عمر ديدن توست در ديد تو ديده‌ي دگر داشت کور است کسي که هر زماني هر دل که ز عشق تو خبر داشت جاويد ز خويش بي‌خبر شد کز شوق تو صد هزار پر داشت مرغي بپريد در هوايت هر کو به تو قرب بيشتر داشت در شوق رخ تو بيشتر سوخت سوگند به جان تو اگر داشت دل بي رخ تو دمي سر کس ننهاد قدم کسي که سر داشت در عشق رخ تو...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر ديده که بر تو يک نظر داشت
هر ديده که بر تو يک نظر داشت
هر ديده که بر تو يک نظر داشت

شاعر : عطار

از عمر تمام بهره برداشتهر ديده که بر تو يک نظر داشت
وان ديد تو را که يک نظر داشتسرمايه‌ي عمر ديدن توست
در ديد تو ديده‌ي دگر داشتکور است کسي که هر زماني
هر دل که ز عشق تو خبر داشتجاويد ز خويش بي‌خبر شد
کز شوق تو صد هزار پر داشتمرغي بپريد در هوايت
هر کو به تو قرب بيشتر داشتدر شوق رخ تو بيشتر سوخت
سوگند به جان تو اگر داشتدل بي رخ تو دمي سر کس
ننهاد قدم کسي که سر داشتدر عشق رخ تو يک سر موي
بادي که به کوي تو گذر داشتبس مرده که زنده کرد در حال
هر حيله که چرخ پاک برداشتبا چشم تو کارگر نيامد
بر خاک درم چو خاک در داشتخوارم کردي چنان که عشقت
کز جان خودت عزيزتر داشتخوار از چه سبب کني کسي را
نه دل قيمت نه جان خطر داشتبا بوالعجبي غمزه‌ي تو
هر شيريني که آن شکر داشتدر پيش لبت ز شرم بگداخت
هر شيوه که داشت مختصر داشتدر جنب لب تو آب حيوان
هر نازکييي که آب زر داشتدر نقره‌ي عارضت فروشد
آن حرف که در ميان کمر داشتبر گرد ميان تو کمر گشت
زان نقطه‌ي طرفه بر زبر داشتشکل دهن تو طرفه برخاست
چه صد که هزار پرده در داشتچون روي تو زير پرده‌ي زلف
عطار هزار نوحه‌گر داشتدر هر بن موي بي رخ تو


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط