چون تتق از روي آن شمع جهان برداشتند

چون تتق از روي آن شمع جهان برداشتند شاعر : عطار همچو پروانه جهاني دل ز جان برداشتند چون تتق از روي آن شمع جهان برداشتند بهره‌اي گويي ز عمر جاودان برداشتند چهره‌اي ديدند جانبازان که جان درباختند سر به سر بر روي او رطل گران برداشتند چون سبک‌روحي او ديدند مخموران عشق نعره و فرياد از هفت آسمان برداشتند جمله رويا روي و پشتا پشت و همدرد آمدند هر نفس صد گنج پر گوهر از آن برداشتند چون دهان او بقدر ذره‌اي شد آشکار گر ز زلف او نوايي هر زمان برداشتند...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون تتق از روي آن شمع جهان برداشتند
چون تتق از روي آن شمع جهان برداشتند
چون تتق از روي آن شمع جهان برداشتند

شاعر : عطار

همچو پروانه جهاني دل ز جان برداشتندچون تتق از روي آن شمع جهان برداشتند
بهره‌اي گويي ز عمر جاودان برداشتندچهره‌اي ديدند جانبازان که جان درباختند
سر به سر بر روي او رطل گران برداشتندچون سبک‌روحي او ديدند مخموران عشق
نعره و فرياد از هفت آسمان برداشتندجمله رويا روي و پشتا پشت و همدرد آمدند
هر نفس صد گنج پر گوهر از آن برداشتندچون دهان او بقدر ذره‌اي شد آشکار
گر ز زلف او نوايي هر زمان برداشتندزلف او چون پرده‌ي عشاق آمد زان خوش است
نيک پي بردند اگر تير و کمان برداشتندجمله‌ي ترکان ز شوق ابروي و مژگان او
چون نشان نيست از ميانش چون نشان برداشتنددر تعجب مانده‌ام تا عاشقان بي خبر
چون رسيدم با ميانش از ميان برداشتندوصف يک يک عضو او کردم وليکن برکنار
مردگان در خاک گورستان فغان برداشتندچون ز لعلش زندگي و آب حيوان يافتند
در ثناي او چو سوسن ده زبان برداشتندخازنان هشت جنت عاشق رويش شدند
جام بر ياد خداوند جهان برداشتندچون تخلص را درآمد وقت جشني ساختند
خازنان خلد دست درفشان برداشتندچون خداوند جهان عطار خود را بنده خواند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط