تا که گشت اين خيالخانه پديد شاعر : عطار هر زمان گشت صد بهانه پديد تا که گشت اين خيالخانه پديد قصهي سوزن است و شانه پديد ناپديد است عيسي مريم ذرهاي کس درين دهانه پديد صد جهان ناپديد شد که نشد هيچکس نيست در ميانه پديد گرچه تو صد هزار ميبيني کيست غمگين و شادمانه پديد چون دو گيتي به جز خيالي نيست نيست جز نقش يک يگانه پديد زين همه نقشهاي گوناگون گر شود در هزار خانه پديد روشني از يک آفتاب بود وي عجب نيست مرغ و دانه پديد مرغ...