اي در درون جانم و جان از تو بي خبر

اي در درون جانم و جان از تو بي خبر شاعر : عطار وز تو جهان پر است و جهان از تو بي خبر اي در درون جانم و جان از تو بي خبر در جان و در دلي دل و جان از تو بي خبر چون پي برد به تو دل و جانم که جاودان پير از تو بي نشان و جوان از تو بي خبر اي عقل پير و بخت جوان گرد راه تو نام تو بر زبان و زبان از تو بي خبر نقش تو در خيال و خيال از تو بي نصيب وآنگه همه به نام و نشان از تو بي خبر از تو خبر به نام و نشان است خلق را در وادي يقين و گمان از تو بي خبر...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي در درون جانم و جان از تو بي خبر
اي در درون جانم و جان از تو بي خبر
اي در درون جانم و جان از تو بي خبر

شاعر : عطار

وز تو جهان پر است و جهان از تو بي خبراي در درون جانم و جان از تو بي خبر
در جان و در دلي دل و جان از تو بي خبرچون پي برد به تو دل و جانم که جاودان
پير از تو بي نشان و جوان از تو بي خبراي عقل پير و بخت جوان گرد راه تو
نام تو بر زبان و زبان از تو بي خبرنقش تو در خيال و خيال از تو بي نصيب
وآنگه همه به نام و نشان از تو بي خبراز تو خبر به نام و نشان است خلق را
در وادي يقين و گمان از تو بي خبرجويندگان جوهر درياي کنه تو
از تو خبر دهند و چنان از تو بي خبرچون بي خبر بود مگس از پر جبرئيل
شرح از تو عاجز است و بيان از تو بي خبرشرح و بيان تو چه کنم زانکه تا ابد
هستند جمله نعره‌زنان از تو بي خبرعطار اگرچه نعره‌ي عشق تو مي‌زند


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط