در سفر عشق چنان گم شدم شاعر : عطار کز نظر هر دو جهان گم شدم در سفر عشق چنان گم شدم کز ورق نام و نشان گم شدم نام و نشانم ز دو عالم مجوي کز خطوات تن و جان گم شدم هيچ کسم نيز نبيند دگر رقصکنان نعرهزنان گم شدم جامهدران اشک فشان آمدم گم شدگي جستم از آن گم شدم چون همه از گم شدگي آمدند من سبک از بار گران گم شدم بار امانت چو گران بود و صعب خود چه شناسم که چه سان گم شدم گم شدم و گم شدم و گم شدم در بر خورشيد چنان گم شدم سايهي يک...