رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم

رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم شاعر : عطار تا صيد پرده‌بازي گردون نيامدم رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم هر لحظه همچو چرخ دگرگون نيامدم چون قطب ساکن آمدم اندر مقام فقر تا هرچه بود از همه بيرون نيامدم بنهاده‌ام قدم به حرمگاه فقر در تا همچو غنچه با دل پر خون نيامدم زر همچو گل ز صره از آن ريختم به خاک کم نيستم به هيچ، گر افزون نيامدم از اهل روزگار به معيار امتحان هر چند چون هماي همايون نيامدم همچون مگس به ريزه‌ي کس ننگريستم در زير بار...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم
رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم
رفتم به زير پرده و بيرون نيامدم

شاعر : عطار

تا صيد پرده‌بازي گردون نيامدمرفتم به زير پرده و بيرون نيامدم
هر لحظه همچو چرخ دگرگون نيامدمچون قطب ساکن آمدم اندر مقام فقر
تا هرچه بود از همه بيرون نيامدمبنهاده‌ام قدم به حرمگاه فقر در
تا همچو غنچه با دل پر خون نيامدمزر همچو گل ز صره از آن ريختم به خاک
کم نيستم به هيچ، گر افزون نيامدماز اهل روزگار به معيار امتحان
هر چند چون هماي همايون نيامدمهمچون مگس به ريزه‌ي کس ننگريستم
در زير بار منت هر دون نيامدممنت خداي را که اگر بود و گر نبود
آخر من از عدم به شبيخون نيامدمهر بي خبر برون درست از وجود من
راه زمين مرو که چو قارون نيامدمعطار پر به سوي فلک همچو جبرئيل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط