اي ز سوداي تو دل شيدا شده

اي ز سوداي تو دل شيدا شده شاعر : عطار زآتش عشق تو آب ما شده اي ز سوداي تو دل شيدا شده تو چو دري در بن دريا شده عاشقان در جست و جويت صد هزار در ميان جان و دل پيدا شده از ميان آب و گل برخاسته خون دل پالوده و جانها شده عاشقان را بر اميد روي تو خود به عشق خويش ناپروا شده تو ز جمله فارغ و مشغول خويش بر جمال خويشتن شيدا شده ديده روي خويشتن در آينه تو چو شمع از نور خود يکتا شده ما همه پروانه‌ي پر سوخته ديده‌ي يعقوب نابينا شده يوسف...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ز سوداي تو دل شيدا شده
اي ز سوداي تو دل شيدا شده
اي ز سوداي تو دل شيدا شده

شاعر : عطار

زآتش عشق تو آب ما شدهاي ز سوداي تو دل شيدا شده
تو چو دري در بن دريا شدهعاشقان در جست و جويت صد هزار
در ميان جان و دل پيدا شدهاز ميان آب و گل برخاسته
خون دل پالوده و جانها شدهعاشقان را بر اميد روي تو
خود به عشق خويش ناپروا شدهتو ز جمله فارغ و مشغول خويش
بر جمال خويشتن شيدا شدهديده روي خويشتن در آينه
تو چو شمع از نور خود يکتا شدهما همه پروانه‌ي پر سوخته
ديده‌ي يعقوب نابينا شدهيوسف اندر ملک مصر و سلطنت
چند بازت جويم اي گم ناشدهگم شدم در جست و جويت روز و شب
مي‌نبينم از تو خون پالا شدهچون دل عطار در عالم دلي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط