اي ز سوداي تو دل شيدا شده شاعر : عطار زآتش عشق تو آب ما شده اي ز سوداي تو دل شيدا شده تو چو دري در بن دريا شده عاشقان در جست و جويت صد هزار در ميان جان و دل پيدا شده از ميان آب و گل برخاسته خون دل پالوده و جانها شده عاشقان را بر اميد روي تو خود به عشق خويش ناپروا شده تو ز جمله فارغ و مشغول خويش بر جمال خويشتن شيدا شده ديده روي خويشتن در آينه تو چو شمع از نور خود يکتا شده ما همه پروانهي پر سوخته ديدهي يعقوب نابينا شده يوسف...