اي درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده شاعر : عطار وي روز من بي روي تو همچون شب تار آمده اي درس عشقت هر شبم تا روز تکرار آمده وي خور ز عکس روي تو چون ذره در کار آمده اي مه غلام روي تو گشته زحل هندوي تو گردون به زير پاي تو چون خاک ره خوار آمده اي در سرم سوداي تو جان و دلم شيداي تو خاک کف پاي تو را چشمم به ديدار آمده جان بنده شد راي تورا روي دلآراي تو را گشتم ز جان و دل بري اي يار عيار آمده چون بر بساط دلبري شطرنج عشقم ميبري چون جان و دل درباختم...