اي ز صفات لبت عقل به جان آمده شاعر : عطار از سر زلفت شکست در دو جهان آمده اي ز صفات لبت عقل به جان آمده تشنه دايم شده خشک دهان آمده چشمهي آب حيات بيلب سيراب تو دلشدگان تورا کار به جان آمده نرگس خونريز تو تير جفا ريخته عقل ز تشوير او بسته دهان آمده پستهي تو در سخن تا شکرافشان شده ابرش فکرت مدام تنگعنان آمده در طلب روي تو گرد جهان فراخ پيش نثار رخت نعرهزنان آمده عاشقت از جان و دل با دل و جان برطبق نام دلم گم شده و او به نشان آمده...