اي ز صفات لبت عقل به جان آمده

اي ز صفات لبت عقل به جان آمده شاعر : عطار از سر زلفت شکست در دو جهان آمده اي ز صفات لبت عقل به جان آمده تشنه دايم شده خشک دهان آمده چشمه‌ي آب حيات بي‌لب سيراب تو دلشدگان تورا کار به جان آمده نرگس خون‌ريز تو تير جفا ريخته عقل ز تشوير او بسته دهان آمده پسته‌ي تو در سخن تا شکرافشان شده ابرش فکرت مدام تنگ‌عنان آمده در طلب روي تو گرد جهان فراخ پيش نثار رخت نعره‌زنان آمده عاشقت از جان و دل با دل و جان برطبق نام دلم گم شده و او به نشان آمده...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي ز صفات لبت عقل به جان آمده
اي ز صفات لبت عقل به جان آمده
اي ز صفات لبت عقل به جان آمده

شاعر : عطار

از سر زلفت شکست در دو جهان آمدهاي ز صفات لبت عقل به جان آمده
تشنه دايم شده خشک دهان آمدهچشمه‌ي آب حيات بي‌لب سيراب تو
دلشدگان تورا کار به جان آمدهنرگس خون‌ريز تو تير جفا ريخته
عقل ز تشوير او بسته دهان آمدهپسته‌ي تو در سخن تا شکرافشان شده
ابرش فکرت مدام تنگ‌عنان آمدهدر طلب روي تو گرد جهان فراخ
پيش نثار رخت نعره‌زنان آمدهعاشقت از جان و دل با دل و جان برطبق
نام دلم گم شده و او به نشان آمدهتا دل پر خون من جسته ز وصلت نشان
جمله‌ي عشاق را ره به کران آمدهچون شده روشن که نيست راه به تو تا ابد
مرغ دلش در قفس در خفقان آمدهتا که فتاده ز تو در دل عطار شور


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط