اي جهاني خلق حيران مانده شاعر : عطار تو به زير پرده پنهان مانده اي جهاني خلق حيران مانده ما اسير بند و زندان مانده تو به عزت بر دو عالم تاخته شبنمي در زير طوفان مانده عشق تو طوفان و جانها شبنمي جان ز سوداي تو بيجان مانده تا شده عشق تو در جان معتکف در سواد اين بيابان مانده عاشقان مستغرق تو صد هزار از وجود خود پشيمان مانده جان عاشق با وجود عشق تو در ره تو صد هزاران مانده همچو عطار آتشيندل خونفشان