اين پردهي نهادت بر در ز هم که هرگز شاعر : عطار در پرده ره نيابي تا پردهدر نگردي اين پردهي نهادت بر در ز هم که هرگز گر مرد اين حديثي زنهار برنگردي گر با تو خلق عالم آيد برون به خصمي هان تا به دفع کردن گرد سپر نگردي ور بر تو نيز بارد ذرات هر دو عالم هش دار تا ز دريا يک موي تر نگردي گرچه ميان دريا جاويد غرقه گشتي تا تو ز عشق هر دم ديوانهتر نگردي گر عاقل جهاني کس عاقلت نخواند همچون فلک چرا تو دايم به سر نگردي گر تو کبود پوشي همچون فلک...