دردي است درين دلم نهاني

دردي است درين دلم نهاني شاعر : عطار کان درد مرا دوا تو داني دردي است درين دلم نهاني دانم که مرا چنين نماني تو مرهم درد بيدلاني تو يار کسان بي کساني من بنده‌ي بي کس ضعيفم آني تو که ضايعش نماني گر مورچه‌اي در تو کوبد وز تو کرم آيد و تو آني از من گنه آيد و من اينم گر تو ز در خودم براني يارب به در که باز گردم خواه اين کن و خواه آن تو داني از خواندن و راندنم چه باک است ترسم ز جواب «لن تراني» گويم «ارني» و زار گريم عطار سخن مگو...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دردي است درين دلم نهاني
دردي است درين دلم نهاني
دردي است درين دلم نهاني

شاعر : عطار

کان درد مرا دوا تو دانيدردي است درين دلم نهاني
دانم که مرا چنين نمانيتو مرهم درد بيدلاني
تو يار کسان بي کسانيمن بنده‌ي بي کس ضعيفم
آني تو که ضايعش نمانيگر مورچه‌اي در تو کوبد
وز تو کرم آيد و تو آنياز من گنه آيد و من اينم
گر تو ز در خودم برانييارب به در که باز گردم
خواه اين کن و خواه آن تو دانياز خواندن و راندنم چه باک است
ترسم ز جواب «لن تراني»گويم «ارني» و زار گريم
عطار سخن مگو که جانيپيري بشنيد و جان به حق داد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.