اين خاک ز لطف نور برخاست

اين خاک ز لطف نور برخاست شاعر : عطار وانگاه روان شد از چپ و راست اين خاک ز لطف نور برخاست برتر ز ضمير و وهم داناست شد جانوري که آشيانش بزمي و بساط ديگر آراست هر لحظه ز فيض و فضل آن نور بر چهره‌ي او چو روز پيداست سري که فلک نبود محرم در جنب وجود او مهياست نقدي که خلاصه‌ي دو کون است مقصود وجود نقش اشياست مطلوب ظهور سر امر است غواص بحور دين و دنياست درج گهر و کنوز غيب است منجوق و لواي عز والاست در کوکبه‌ي طلوع آدم بر قد قباي...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اين خاک ز لطف نور برخاست
اين خاک ز لطف نور برخاست
اين خاک ز لطف نور برخاست

شاعر : عطار

وانگاه روان شد از چپ و راستاين خاک ز لطف نور برخاست
برتر ز ضمير و وهم داناستشد جانوري که آشيانش
بزمي و بساط ديگر آراستهر لحظه ز فيض و فضل آن نور
بر چهره‌ي او چو روز پيداستسري که فلک نبود محرم
در جنب وجود او مهياستنقدي که خلاصه‌ي دو کون است
مقصود وجود نقش اشياستمطلوب ظهور سر امر است
غواص بحور دين و دنياستدرج گهر و کنوز غيب است
منجوق و لواي عز والاستدر کوکبه‌ي طلوع آدم
بر قد قباي او بود راستکين وصف چنين به رمز عشاق
هرگز شنوند اين سخن نيسودازدگان دين و دنيي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.