يک شبي عباسه گفت اي حاضران شاعر : عطار اين همه گر پر شوند از کافران يک شبي عباسه گفت اي حاضران از سر صدقي کنند ايمان قبول پس همه از ترکماني پر فضول انبيا اين صد هزار و بيست و اند اين تواند بود، اما آمدند يا مسلمان يا بميرد در ميان تا شود اين نفس کافر يک زمان در ميان چندين تفاوت از چه خاست اين نيارستند کرد و آن رواست در درون خويش کافر پروريم ما همه در حکم نفس کافريم کشتن او کي بود آسان چنين کافريست اين نفس نافرمان چنين بس عجب...