گفت لقمان سرخسي کاي اله

گفت لقمان سرخسي کاي اله شاعر : عطار پيرم و سرگشته و گم کرده راه گفت لقمان سرخسي کاي اله پس خطش بدهند و آزادش کنند بنده‌اي کو پير شد شادش کنند همچو برفي کرده‌ام موي سياه من کنون در بندگيت اي پادشاه پيرگشتم ، خط آزاديم بخش بنده‌ي بس غم کشم، شاديم بخش هر که او از بندگي خواهد خلاص هاتفي گفت اي حرم را خاص خاص ترک گير اين هر دو و درنه قدم محو گردد عقل و تکليفش به هم عقل و تکليفم نبايد والسلام گفت الاهي پس ترا خواهم مدام پاي کوبان دست...
شنبه، 6 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گفت لقمان سرخسي کاي اله
گفت لقمان سرخسي کاي اله
گفت لقمان سرخسي کاي اله

شاعر : عطار

پيرم و سرگشته و گم کرده راهگفت لقمان سرخسي کاي اله
پس خطش بدهند و آزادش کنندبنده‌اي کو پير شد شادش کنند
همچو برفي کرده‌ام موي سياهمن کنون در بندگيت اي پادشاه
پيرگشتم ، خط آزاديم بخشبنده‌ي بس غم کشم، شاديم بخش
هر که او از بندگي خواهد خلاصهاتفي گفت اي حرم را خاص خاص
ترک گير اين هر دو و درنه قدممحو گردد عقل و تکليفش به هم
عقل و تکليفم نبايد والسلامگفت الاهي پس ترا خواهم مدام
پاي کوبان دست مي‌زد در جنونپس ز تکليف وز عقل آمد برون
بنده باري نيستم، پس چيستمگفت اکنون من ندانم کيستم
ذره‌اي در دل غم و شادي نماندبندگي شد محو، آزادي نماند
عارقم اما ندارم معرفتبي‌صفت گشتم، نگشتم بي‌صفت
محو گشتم در تو و گم شد دويمن ندانم تو مني يا من توي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط