هنر در خدمت فرهنگ ديني
عنوان : هنر در خدمت فرهنگ ديني
چکيده:
مقدمه
ما بايد از هنر استفاده بهينه کنيم، تا از آن در مقابل استعمار فرهنگي يک انقلاب فرهنگي به وجود آوريم. مي توان با تلاش و کارکردن در اين زمينه از هنر سفيري مناسب جهت معرفي دين و فرهنگ پديد آورد. مي توان به وسيله آن بر ايمان ها افزود و اخلاق و انسانيت را بسط و گسترش داد. بايد هنري ارائه داد که باعث هدايت و نجات بشريت گردد و در مسير تربيت آدمي و رهايي او از مرداب طبيعت گام بردارد.
شايد امروزه کسي را نتوان يافت که به نوعي در عمرش از هنر تأثير نپذيرفته باشد. به طور حتم گروه بسياري از مردم همواره تحت تأثير هنر قرار گرفته و هنوز تحت تأثيراند و چه بسا کلي ترين تحولات فکري و اخلاقي آنان، گذشته از ايدئولوژي ها، در رابطه با هنر پديد آمده است.
با وجود اين همه تأثيرگذاري هنر و با تلاش هايي که در سراسر تاريخ انديشه براي شناخت هنر انجام داده اند، اين پديده هنوز تعريف دقيقي نشده است و اين مطلب به خاطر پيچيدگي هنر و از سويي ديگر به خاطر ضعف دانش بشري است. با پيروزي انقلاب اسلامي ايران و با برپا شدن حکومت ديني، هنر هم دچار تحول عظيمي گرديد و داراي يک پشتوانه ارزشي و ديني شد. هنر عرصه شکوفايي استعدادهاي جواني گشت که هدفشان رشد و تعالي انسانيت بود.
در اين مطلب هيچ ترديدي نيست که دين براي معرفي شدن نيازمند هنر است. همانگونه که هنر هم براي رسيدن به جايگاه واقعي خود نيازمند پشتوانه اي محکم به نام دين است. پس بايد براي پيشبرد اهداف ديني و فرهنگ از هنر استفاده مطلوب و به موقع صورت گيرد و اين امر نيازمند شناخت و تعريف مشخص از اين واژه ها است. پيام ها و هشدارهاي دين را به وسيله هنر مي توان منتقل کرد، استفاده از هنر در اين زمينه باعث انتقال بهتر و ماندگارتر مي شود. هنر اگر صبغه ديني بگيرد با تلاش صميمانه و دلسوزانه باعث افزايش و رشد عقيده و ايمان ديني مي گردد. اما هنر چگونه مي تواند در خدمت فرهنگ ديني قرار گيرد و چه کارآيي دارد؟بايد به اين مطلب توجه داشت که رسوخ و گسترش مفاهيم ديني به وسيله رشته هاي متنوع هنري ملموس تر و جذاب تر خواهد بود. همچنين انتقال انديشه هاي ديني به وسيله هنر به سهولت امکان پذير است.
تأثيرگذاري بر اذهان، افکار، فرهنگ و باورهاي عمومي جامعه غير قابل انکار است. پس چه بهتر که اين موارد را در جهت مثبت هدايت کرد هنر در اغلب جاهايي که به کار برده مي شود به معني زيبا آفريني و بهترين فعل و جذاب ترين عمل مي باشد و اين مطلب قابل توجه است که بهترين هنرمند، خداوند متعال است. هنر مي تواند آغازگر تحول و دگرگوني و تکامل باشد. اما اين هنر بايد توسط هنرمند ارائه گردد پس هنرمند هر ايده و عقيده اي داشته باشد در خلق اثر هنري اش مؤثر خواهد بود. اگر هنرمند داراي روح لطيف و ديني باشد، به طبع اثر هنري او نيز در اين راستا خواهد بود. هنري که توسط يک فرد معتقد به وجود آيد به طور حتم باعث رشد و کمال مي شود و حرکت جامعه به سمت اهداف متعالي و بنيادي و آرمان هاي بشري را به وسيله هنر ممکن خواهد ساخت.
بکوش خواجه و از عشق بي نصيب مباش
که بنده را نخرد کس به عيب بي هنري
هنر تعريف جامع و مانعي ندارد اما به نوعي، از قدرت علاقه و آفرينندگي سرچشمه مي گيرد. لئون تولستوي هنر را چنين معرفي مي کند:«هنر آنگاه آغاز مي گردد که انسان با قصد انتقال احساسي که خود تجربه کرده است، آن احساس را در خويشتن برانگيزد و به ياري علائم معروف و شناخته شده ظاهري بيانش کند. »
هنر را هم مي توان با توجه به منشاء ديني تعريف کرد و هم با توجه به مسائل و خصوصيات ديگر، به طور نمونه فرويد هنر را سرچشمه گرفته از عقده هاي جنسي مي داند در حالي که شهيد مرتضي مطهري هنر را در زمره امور فطري مي داند. هاورز در کتاب خاستگاه اجتماعي هنر متذکر مي شود که در جوامع ابتدايي مراسم و اجتماعات مذهبي اغلب با فعاليت هاي هنري همراه بوده است تاريخچه تئاتر و نمايش به مقاصد مذهبي برمي گردد.
مولاي متقيان حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايد:«ان الله جميل و يحب الجمال و يحب ان يري آثر نعمته علي عبده ؛خداوند زيباست و زيبايي را دوست دارد و دوست دارد که نمود نعمتش را بنده اش ببيند. »
ويکتور هوگو درباره اهميت دين مي گويد:به عقيده من تعليمات ديني امروز از همه وقت لازم تر است هر چه انسان ترقي مي کند ايمانش بايد کامل تر و عقيده اش محکم تر شود. ما خواه قانون گذار باشيم خواه کشيش، خواه نويسنده، موظفيم که کليه نيروهاي اجتماعي را به انواع گوناگون براي تخفيف شدائد مردم بکار ببريم و سرهاي آنها را به سوي آسمان ها متوجه کنيم و آنها را هدايت و به زندگي آينده اميدوار سازيم. بنابراين من تعليم، ترويج و تبليغ دين را صميمانه و جانانه و مشتاقانه هواخواهم. عصر آينده، عصر حاکميت ديني است و در آن ارتباط نقش اساسي دارد و مقوله اي که در ارتباط برقرار کردن نقش مهمي دارد هنر است. پس از همين زمان بايد به فکر هنري در خور و شايسته عصر آينده باشيم. به تعبير اساسي رهبر معظم انقلاب «عصر خميني عصر حاکميت دين و دين باوري است. »دين به عنوان پديده اي که بر فطرت استوار است بايد قادر باشد در تمام زمينه ها فعاليت نمايد و در آن فعاليت به اوج برسد. هنر هم از اين مطلب مستثني نيست و هنري که در خدمت دين قرار گيرد بايد به اوج خود برسد.
حکومت ديني متشکل از سه رکن مکتب، مردم و رهبري است. اين سه رکن بايد به يکديگر مرتبط باشند و هنر به عنوان بهترين وسيله ارتباطي محسوب مي شود. در حوزه هنر بايد به دو عرصه زيبايي ظاهري و زيبايي معقول توجه داشت. زيبايي ظاهري در پرتوي زيبايي معنوي زيبايي خاصي مي يابد. هنر متعهد و مسئول باعث برطرف شدن نقاط ضعف انساني و زمينه ساز عروج خواهد شد. هدف از هنر دميدن روح تعهد و جهت بخشي عرفاني و انقلابي به معرفت و ديد افراد است. هنر اگر به طور واقعي در اختيار دين و فرهنگ قرار گيرد مي تواند به انسان ديد ملکوتي دهد تا انسان ملکوت آسمان ها را ببيند.
شهيد بهشتي در مورد اسلام و هنر چنين مي گويد:«وقتي اسلام مي خواهد به نياز هنري انسان بنگرد کاملاً متوجه است که هنر نردبان عروج و تکامل است نه وسيله سقوط و تباهي اش، هنري که انسان را سمت حيوانيت بکشاند، هنر نيست. »
در انتقال پيام عوامل متعددي دخيل اند که يکي از اين موارد نحوه ارائه پيام است. انسان فطرتاً کنجکاو، حقيقت جو و در پي ارضاي نيازهاست و زيبايي و رسايي پيام زماني مشهود است که با شيوه هاي مختلف هنري ارائه شود.
پيامبران هم از هنر براي تبليغ دين خدا استفاده مي کردند. به طور نمونه پيامبر اسلام از هنرهاي سمعي و بصري استفاده مي کردند. «نقل شده که روزي پيامبر از خانه خارج شد در حالي که در يک دست طلا و در دست ديگر ابريشم و مي فرمودند:«اين دو بر مردان امت حرام و بر زنان آنان حلال است»يا براي آموزش نماز مي فرمودند:«به نماز من بنگريد و همان گونه که من نماز مي خوانم نماز بخوانيد. »
هنر در پرداختن به اهداف اعتقادي و مذهبي جهت پرورش ابعاد اخلاقي و معنويت شخصيت انسان، تقويت ايمان مذهبي و روحيه اعتقادي، نگرش توحيدي و گرايش به ارزش هاي اصلي آن تأکيد مي کند. هنر براي دين يک شيوه بيان است، يک شيوه ادا کردن، منتها اين شيوه بيان از هر تبيين ديگر رساتر، دقيق تر، نافذتر و ماندگارتر است. اين مطلب بارها توسط مقام معظم رهبري(حفظه الله تعالي) گفته شده است که هر پيامي، هر دعوتي، هر انقلابي، هر تمدن و هر فرهنگي تا در قالب هنر ريخته نشود و ارائه نگردد احتمال نفوذ و گسترش ندارد و ماندگار هم نخواهد بود و فرقي هم بين پيام حق و باطل نيست.
شايد امروزه کسي را نتوان يافت که به نوعي در عمرش از هنر تأثير نپذيرفته باشد. هنر مي تواند در عقايد افراد تأثير ژرف داشته باشد. هنر وسيله مؤثري است براي ارتباط بين انسان ها و مؤثرترين نوع تبليغ، هنر اگر در خدمت دين قرار گيرد و مفاهيم ديني را منتقل کند. نوعي شناخت عارفانه است که با بيان خاص خويش منظور را به مخاطب منتقل مي کند. اين نوع از شناخت عارفانه که با استعدادهاي فطري آغاز مي شود رابطه دقيقي با تزکيه انسان دارد. تزکيه اي که حجاب و زنگار از رخ دل مي زدايد. هنر ديني مي تواند بيشترين تاثير را بر روان انسان بگذارد. حقيقت زيباست و نمايش حقيقت، يک هنر است.
کارکردهاي ديني را مي توان در چند گزينه بدين ترتيب نام برد:
ـ هنر ديني باعث تشويق و تربيت انسان مي گردد.
ـ ثبت هنري تاريخ ديني باعث انتقال مفاهيم ديني به نسل آينده مي شود.
ـ وجود دسترسي به مفاهيم ديني گذشته باعث عبرت انگيزي براي آيندگان مي گردد.
ـ هنر ديني باعث الگوسازي مناسب در جامعه براي هدايت افراد به بهترين روش مي شود.
ـ همانند سازي فکري و رفتاري باعث يک وحدت رويه در گفتار و کردار جامعه مي گردد.
ـ هنر ديني يک مقوله ديني است که باعث ايجاد يک رابطه دو طرفه بين خالق و مخلوق مي گردد.
ـ ايجاد يک مقبوليت اجتماعي، حفظ و کسب سلامت جامعه از ويژگي هاي مهم هنر ديني است.
ـ وارد کردن هنر در عرصه دين باعث درک نيازهاي حال و آينده جامعه مي شود.
ـ هنر ديني يک شناخت عملي از قدرت ارتباطي بين انسان هاست.
ـ هنر باعث بهره گيري از ميل طبيعي نهفته در بين انسان ها مي شود و در راستاي رسيدن به هدف که همان سعادت بشري است کاربردي خاص دارد.
ـ به طور کلي هنر در بيان شعر، موسيقي، وسايل سمعي و بصري و. .. مي تواند باعث ماندگاري هدف گوينده گردد و اگر اين مطلب در خدمت دين و فرهنگ قرار گيرد، مي تواند به آن تاثيري شگرف بخشد.
ـ داشتن ابتکار عمل و دميدن روح اميد از خصوصيات بارز هنر ديني است.
ـ براي انتقال يک پيام، انتخاب قالب مناسب براي ابلاغ پيام امري است ضروري و هنر ديني نيازمند چنين قالبي است.
ـ هر پيامي را در هر قالبي نمي توان ارائه کرد، ابلاغ پيام و سخن ديني زمينه آماده و مساعد مي طلبد.
در دنياي امروزي هنر، آنقدر از مقام و جايگاه خود دور افتاده است که هر گفتاري در اين زمينه در امواج ابتذال حاکم محور مي گردد. هدف از هنر از ديد ما زدودن سنگلاخ هاي تزاحم انديشه خاکي است به طوري که از اين مسير ابهام زاديي نمايد و بشريت را به سمت حقيقت واقعي رهسپار نمايد. اگر هنر در اين وادي قرار گرفت دست هايمان براي معرفي و تبليغ هرگز خالي نخواهد ماند و اگرامروزه در حق افراد دين مدار جفا مي شود، به خاطر اين است که گلوگاه هنر در دست افرادي است که از دين و حقيقت بويي نبرده اند و اگر ما احساس مي کنيم که بايد انديشه هاي ديني مان را که بالقوه ماندگارند به فعليت ماندگار سازيم چاره اي نداريم جز اينکه زبان هنر را بياموزيم و از آن براي انتقال مفاهيم و انديشه هاي ديني خود استفاده کنيم.
امروزه جامعه هاي بشري بيش از پيش نيازمند اين مقوله اند که از هنر در راستاي سعادت بشري بهره بهتر و برجسته تري ببرند در واقع مي توان چنين گفت هنري که از دين نشأت نگرفته باشد مانند مردابي است که هر چه بيشتر دست و پا بزنيم بيشتر در آن فرو مي رويم.
وظيفه اصلي هنر اين است که در مسير تربيت آدمي و رهايي از مرداب طبيعت گام بردارد و به جلو حرکت کند پس بايد هنر را در اختيار بايدها و نبايدهاي دين قرار داد تا درک روح کلي حاکم بر جامعه و کشف جهان بيني و ايدئولوژي خاص ميسر باشد. براي انتقال بايدها و نبايدها بايد از القاي غيرمستقيم استفاده کرد و هنر بهترين نوع القاي غيرمستقيم است، چون به نوعي با استعدادهاي فطري انسان در تماس است فقط بايد با زبان هنر صحبت کرد تا مفهوم قابل درک و پذيرش پديد آمد. ما تا زماني که با زبان هنر صحبت نکنيم، استفاده از آن هم در راستاي هدف نهايي جايگاهي نخواهد داشت.
با هنر ديني مي توان در بي نهايت غرق شد و به تحير و شيفتگي رسيد. هنر ديني مي تواند انسان را از تاريکي خارج سازد و حجاب را کنار زند زيرا که در آن مبدأ خداوند است و مقصد هم احسن الخالقين مي باشد. در هنر، مخاطب اصلي انسان است و انسان هم داراي عواطف، احساسات و ادراکات سرشاري است. وظيفه هنر برانگيختن همين احساسات و عواطف است. هنر الهي اگر در خدمت ما قرار گيرد باعث يک انقلاب فرهنگي در وجود انسان ها مي گردد و آنها را از درون تزکيه مي کند.
هدف هنر
ملاک ارزش يک هنر بستگي به دين هنرمند دارد و کسي مي تواند اثري جاويد خلق کند که تحت تربيت يک مکتب قرار گرفته باشد.
يک هنر داراي چهار عنصر است :
1 ـ سوژه 2 ـ محتوي، روح و پيام 3 ـ قالب 4 ـ هنرمند
يک اثر هنري موقعي ديني خواهد بود که چهار عنصر تشکيل دهنده آن گرفته شده از دين باشد. هميشه وظيفه هنر اين بوده که ذهن مخاطب را کمي آن سوي حدود بکشاند. نقش حساس هنر ديني آن است که مفاهيم عاليه آسماني و حقايق والاي هستي و ارزش هاي خدايي را با زبان خاص خويش به انسان خاکي و انسان هاي هبوط يافته انتقال دهد. هنر زبان ارتباط انسان ها با يکديگر است، پس بايد به وسيله آن ارزش هاي مکتبي را انتقال داد. هنر ديني بايد با بيان ارزش هاي ديني راهي از خاک تا افلاک پيش پاي انسان بگشايد.
وظيفه هنر
مرحوم علامه محمد تقي جعفري در رابطه با هنر پيرو و پيشرو بيان مي دارند:«هنر پيرو عبارت است از توجيه شدن نبوغ و فعاليت هاي عقلاني و احساسات هنرمندان به سوي خواسته ها و تمايلات دريافت شده معمولي مردم و هنر پيشرو تصفيه واقعيات جاري و استخراج حقايق ناب از بيان آنها و قرار دادن آن در مجراي حيات معقول با شکل جالب و گيرنده است. در اين هنر آن چه هست را به سوي آن چه بايد باشد تعديل مي نمايد. ما اين هنر را جلوگاه تعهد و به وجود آورنده آن را هنرمند متعهد مي ناميم. »
عاطفه، غريزه و شوق در انسان و بکارگيري آن در هنر غربي باعث مبتذل گشتن هنر مي شود. از وظايف هنر ديني اين است که زمينه تعديل غرائز و اعتلا بخشيدن به عواطف و هماهنگ ساختن اين شوق را با آهنگ هستي و هدف خلقت به بعضي از غرائز فراهم سازد. انسان موجودي است درگير اما نوع درگير بودن متفاوت است عده اي در مقابل ظلم مي ايستند و مقاومت مي کنند و عده اي در مقابل عدالت مي ايستند. وظيفه هنر اين است که مسير درست را به انسان نشان دهد.
تأثيرگذاري هنر
هنر، حرف زدن با مردم است. آن هم با زباني خاص، پس مردم طرف سخن هستند و زندگي آنان صحنه برخورد عيني و ميدان اصلي اين ارتباط است. هنرمند به وسيله هنر خود بايد با مخاطبين ارتباط برقرار کند و با القاء فکر و انديشه درست، انسان را به سعادت هدايت کند. چون مذهب در تمام زندگي مردم گسترده شده است، اگر هنر از دين نشأت بگيرد باعث پايداري و جاودانگي خود مي شود. هنري که با دين مردم آميخته باشد در متن زندگي مردم جريان دارد، تاريخ نشان داده است که هر جا مذهب و دين راه پيدا کرده اند و انسان با خلوص و ايمان کار کرده و چيزي را به عنوان اعتقاد ديني ساخته است سرشار از ظرافت و شگفتي است. و اين رابطه تفاهم آميز هنر و مکتب است که هنرمندان را به اين وادي مي کشاند.
تأثير دين بر جاودانگي هنر
گرايش انسان در مورد حقايق نامحسوس و عوالم معنوي و متافيزيکي، طبيعي و فطري است. بنابراين وقتي يک هنر ترسيم کننده اين بعد از مسائل هستي باشد از آن جايي که پاسخ به گرايش هاي فطري انسان است گيرايي و جذابيت خاصي دارد.
طرح مسائل ديني به موازات وسعت بخشيدن به ديد و درک انسان به اثر هنري هم يک عمق و وسعت خاصي مي بخشد و آن را تا بي نهايت سوق مي دهد. وقتي يک اثر دامنه اش تا پشت علت هاي مادي و اسباب آشکار و معلوم کشيده شود جاودانه خواهد شد.
از آن جا که باورهاي ديني در طيف وسيعي از مردم گسترش يافته است معنوي بودن هنر باعث عموميت يافتن اثر هنري مي شود.
طرح مسائل ديني، باعث آشنايي انسان با مسائل غيرفيزيکي خواهد شد که چشم عقل انسان را بينا مي سازد و باعث شناخت بهتر مي شود.
نتيجه گيري
اگر براي مفاهيم ديني از هنر استفاده کنيم، باعث انتقال آن به بهترين و جاودانه ترين طريق ممکن شده ايم. هنر ديني در واقع متناسب با فطرت انسان هاست و انسان به وسيله آن به يک آرامش خاصي دست مي يابد. اگر انسان همواره به دنبال هنر بوده به خاطر اين است که هنر با فطرت و وجود انسان در ارتباط است.
وظيفه ما اين است که از انحراف آن جلوگيري کنيم و از آن در راه درست استفاده نمائيم. بيان حقيقت براي انسان جذاب و دوست داشتني است، پس بايد بوسيله هنر ابهامات را از زندگي بشر کنار زد و راه را از سنگلاخ هاي ترديد هموار ساخت. هنر استخراج کننده ارزش ها و استعدادهاي نهفته در درون آدمي است که باعث برقراري يک تعادل در بهره برداري از غرائز انساني مي شود.
هنر ديني با القاء غيرمستقيم خود مي تواند انسان را از مرداب طبيعي خارج سازد و او را به سمت سعادت رهنمون سازد. ما اگر بخواهيم حرفي براي گفتن داشته باشيم ابتدا بايد با مفاهيم و اصطلاحات خاص هنر آشنا شويم و بعد از شناخت، از هنر در راستاي اعتلاي دين استفاده نمائيم، همانطور که پيامبران هم از هنر براي تبليغ دين استفاده کرده اند.
منابع
1 ـ مخملباف، محسن، هنر اسلامي، انديشه 1361
2 ـ نيک خو، مهدي، نقش و هنر رسانه، نگين قم 1379
3 ـ معتمدي، احمدرضا، مباني هنر موعود، مازيار 1386
4 ـ روح الاميني، محمود، زمينه فرهنگ شناسي ايران، تهران 1365
5 ـ هاورز و آرتولد، خواستگاه اجتماعي هنر، گروه مترجمان فرهنگسراي نياوران، تهران1357
6 ـ هنر در قلم و مکتب، هيئت تحريه پيام انقلاب، 1365
منبع : ماهنامه موج عصر شماره 13 و 14