مراتب امر به معروف و نهي از منکر

اين فريضه داراي مراتبي است که از مرتبه ي نخست ،يعني انزجار قلبي شروع و بعد از آن ،امر و نهي زباني و در نهايت به امر و نهي فعلي و به اصطلاح «انکار به يد »ختم مي شود .آخرين مرحله از امر و نهي ،مستلزم نوعي ضرب و جرح است و اقامه ي حدود و تعزيرات شرعي نيز نوعي جلوگيري از منکر محسوب مي شود .
يکشنبه، 8 آبان 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مراتب امر به معروف و نهي از منکر

مراتب امر به معروف و نهي از منکر
مراتب امر به معروف و نهي از منکر


 

نويسنده: مهدی بخت اور




 
اين فريضه داراي مراتبي است که از مرتبه ي نخست ،يعني انزجار قلبي شروع و بعد از آن ،امر و نهي زباني و در نهايت به امر و نهي فعلي و به اصطلاح «انکار به يد »ختم مي شود .آخرين مرحله از امر و نهي ،مستلزم نوعي ضرب و جرح است و اقامه ي حدود و تعزيرات شرعي نيز نوعي جلوگيري از منکر محسوب مي شود .
در وجوب امر و نهي لساني بر هر مکلفي در هر صورتي که شرايط آن محقق شود ، بحثي نيست ، هرچند در وجوب عيني و يا وجوب کفايي آن اختلاف ديدگاه وجود دارد که قبلاً توضيح داده شد . حال اگر اين امر و نهي نيازمند ايجاد ضرب و جرح در طرف مقابل باشد ،آيا هر مکلفي ملزم است که به اين عمل شخصاًاقدام نمايد و به عبارت ديگر ،آيا از مجوّز چنين اقدامي به صورت مستقل برخوردار است ؟و يا نيازمند اخذ نظر حاکم شرع و يا فرد منصوب از سوي حاکم شرع خواهد بود ؟
برخي معتقدند اين گونه امر و نهي که به زدن ،بازداشت کردن ،کشتن و يا جراحت وارد کردن منجر شود ،منوط به کسب اجازه سلطان وقت است که از سوي شارع مقدس به حکومت و رياست منصوب شده است. به اين ترتيب، اگر اذن حاکم حاصل نشود و يا دسترسي به وي امکانپذير نباشد، بايد به امر و نهي زباني اکتفا شود. البته اقامه ي حدود از جمله اختيارات سلطان حق است که از سوي خداوند متعال منصوب شده و يا از اختيارات کسي است که سلطان او را به اين مسئوليت گماشته است .(1)
براي اثبات اين نظريه استدلال شده است که اين گونه عمل و اقدام خود سرانه در جامعه ،به بي نظمي و آشوب منجر مي شود .علاوه بر آن چون عموم مردم توان شناخت دقيق منکرات را ندارند، اگر مجاز به اقدام عملي و مقابله فيزيکي شوند ،اي بسا از اين حق سوء استفاده هاي فراواني در جهت غرض ورزي هاي شخصي بشود .همچنين امر و نهي فعلي نيازمند برخورداري از حمايت و قدرت برتر است که همواره در جوامع در دست حکومت ها است و معمولاً افراد جامعه از آن بهره مند نيستند .بنابراين ،در اين صورت ،اقدام به ضرب و جرح طبيعتاً با واکنش طرف مقابل مواجه شده و نتيجه اي براي الزام متخلف به ترک تخلف به دنبال نخواهد داشت .(2)
در مقابل اين نظر ،ديدگاه ديگري نيز بر وجوب عمل به اين فريضه، هرچند که به ضرب و جرح منجر شود ،تأکيد دارد .بنابر اين نظر، اگرچه اذني از سوي سلطان حق که همان امام معصوم يا نائب او است، نرسيده باشد و يا حاکم در دسترس نباشد ،هر مکلفي وظيفه دارد در مقابل منکرات بايستد ،هر چند که اين کار به درگيري و تقابل فيزيکي نيز بينجامد .
قائلان اين نظر ،به رواياتي که صريحاً دلالت بر اين نکته دارد که امر به معروف و نهي از منکر زباني به تنهايي کافي نيست و بايد به همراه اقدام عملي صورت گيرد، استدلال مي کنند .از جمله اين روايات ،روايت يحيي طويل از امام صادق عليه السلام است که آن حضرت فرمود:
«ما جعل الله بسط اللِّسان و کفَّ اليد و لکن جعلهما يبسطان معاً و يکفّان معاً »؛(3) چنين نيست که خداي متعال زبان را باز گذارد و دست را ببندد ؛ بلکه اين دو را با هم قرار داده است که به همراه هم باز و بسته مي شوند .
امام خميني اين گونه امر به معروف و نهي از منکر را در صورتي که منجر به ايجاد جرح يا قتل شود ،تنها با مجوز حاکم شرع مجاز دانسته اند ؛مگر در موارد بسيار با اهميت که در اين فصل به آن پرداخته خواهد شد .

مراتب فريضه در ديدگاه حضرت امام رحمه الله
 

حضرت امام رحمه الله نيز در مرحله بندي اقدام به امر به معروف و نهي از منکر نخست به «انزجار قلبي »و سپس «امر و نهي زباني»و «جلوگيري با دست »اشاره مي فرمايد و معتقد است که در صورت حصول مطلوب از مرتبه ي پايين تر ،نبايد به مرتبه ي فوق آن اقدام کرد .(4)

مرحله نخست :انزجار قلبي
 

در وهله نخست لازم است در مواجهه با منکر چگونگي تأثير اين کنش را برآورد کرد .به اين معنا که اگر انسان بدون اظهار سخني که حاکي از امر و نهي باشد ،طوري رفتار و عملکرد خويش را تنظيم کند که شخص عمل کننده به منکر و يا تارک معروف بتواند مقصود را دريابد و همين مقدار باعث تنبه او شده و دست از خلاف برداشته و يا به کارهاي پسنديده عمل کند ،بايد به اين شکل عمل کند .به عنوان مثال، ممکن است انسان بتواند با روي برگرداندن از کسي ، چهره در هم کشيدن و يا ترک مراوده ،انزجار قلبي خويش را از کارهاي طرف مقابل ابراز کند ؛به گونه اي که شخص مقابل نوعي امر به عمل معروف و يا نهي از منکر را برداشت کند و موجب تغيير رفتار او شود .
بنابراين ،در صورت امکان چنين تأثير گذاري که به جلوگيري عملي از منکر و اقدام به انجام معروف منتهي شود ،نوبت به مراتب ديگر اين فريضه نخواهد رسيد.خصوصاً اگر طرف مقابل از حيثيت و جايگاهي برخوردار است که هر گونه رفتاري غير از اين ،حتي امر و نهي زباني نيز موجب هتک حيثيت و آبروريزي خواهد شد که در اين صورت و با احتمال تأثير واکنش آرام تري مثل برگرداندن، نمي توان به مراتب بالاتر آن عمل نمود .(5)
همچنين در صورتي که عمل به مرتبه ي پايين تر فريضه ،سبب کاهش ميزان عمل به منکر شود و مراتب ديگر فريضه هم در ريشه کني کامل منکر مؤثر نيفتد ،همين مقدار واجب مي شود ؛ يعني اگر مثلاً اعراض و دوري گزيدن از فرد، منجر شود که طرف از ميزان خلافي که مرتکب مي شود ،بکاهد، همين مقدار ،يعني اعراض از او، واجب خواهد بود .(6)
در اين قسمت ،حضرت امام رحمه الله به چگونگي بهره بردن از مرتبه ي نخست فريضه در شيوه تعامل با حکومت هاي طاغوتي و سلاطين جور اشاره فرموده و به وظيفه ي عالمان ديني در مواجهه با آن ها مي پردازد که در بخش «جايگاه اجتماعي اين فريضه »در فصل بعدي همين نوشتار ،به آن خواهيم پرداخت .
همچنين ايشان از باب اهميت بحث به بيان حکم رضايت به فعل منکر نيز اشاره فرموده اند .به نظر حضرت امام رحمه الله به غير از وجوب امر به معروف و نهي از منکر که از نوعي جنبه امريت و اقدام عملي برخوردار است، صرف عدم رضاي قلبي به انجام منکر نيز واجب است و در مقابل، رضايت از فعل منکر و ترک معروف، هر چند که خود فرد هيچ نقشي در انجام منکر و ترک معروف نداشته باشد ،حرام است و اين حرمت ،مشروط به هيچ شرطي مثل شرايط «امر به معروف و نهي از منکر»نيست .(7)

مرحله دوم :امر و نهي با زبان
 

اگر در مواجهه با فعل حرام و ترک واجب هيچ يک از اقدامات بيان شده در مرحله ي نخست مؤثر نيفتد،واجب است که انسان به گونه اي ديگر عمل نمايد ؛يعني اگر به هر سببي يقين پيدا شود که هيچ گونه اقدامي که نشان هنده انزجار قلبي از منکر باشد، در تغيير رفتار طرف مؤثر نخواهد افتاد ،لازم است به امر و نهي زباني عمل نمود .(8)
در خود همين مرحله نيز تقسيم بندي انواع برخورد قابل تصور است ؛ به اين بيان که اگر احتمال بدهد که با توصيه و ارشاد و تذکر به همراه برخوردي مسالمت جويانه و تعاملي خيرخواهانه مي توان در طرف مؤثر افتاد ،واجب است به همين شکل عمل شود و از هر گونه امر و نهي افراطي و آمرانه پرهيز شود .در غير اين صورت ،بايد با برخوردي همراه با امر و نهي اقدام نمود .در اين زمان هم بايد ابتدا از امر و نهي آرام آغاز نمود و اگز مؤثر نيفتاد ،با غلظت و تندي بيشتري برخورد کرد .با رعايت اين مراتب ،حتي در نهايت مي توان فاعل منکر و تارک معروف را تهديد و ارعاب نمود .البته لازم است که در اين برخورد از هر گونه سخن زشت و ناپسند که خود حرام است ،اجتناب کرد ؛ مثلاً نمي توان با دشنام و توهين ،شخص را به انجام واجب و يا ترک حرام وادار کرد ؛ بله اگر منکر از مواردي است که شارع مقدس به هيچ وجه راضي به انجام آن نيست ،مثل قتل نفس محترمه و يا گناهان بزرگي که به انجام آن وعده عذاب داده شده ،انسان نه تنها مجاز است ،بلکه موظف است که براي جلوگيري از آن ها از سخنان اهانت آميز هم بهره جويد. (9)

مرحله سوم :انکار با دست
 

آخرين مرحله امر به معروف و نهي از منکر ،الزام يا جلوگيري عملي است که از آن به «انکار به يد »تعبير مي شود .مسلم است که با فرض تأثير گذاري دو مرحله اوّل ،نبايد به اين نوع از امر و نهي اقدام نمود .اما اگر انزجار قلبي و يا امر و نهي با زبان در تغيير رفتار طرف مؤثر واقع نشود، نوبت به اقدام عملي خواهد رسيد .(10)
در اين مرحله نيز اقدامات مختلفي قابل تصور است که مانند مراحل قبلي در صورت احتمال تأثير با اقدام مرتبه ي پايين تر نبايد از خشونت بيشتر استفاده کرد و در مراحل نهايي نيز اقدام عملي منوط به کسب اجازه از حاکم شرع خواهد بود .در ادامه به طور خلاصه به برخي مسائل اين مرحله اشاره مي شود :
پايين ترين مرتبه ي اقدام عملي اين است که بين فاعل منکر و بين عملي که در صدد انجام آن است، مانعي ايجاد نمود ؛ به عنوان مثال، ابزاري را که به واسطه ي آن به انجام حرام مي پردازد ،از او دور نمود ،با گرفتن دست او مانع از ارتکاب منکر شد ،در صورت ضرورت او را حبس کرد و يا مانع خروج از منزلش و يا رفتن به محل معصيت شد .البته در فرض اخير اگر اين کار موجب ايجاد نارسايي در معيشت او و اذيتش شود ،بايد ترک شود .(11)
همچنين اگر اين گونه اقدام، نيازمند وارد شدن در خانه و ملک طرف و يا تصرف در وسائل زندگي او شود ،تنها در صورتي جايز است که منکر از امور مهمي باشد که شارع مقدس هيچ گاه به اتيان آن راضي نيست ،مثل کشتن نفس محترمه .(12)
مراتب بعدي منع عملي از اتيان منکر، اين است که اگر هيچ يک از اقدامات قبلي مؤثر نباشد و جلوگيري از منکر ضرورتاً با زدن يا آسيب رساندن حاصل شود ،با مراعات «الأسهل فالأسهل »جايز خواهد بود .
در اين صورت ،چنانچه اقدام عملي ،به ايجاد جراحت و يا قتل منجر شود ،بدون کسب مجوز از حاکم شرع جايز نمي باشد ،البته در اين صورت هم اگر موضوع منکر از مسائل مهمي باشد که جلوگيري از آن به هر نحوي واجب است ،اقدام به دفاع در اين زمينه نيازمند کسب اجازه ي حاکم شرع نخواهد بود .(13)

بيان لطيفي از امام رحمه الله
 

در پايان بحث از مراتب اين فريضه ،حضرت امام بيان لطيفي در قالب توصيه در مرحله ي عمل به اين فريضه مهم دارند که در بردارنده نکاتي بسيار مفيد و ارزشمند است .ايشان مي فرمايد :
سزوار است که آمر به معروف و ناهي از منکر ،در امر و نهي و مراتب انکارش مانند پزشک معالج مهربان و پدر با شفقت که مراعات مصلحت مرتکب را مي نمايد ،باشد و انکارش لطف و رحمت براي او خصوصاً ،و براي امت عموماً باشد ،و قصدش را فقط براي خداي متعال و رضايت او قرار دهد و اين کارش را از آلودگي هاي هواهاي نفساني و اظهار بزرگي خالص نمايد و نفس خودش را منزّه نداند و براي آن، بزرگي يا برتري بر مرتکب نبيند؛ که چه بسا براي شخص مرتکب گناه ولو گناهان کبيره باشد ،ولي صفات خوب نفساني نيز باشد که مورد رضايت خدا مي باشند و خداوند متعال او را به خاطر اين صفات دوست دارد ،اگر چه کار (گناه )او مورد بغض خداوند مي باشد و چه بسا آمر و ناهي خود برعکس او باشد ،گر چه بر خودش پوشيده است .(14)
ايشان در ادامه فرموده :
از عظيم ترين مصاديق امر به معروف و نهي از منکر ،و شريف ترين و دقيق ترين و شديدترين آن ها از نظر تأثير ،و دلنشين ترين آن ها ،مخصوصاً اگر آمر و ناهي از علماي دين و رؤساي مذهب باشد، آن است که از شخصي صادر شود که خودش لباس معروف ،چه واجب و چه مستحبش را پوشيده (و به آن عمل کرده )باشد ،و از منکر (و حرام )،بلکه از مکروه دور باشد و به اخلاق انبيا و اهل معنويت متخلق باشد و از اخلاق بي خردان و اهل دنيا منزه باشد تا آن که با کار و روش و اخلاقش آمر و ناهي باشد و مردم به او اقتدا نمايند (و او را الگو قرار دهند ).و اگر -العياذ بالله -خلاف اين باشد و مردم ببينند عالمي که ادعاي جانشيني انبيا و رهبري امت را دارد ،به آنچه مي گويد عمل نمي کند ،اين وضع ،موجب ضعيف شدن عقيده مردم و جرأت آنان بر گناهان و بدگماني آن ها به علماي صالح گذشته مي شود .پس بر علما و مخصوصاً بر رؤساي مذهب است که از مواضع تهمت اجتناب کنند .(15)
کلماتي که از حضرت امام نقل شد، بيان نيکويي از سخن امير بيان، علي عليه السلام در نهج البلاغه است که فرمود :
«من غضب نفسه للنّاس إماماً فليبدأ بتعليم نفسه قبل تعليم غيره .وليکن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه و معلّم نفسه و مؤدِّبها أحقُّ بالإجلال من معلِّم النّاس و مؤدِّبهم ».(16)
آن که خود را پيشواي مردم سازد پيش از تعليم ديگري بايد به ادب کردن خويش پردازد ،و پيش از آن که به گفتار تعليم فرمايد بايد به کردار ادب نمايد ، و آن که خود تعليم دهد و ادب اندوزد ،شايسته تر به تعظيم است از آن که ديگري را تعليم دهد و ادب آموزد .

تکمله
 

لازم است در اينجا به نکته اي اشاره شود و آن اين که تشخيص مراتب عمل به فريضه ي امر به معروف و نهي از منکر، در خيلي از موارد از ظرافت هاي خاصي برخوردار است .آمر و ناهي همواره بايد در چگونگي برخورد در حين انجام فريضه و تشخيص شيوه تعامل و برخورد با متخلف، نهايت دقت را به عمل آورد ؛ يعني موارد برخورد ممکن است
تفاوت اساسي با همديگر داشته باشند ؛به عنوان مثال ،گاهي احتمال دارد که ترک معاشرت با فرد متخلف سبب تنبه او شود و در موارد ديگر،همين امر شايد نتيجه ي معکوس به دنبال داشته باشد .اين موضوع در دو حکم استفتايي ذيل از حضرت امام نمود روشني دارد .

مورد اوّل :
 

س :خواهشمند است نظر خود را راجع به رفت و آمد و ساير ارتباطات؛ گفتگو و مصاحفه ،صله ي رحم ،صرف غذاي آنان ،نماز خواندن در منزل ايشان ،هديه دادن و گرفتن ،با خانواده ها يا افرادي که خصوصيات ذيل را دارند ،[بيان بفرماييد و حکم معاشرت با آن ها ]چگونه است :
افرادي که مخالف نظام جمهوري اسلامي هستند يا رعايت حجاب و اصول اسلامي -کلي يا جزئي -را نمي کنند يا وضع کسب و درآمدشان از نظر شرعي مشکوک و يا حرام و يا مخلوطي از حرام و حلال است ؟
ج:گفتگو و رفت و آمد با آنان اشکال ندارد ،به خصوص اگر موجب هدايت آن ها شود ؛ولي تصرف در اموال آن ها در صورتي جايز است که علم به وجود مال حرام در آنچه مورد تصرف است نباشد .(17)

مورد دوم :
 

س:شخصي است که مبادرت به خوردن مشروبات الکلي مي نمايد و کارهاي منافي با عفت انجام مي دهد و به مراجع عالي قدر توهين مي نمايد .از نظر وظيفه ي شرعي ،نصيحت و نهي از منکر شده است ؛ولي متأسفانه
مؤثر واقع نگرديده ،تقاضا دارم حکم الله را از نظر معاشرت و طهارت نجاست و حدّ شرعي بيان فرماييد .
ج:اگر ترک معاشرت موجب مي شود شخص مشارُاليه دست از اعمال خلاف خود بردارد ،لازم است از معاشرت با او خودداري نماييد و تا ارتداد او ثابت نشود ، محکوم به حکم ساير مسلمين است. (18)
بنابراين ،قطع معاشرت و رفت و آمد در صورتي مجاز است که تأثير در التزام طرف به واجبات و دوري گزيدن از محرمات ممکن نباشد؛ اما اگر همين معاشرت سبب آگاه ساختن طرف و روشنگري او شود ،نه تنها دوري گزيدن مجاز نيست ،بلکه بايد به تعامل با او ادامه داد تا بتوان از طريق اين معاشرت تغيير رفتاري در او ايجاد کرد .

عمل به اين دو فريضه در مورد ارحام
 

در اينجا مسأله ديگري که از جهت اخلاقي اسلام حائز اهميت است، مطرح مي شود و آن حسن تعامل و برقراري رفتار اجتماعي سازنده با ديگران ،خصوصاً بستگان و وابستگان خانوادگي است .روشن است که اين مهم در برخي موارد با انجام فريضه ي «امر به معروف و نهي از منکر» ارتباط نزديک و يا در تقابل قرار مي گيرد. اي بسا عده اي به جهت اين که نزديکان آن ها به احکام دين التزام عملي نداشته و يا اهل رفتارهاي ناشايست هستند ،با آن ها مدت هاي طولاني قطع ارتباط کرده و اين عمل را وظيفه ي ديني خويش تلقي مي کنند ؛در حالي که اصل قطع رحم از محرمات شرعي است و تنها در صورتي که امر مهم ديگري متفرع بر آن باشد ،جايز خواهد بود ؛و گرنه بدون دليل قانع کننده نمي توان رفت و آمد و معاشرت با خويشاوندان و نزديکان را ترک کرد .
اين مهم در پاسخ به سؤالاتي از حضرت امام مورد تأکيد قرار گرفته است .

مورد اول :
 

س:آيا انسان مي تواند از نظر شرعي با خويشاونداني که بي تقوا و بي نماز و ضد انقلابند ،از قبيل، پدر،مادر،خواهر و غيره قطع رحم نمايند ؟
ج:قطع رحم جايز نيست ؛ولي بايد آن ها را با مراعات موازين ،امر به معروف و نهي از منکر نمايند .(19)
همچنين اگر تعامل با آنان سبب شود که انسان خود در معرض لغزش و گناه قرار گيرد ،بايد از اين مفسده اجتناب کرد ؛اما باز نبايد قطع ارتباط نمود ؛ بلکه لازم است با ارشاد افراد متخلف ،از معصيت آن ها جلوگيري کرد .

مورد دوم :
 

س:اگر ارحام انسان مرتکب فسق علني شوند ،به طوري که معاشرت با آن ها انسان را نيز در معرض گناه قرار دهد ،آيا باز هم معاشرت با آنان واجب است ؟
ج:بايد سعي کند در گناه واقع نشود؛ بلکه آنان را ارشاد نمايد .(20)
«امر به معروف و نهي از منکر»و حفظ حريم والدين
در مورد استفتاء ذيل نيز که بيانگر وظيفه ي فرزند در برابر والديني است که رفتار ناشايست داشته و نيازمند «امر به معروف و نهي از منکر» هستند ،براي روشن شدن شيوه ي تعامل با ذوي الحقوق، بسيار سودمند است .روشن است که حفظ حريم پدر و مادر ،وظيفه ي ديني و اخلاقي هر انساني است؛اما اگر اين حريم در تقابل با انجام فريضه ي نهي از منکر باشد، چه بايد کرد ؟
س:اينجانب پدري دارم که خوش اخلاق نيست و مغرور و خودپرور مي باشد ،در حق خانواده ي خود ظلم روا مي دارد و من از وقتي که به تکليف رسيده ام ،در حال مبارزه با پدرم هستم ...آيا شما صلاح مي دانيد که من اين صحبت ها را بنمايم يا نه؟
ج: حفظ احترام والدين و مراعات ادب در صحبت با آنان لازم است و در موارد لزوم امر به معروف و نهي از منکر،اگر مأيوس از تأثير باشيد ،تکليف ساقط است .(21)
س:فرزند پدري هستم که هيچ گونه اعتقادي به خدا و پيامبر و معاد ندارد و مسلماً نماز هم نمي خواند؛ بلکه در مواردي توهين به آستان قدس خدا و پيامبر مي کند و با انقلاب فوق العاده بد است .اخلاق خانوادگي او به خاطر اين که مادرم و خواهر و برادرانم همه معتقد به مباني مذهبي هستند ،فوق العاده تند و به دور از عواطف پدري است .من تا آنجا که توانستم با محبت و رفتار ملايم با پدرم صحبت کرده و او را از روشي که
در مقابل خدا و پيامبر و در مقابل خانواده پيش گرفته است ،نهي کرده ام؛ اما محبت و طبع ملايم هم در او کارگر نيست ...حال از امام عزيز مي خواهم تکليف اينجانب را نسبت به پدرم که کافر به همه چيز است ،روشن کند !
ج:از قطع رحم اجتناب کنيد و حتي المقدور در هدايت او کوشش نماييد. (22)
آموزه هايي از رفتار عملي حضرت امام رحمه الله
سيره حضرت امام به گونه اي بود که از همان سال هاي جواني هيچ گونه زمينه اي براي ارتکاب گناه و معصيت در محضر ايشان براي کسي فراهم نبود .نزديکان امام رحمه الله همگي بر اين حقيقت معترفند که در مجلسي که ايشان در آن حضور داشتند ،هيچ گونه تخلّف از احکام و قواعد اخلاقي و ديني صورت نمي گرفت ؛چرا که امام رحمه الله واکنش هايي مناسب از خود نشان مي دادند و با رفتارهايي همچون روي برگرداندن و يا ترک مجلس از تحقق آنچه که عدم رضايت حق تعالي در آن ديده مي شد، جلوگيري مي کردند .در اين بخش، به نمونه هايي از اين سيره حسنه ايشان اشاره مي شود .
با نگاه تندي ما را ساکت مي کردند
امام از آن اوّل جواني مقيد بودند غيبت نکنند .حتي ما شاگردهاي ايشان وقتي نزدشان مي نشستيم، جرأت نمي کرديم از کسي حرف بياوريم
؛زيرا ايشان با يک نگاه تند در همان کلمه اوّل ما را ساکت مي کردند.ايشان در اين موارد ،يک وقار خاصي داشتند .(23)
در مجلس غيبت نمي نشستند
آنچه مورد اتفاق همه است اين است که امام از جواني حاضر نبودند در مجلس غيبت و در مجلس دروغ و گناه بنشينند .امام از همان اول شديداً از دروغ و غيبت پرهيز داشته اند .از همان اول يا در مجلس غيبت نمي نشستند و يا حرف را قطع مي کردند .(24)
بلند مي شدند و مي رفتند
امام هيچ گاه غيبت نمي کردند .سيره شان اين بود که اگر حس مي کردند کسي مي خواهد اسم شخصي را ببرد ،يا بلند مي شدند مي رفتند و يا جلوگيري مي کردند. (25)
کسي جرأت کنايه زدن نداشت
امام خيلي سعه ي صدر داشتند .ما سال ها که از صبح تا غروب در خدمت ايشان بوديم ،حتي يک بار نديدم نسبت به کسي عصباني شده و يا اظهار ناراحتي بکنند ؛اما با اين همه ،در محضر ايشان کسي جرأت نمي کرد حتي به کنايه از کسي غيبت يا بدگويي بکند .(26)
حرف احدي زده نشود
يک روز يک آقاي خيلي خوش اخلاق و با شخصيتي به منزل امام آمد و در بيروني نشست تا با امام ملاقت کند .امام قبل از تشرف به حرم نيم ساعت به بيروني مي آمدند و هر کس هر چيزي داشت، با ايشان مطرح مي کرد .در
آن جلسه آن آقاي محترم شروع کرد قصه اي را گفتن. تا ميان صحبتش کلمه اي گفت که تا حدودي به يک جايي برخورد داشت. امام بلافاصله چشمانش را به طرف من به طور معنا داري حرکت دادند و من کفش هاي ايشان را آماده کردم که از مجلس خارج شوند و به حرم بروند .امام به او فرمودند :«من راضي نيستم که در اينجا حرف احدي زده بشود .»با اين که هنوز آن بنده خدا نسبت به کسي حرفي نزده بود .آن آقا و طلبه ها هم ناراحت شدند که چرا امام قبل از تمام شدن نيم ساعت جلوسشان مجلس را ترک کرده و به طرف حرم راه افتادند. با اين که بيست دقيقه به ساعت نه که امام هر شب در اين ساعت به حرم مشرف شده بودند ،مانده بود. مغازه داران مسير امام ،آن شب تعجب مي کردند که امام چرا امشب بيست دقيقه زودتر به حرم مي روند و همه اين ها به خاطر ترک مجلسي بود که امام احساس مي کردند ممکن است در آن غيبت کسي بشود .(27)
حضرت امام در رعايت احکام دين دقت نظر ويژه اي داشتند .حتي کوچک ترين رفتارها که در نظر خيلي از افراد مهم جلوه نمي کرد، مورد توجه و عنايت ايشان بود؛ به گونه اي که با مشاهد ي موارد جزئي هم با اخلاق نيکو و بياني جذاب به ديگران تذکر مي دادند که طبيعتاً در اصلاح رفتار افراد بسيار مؤثر بود .نمونه هاي ذيل شنيدني هايي از برخوردهاي ايشان را در اين باره ارائه مي کند.
چرا حرف مادرت را گوش نمي کني به بچه ها تأکيد مي کردند که به پدر و مادر ،به خصوص به مادر، احترام
بگذارند ؛مثلاً اگر من به يکي از بچه هايم مي گفتم کاري را برايم انجام دهد و او انجام نمي داد ، آقا خيلي ناراحت مي شدند .اگر کسي در اتاق بود ،آرام و اگر کسي نبود ،بلند به بچه ها مي گفتند :«چرا به حرف مادرت گوش نمي کني ؟تو بايد به مادرت احترام بگذاري ».(28)
رفتارت با مادرت خيلي بد بود
يادم مي آيد پسرم که کوچک بود، گاهي با تندي جوابم را مي داد .آقا جداً از اين رفتار او با من ناراحت مي شدند .بعد او را جداگانه مي خواستند و مي گفتند :«تو رفتارت با مادرت خيلي بد بود ».(29)
بلند شويد از جايتان
يک روز من در خدمت امام ايستاده بودم و دخترهايم نشسته بودند .ايشان با ناراحتي به بچه ها گفتند: «بلند شويد برويد .اصلاً وقتي مادر شما جلوي شما ايستاده چرا شما نشسته ايد ؟بلند شويد از جايتان »(30)
اين طور نخنديد
امام ما را از مکروهات منع مي کردند ؛ مثلاً گاهي که ما با صداي بلندي مي خنديديم ،مي گفتند :«اين طوري نخنديد ،خنده با صداي بلند مکروه است ».(31)
چرا اين کار را کرديد هميشه ما را مقيد مي کردند معصيت نکنيم و مؤدب به آداب اسلامي باشيم .هر چقدر در منزل بازي يا شلوغ مي کرديم ،هيچ ايرادي نمي گرفتند؛ ولي اگر مي فهميدند کاري کرده ايم که همسايه اي اذيت شده، به شدت به ما اعتراض مي کردند و ناراحت مي شدند که «چرا اين کار را کرده ايد ».(32)
با لحن بسيار ملايمي تذکر مي دادند
برخورد امام با ما خيلي انجام مي گرفت ؛مثلاً منزلي رفته بوديم که همسايه ها چندان مناسب نبودند؛ البته اين خانه را ما موقت رفته بوديم ،همين سه ماهه تابستان.ايشان خواستند به من اين تذکر را بدهند که همسايه ها ،همسايه هاي درستي نيستند ...با لحن بسيار ملايم تذکر دادند .(33)
چرا جلوي پدرت راه رفتي ؟يک بار پس از ملاقات من با امام يکي از مسئولين مملکتي براي انجام کارهاي جاري به خدمت امام رسيد که به همراه او پدر مسنّش ديده مي شد .پس از اين که وي از خدمت امام بازگشت ،گفت :«وقتي خواستم به حضور امام برسم ،من جلو افتاده بودم و پدرم را از دنبال مي آوردم .پس از تشرف ،پدرم را به امام معرفي کردم .امام نگاهي کرده و فرمودند :«اين آقا پدر شما هستند ؟»عرض کردم :بله. امام فرمودند :«پس چرا جلوي او راه افتادي و وارد شدي ؟»(34)
مهم ترين تذکر امام رحمه الله به خانواده و نزديکان دوري از گناه بود .ايشان مي فرمودند :
اگر از گناهان کبيره دوري بکنيد، خداوند به واسطه آن، گناهان کوچک شما را مي بخشد .(35)
تفريحات مشروع داشته باشيد ،اما گناه نکنيد
اين توصيه امام با ما طلبه ها بود که مي فرمودند :«اگر از اوّل، جوان ها زياد بروند سراغ مستحبات ،از واجباتشان باز مي مانند .آن هايي که خيلي مقدس بوده اند ،از حوزه علميه گذاشتند و رفتند .مقدسي زياد براي بچه هاي پانزده و شانزده ساله خستگي آور است .تفريحات مشروع داشته باشند ؛اما گناه نکنند .خدا مرحوم آية الله شهيد سعيدي را بيامرزد .در جلسه درس امام از آن عقب مي گفت :«آقا طلبه ها کشتي هم بگيرند ؟»امام فرمودند :«بله، کشتي هم بگيرند ؛اما غيبت نکنند ».(36)
رفتار امام در ما تأثير گذار بود
امام در منزل خيلي مهربان و صميمي هستند و کلاً محيط خانواده ما پر از رفاقت و صميميت است. اما به جز در مسائل شرعي ،در بقيه مسائل خيلي سخت گيري نمي کردند .ايشان هميشه مقيد بودند که ما دستورات خدا را انجام بدهيم تا بتوانيم از معاصي دور باشيم .کارهاي ديني به ما ديکته نمي شد. در خانواده وقتي ما رفتار امام را مي ديديم ،خود به خود در ما تأثير مي گذاشت .(37)

معصيت نکنيد
 

خانم بارها مي گفت :من شصت سال با امام زندگي کردم :نديدم که ايشان يک معصيت بکند .در عين حال ،به ما اصلاً سخت گيري نمي کردند ؛فقط نصيحت مي کردند .هميشه به ما مي گفتند :سعي کنيد معصيت نکنيد ،هميشه هدفتان اين باشد که گناه نکنيد .اگر نمي توانيد ثواب کنيد ،اگر توانايي اش را نداريد ،سعي کنيد لااقل معصيت نکنيد .(38)
امام شديداً از کسي که خلاف شرع انجام مي دادند،ناراحت مي شدند و خيلي حالشان برانگيخته مي شد؛ يعني اگر يک وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستين بيرون مي آمد، تذکر مي دادند.(39)

مهم ترين تذکر
 

در کل تنها چيزي که امام به خانواده مي گفتند تا اوّل از همه به آن عمل کنند ،انجام واجبات و دوري از محرمات بود .(40)
خاطراتي که ذکر شد ،زوايايي از رفتار و سيره شخصيتي است که خود نمونه و الگويي از انساني وارسته و الهي است که تمام جزئيات گفتار و رفتارش بر اساس شريعت و احکام دين شکل گرفته بود؛ شخصيتي که کردار عملي اش مؤيد گفتار و نوشتارش بوده و آنچه را در طول سال هاي تعمق و غور در معارف ديني يافته بود ،در حرکاتش تبلور داشت و سمبلي از عبد مطيع و صالح پروردگار در عصر جديد محسوب
مي شد .تأمل و دقت در رفتار چنين الگوهاي برجسته و بهره مند از تکامل و تعالي روح مي تواند راه گشاي تمام جستجوگران راه حقيقت و کمال واقعي باشد که علاوه بر تدبر در گفتار و نوشتار، تأسي عملي به رفتار و کردار آن ها،خود بستر رشد و آراستگي به فضايل اخلاقي را پيش روي هر طالب پارسايي مي گشايد .اميد که اين خرمن عشق و صفا مورد خوشه چيني عاشقان دلبسته و الگو سازي مريدان پاک باخته قرار گيرد.

پي نوشت ها :
 

1. 85.فقهايي چون شيخ در نهايه ، محقق در شرايع .،سلار بن عبدالعزيز ديلمي ،ابن براج و ديگران به اين نظر معتقدند ،ر.ک:به مباني فقهي حکومت اسلامي، ج3،ص340.
2. 86.همان ،ص344-347.
3. 87.الکافي ،ج5،ص55،ح1؛وسائل الشيعه ،ج11،ص109،ح1.
4. 88.ر.ک:تحرير الوسيله ،ج1، ص453؛ رساله توضيح المسائل ، ص452،مسأله 2804.
5. 89.ر.ک:تحرير الوسيله ،ج1، ص453 ،مسأله 1.
6. 90.رساله توضيح المسائل، ص453،مسأله 2807.
7. 91.تحرير الوسيله ،ج1،ص454 ، مسأله 7-8.
8. 92.برخي مثل آية الله خويي رحمه الله دو مرتبه ي انکار قلبي و انکار به زبان را در عرض هم مي دانند که خود آمر و ناهي مي تواند از بين آن ها آنچه را احتمال تأثير دارد ،انتخاب کند و يا هر دو را جمع کند؛ اما مرتبه ي سوم تنها در صورتي جايز است که دو مرتبه نخست مؤثر واقع نگردد .(منهاج الصالحين ،ج1، العبادات، ص352-353)
9. 93.تحرير الوسيله ،ج1،ص454-455 ،مسأله 1-5 ؛رساله توضيح المسائل ،452-453،مسائل 2813-2816.
10. 94.ر.ک:تحرير الوسيله ،ج1، ص456،مسأله 1.
11. 95.همان ،ص456-457،مسأله 3،2و8.
12. 96.همان ،ص457،مسأله 4.
13. 97.همان ،ص457-458،مسأله 10-12.
14. 98.همان ،ص458،مسأله 14.
15. 99.همان ،مسأله 15.
جناب حافظ چه نيکو عالمان بي عمل را در بياني کوتاه توصيف مي کند :
واعظان کين جلوه در محراب و منبر مي کنند
چون به خلوت مي روند آن کار ديگر مي کنند
مشکلي دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمايان چرا خود توبه کمتر مي کنند
16. 100.نهج البلاغه ،حکمت 73، ص371.
17. 101.استفتائات ،ج1،ص483،س3.
18. 102.همان ،س4.
19. 103.همان ،ص488،س18.
20. 104.همان ،س19.
21. 105.همان ،س20.
22. 106.همان ،ص489،س21.
23. 107.برداشت هايي از سيره امام خميني ،ج3،ص294؛به نقل از :آية الله شهيد محلاتي .
24. 108.همان ،به نقل از :حجة الاسلام و المسلمين مرحوم سيد احمد خميني .
25. 109.همان ،ص293،به نقل از :آية الله خوانساري .
26. 110.همان ،ص297-298،به نقل از حجة الاسلام و المسلمين مسعودي خميني .
27. 111.همان ،ص298،به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين آقاي فرقاني .
28. 112.همان ،ج1،ص34،به نقل از : خانم طباطبايي .
29. 113.همان .
30. 114.همان به نقل از :خانم صديقه مصطفوي ،دختر امام رحمه الله.
31. 115.همان ،ص58،به نقل از :خانم فاطمه طباطبايي .
32. 116.همان ،ص45،به نقل از خانم فريده مصطفوي .
33. 117.همان ،ص41،به نقل از: خانم زهرا مصطفوي .
34. 118.همان ،ص291-292،به نقل از: حجة الاسلام و المسلمين جمي، امام جمعه آبادان .
35. 119.همان ،ج3،ص304،به نقل از: خانم زهرا اشراقي ،نوه امام رحمه الله.
36. 120.همان ،ص300،به نقل از :آية الله شهيد محلاتي .
37. 121.همان ،ج1،ص44-45،به نقل از:خانم فريده مصطفوي .
38. 122.همان ،ص55،به نقل از :خانم نعيمه اشراقي ،نوه امام رحمه الله.
39. 123.همان ،ص46،به نقل از :خانم فاطمه طباطبايي .
40. 124.همان ،ص56،به نقل از :خانم فاطمه طباطبايي .

منبع: امام خميني (س) و مفاهيم اخلاقي/ 14، مؤسسه ي تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره) -دفتر قم 1387: چاپ و نشر عروج



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.