اهميت شادي و نشاط فردي و اجتماعي قطعه گمشده
نويسنده:وجيهه تيموري
ضرورت نشاط و شادابي
در نگاه عموم مردم شاد، کسي است که ميخندد، و آن که ميخندد خوشبخت هم هست. اما به لحاظ علمي، ميان خنده و نشاط ظرافتهاي متمايزکننده بسياري وجود دارد. همچنين رابطه تندرستي و سلامت رواني با نشاط و شادابي رابطهاي مستقيم است. تا آنجا که علاوه بر ذهن، جسم نيز براي سلامتي نيازمند شادابي و نشاط است.
افزودن کارکردهاي اجتماعي و پزشکي به تعاريف فلسفي و ديني و عمومي شادماني و نشاط، ما را با روي ديگري از اين سکه آشنا ميکند که جنبه بيروني و رفاهي دارد و بر زندگي روزمره افراد تأثير ميگذارد.
شادي و نشاط فردي و اجتماعي براي سلامت روان آدمي ضرورت دارد. تأثير اين دو بر يکديگر چنان است که هر کدام که کاهش يابد، نااميدي و اختلال به دنبال ميآورد. اما سهم نشاط اجتماعي به عنوان يک محرک شاديبخش و نشاط آفرين براي افراد جامعه بسيار مهمتر است. زيرا بدون وجود متغيرها و موقعيتهاي نشاطانگيز به راحتي نميتوان به نشاط طبيعي رسيد. زندگي دور از طبيعت امروزي، ضرورت بسترسازي و تأمين شادمانيهاي اجتماعي را ايجاد کرده است تا رفاه و شادماني فردي به نشاط جمعي و بشردوستانه نزديك شود.
مهمترين عواملي که در ايجاد شادماني و رفاه افراد جامعه نقش اساسي دارند عبارتند از:
* ثروت و استطاعت مادي افراد براي تأمين نيازهاي اوليه انساني
* آزادي فردي تا افراد محدوديتهاي فيزيکي و رواني کمتري را تجربه كنند، زيرا احساس کنترل داشتن بر محيط به جاي احساس در کنترل محيط بودن بر ميزان شادماني اثر دارد که ميزان آن در جوامع مختلف متفاوت است. به قول نادر ابراهيمي(نويسنده): بدون آزادي حتي قبول خوشبختي هم توهين به هستي است. بدون آزادي حتي پذيرفتن آزادي هم دروغ است و يک نمايش احمقانه...
* اطلاعات و سواد، براي شناخت اسباب شادي و انواع آن
* برابري اجتماعي که معمولاً مفهومي ذهني است و باعث ميشود نابرابري اجتماعي را بيشتر بفهميم. درک نابرابريهاي اجتماعي براي اقشار پايين جامعه زمينهساز آسيبهاي اجتماعي و براي اقشار متوسط و تحصيلکرده جامعه زمينهساز نارضايتي است.
* سلامت فردي، اعتقاد به اختيار انسان در تغيير دادن شرايط و اعتماد به نفس داشتن، هدفمند بودن، روابط شخصي و خانوادگي و اجتماعي بيشتر و موفق داشتن، رويدادهاي زندگي مثبت و روشن مانند: ترفيع شغلي، کسب مدارک دلخواه، ازدواج موفق و نداشتن اختلاف و دشمني با اطرافيان، احساس شادماني را ايجاد و تقويت ميکنند.
تفاوت شادي و نشاط
گفتنى است از معيارهاى انتخاب اين 10 کشور به عنوان شادترين کشورها در جهان، ميزان توليد ناخالص داخلى در اين کشورها و ميزان ساعت کارى در هفته است، به طورى که در کشورهاى اسکانديناوى مردم کمتر از 37 ساعت در هفته کار مىکنند، ولى در کشورهايى نظير چين مردم بيش از 47 ساعت در هفته کار مىکنند، اما از نوع زندگى مىنالند و ناراضى هستند. علاوه بر اين، ميزان نرخ بيکارى در کشورهايى نظير دانمارک دو درصد، در نروژ 6/2 درصد و در هلند 5/4 درصد است، اما اين ميزان براساس اعلام وزارت کار آمريکا در اين کشور هم اکنون 9 درصد تخمين زده شده است و با توجه به بحران اقتصادى رو به رشدى که جهان را در بر گرفته، مردم اين 10 کشور باز هم شاد هستند و اين 10 کشور جزو بهترين و شادترين مناطق روى زمين به شمار مىروند و ميزان طول عمر مردم در اين 10 کشور، 85 تا 90 سال است.
دانمارک شادترين مردم جهان را دارد چرا که سطح آموزش و پرورش در اين کشور بسيار بالاست. مردم اين کشور از درآمد خوب و دموکراسى، برابرى اجتماعى و محيط صلحآميزى برخوردار هستند.
کشور فنلاند از نظر استانداردهاى بهداشت و پزشکى و آسايش مردم در سطح بسيار بالايى قرار دارد و فقر در اين کشور تقريباً قابل ذکر نيست.
کشور سوئد ماليات بسيار بالايى از شهروندان خود دريافت ميکند، اما در عوض يکى از بهترين سيستمهاى سلامتى و بهداشت در اروپا را داراست. مزاياى دريافتى و کار و شرايط مناسب آن خنده بر لبان شهروندان سوئدى ميآورد. مردم اين کشور به راستى از آزاديها و حقوق قانونى برخوردارند. مردم عادى اين کشور در صورت تمايل ميتوانند نامههاى رسمى نخستوزير را ببينند!
در ايرلند مشکل مسکن وجود ندارد و درجه فقر و بيکارى بسيار پائين است.
کانادا داراى سيستم بهداشتي و پزشکى فوقالعاده بالايى است و درصد جرائم در اين کشور بسيار پائين است. کانادا از نظر استاندارد زندگى جزو 3 کشور بالاى ردهبندى جهانى قرار دارد.
در نيوزيلند يا زلاندنو اميد به زندگى هر کودک دختر 81/9 سال و هر پسر 77/9 سال است.
با وجود اين که در بيشتر مناطق شمالى نروژ معمولاً شش ماه شب است و شش ماه روز و اکثر مناطق شمالى نروژ معمولاً 9 ماه در سال بارش برف و باران را به همراه دارد، اما نهمين کشور انتخابى در اين مجموعه است.
اين معيارها براي اين ذکر شدند که برخي فاکتورهاي مؤثر در افزايش شادي و نشاط اجتماعي را بشناسيد و علت دورماندن از اين شادابي را در جامعه خود حدس بزنيد.
* تفاوت روشهاي شادي و نشاط در ايران با الگوهاي کشورهاي ديگر
تقويت نشاط و شادابي خانواده و کاهش آسيبها و خشونتهاي خانگي و همچنين وحدت و همبستگي ملي در لايههاي مختلف جامعه با احترام به خرده فرهنگهاي اصيل دو موضوع از محورهاي طرح نشاط ملي است که به ترتيب به مرکز امور زنان و خانواده رياستجمهوري و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي محول شده است تا با کمک سازمانها و نهادهاي ذيربط، مسئوليت تهيه طرحهاي اجرايي آنها را عهدهدار شوند. عليرضا افشار معاون امور اجتماعي فرهنگي و شوراهاي وزير کشور با عنوان اين مطلب و با اشاره به ارزيابي سازمان ملل از ميزان شادي و نشاط در کشورهاي مختلف دنيا و جايگاه ايران در اين ارزيابي، در رابطه با طرح نشاط اجتماعي گفت: نشاط اجتماعي در جامعه ابعاد مختلفي دارد، اما بايد مصاديق اصلي آن شناسايي و در جامعه پايدار شود. وي با تأکيد بر اين که در ابتدا بايد الگويي از جامعه با نشاط و آنچه که در نهايت مورد نظر است، ارائه شود افزود: در ارزيابي سازمان ملل متحد از نشاط اجتماعي کشورها، به ايران به دليل نبود شناخت از علل مراسم عزاداريهاي متعدد، رتبه پاييني داده شده، در حالي که تحقيقات نشان داده است مجالس عزاداري ما در کاهش آلام دروني و ايجاد نشاط مردمي و معنوي تأثير زياد دارد. معاون وزير کشور، رعايت و احترام به حقوق شهروندان، حفظ کرامت ارباب رجوع و پيشگيري از مفاسد در دستگاههاي اجرايي و نهادهاي عمومي و افزايش اعتماد متقابل ميان مردم و مسئولان را از ديگر ابعاد مورد توجه طرح نشاط ملي اعلام کرد و افزود: در اين بخش نيز وزارت کشور مسئول ارائه طرح جامعي شده است.
*
اينجا ايران است و به دور از کجفهميها و نافهميهاي سازمان ملل در ارزيابي شادماني مردم، من و تو و او، همگي محک هستيم که بازتاب و راندمان واقعي برنامهريزيهاي علمي و عملي مسئولان را در بالا بردن نشاط و سرزندگي جامعه بسنجيم. ما اينجا و در دل اين برنامهريزيها زندگي ميکنيم و خود ميدانيم که از آرمانها که هيچ، از استانداردها و حداقلها چه ميزان بهرهمنديم. در ذهن خود از آنها که سرچشمه و توليدکننده لبخند و نشاط هستند گلهمند شدم. از آنجا که رسالت هنر، ايجاد لذت و خلسه است، هنرمندان را بيش از همه وامدار اين اجتماع تشنه و سرابزده دانستم و به سراغ برخي از اينان رفتم تا درد دل کنم، اما دلخونتر از همه يافتمشان:
«ابراهيم رها» را همه اهل قلم به ويژه آنها که به قلمهاي تيز و تراشيده و نکتهبين عادت دارند20 سال است که ميشناسند. منتقد و طنزپرداز معاصر که خود لنگ تمامي سنگهايي شده است که به پاي طنازان پرت کردهاند. ميگويد:
اساساً وقتي ميگوييم جامعهاي با نشاط و استاندارد است معنياش اين نيست که همه جامعه در آن ميخندند يا سخت و آسان ميخندند. مهم فرهنگ شادي و دليل شادماني در آن جامعه است. افراد آسماني و بزرگ، موفق هستند، اما لزوماً خوش خنده نيستند. در کشور ما خنداندن مردم سخت است. ما بر اساس پيشينه تاريخي که داريم ناخواسته نکتهبين و نکتهسنج شدهايم. پس خنداندن اين مردم که کلي کنايي و نکته دانند، قطعاً مشکل است. تصور ميکنم خنداندن يک آمريکايي آسانتر از خنداندن يک ايراني است چون اين پيچيدگيها را ندارد. با اين وجود ما ايرانيها مردمي هستيم که اگر به حال خودمان بگذارند، بيشتر و بهتر ميخنديم. به ويژه در حوزه طنز اگر متولي رسمي نداشته باشد بهتر است. مسئولين اگر کاري به اين حوزه نداشته باشند، بهتر است. درست مثل وقتي در تاکسي نشستهايد و راننده ميگويد اين چهارراه تا وقتي پليس نگذاشته بودند ترافيک نداشت. حالا چهار روز است که پليس گذاشتهاند و اين همه ترافيک شده است. باور مردم اين است که اگر ما را به حال خودمان بگذارند، راحتتريم.
ما مردمي هستيم که با سختيها و رنجهايمان، هم گريه ميکنيم هم ميخنديم. در مجلس ختم هميشه ميخنديم. کسي ميخورد به تير چراغ برق، ميخنديم چون هم دردآور است هم خندهدار. در واقع مرز بين تراژدي و کمدي بسيار باريک است و تمامي وقايع تراژيک، کميک هم هستند. پس ميشود به هر آنچه ميگرييم، بخنديم. منتهي اين به معني قدرداني از بارش اين همه درد و رنج بر دل و جان اين اجتماع نيست. اين دردها که نتيجه تلاش و به عبارت بهتر دخالت بسياري از ناکارامدان در بيشتر حوزههاي مديريتي است، آن قدر دردناکند که ريشههاي خنده و نشاط را سوزاندهاند. ببينيد با بزرگترين و بهترين رسانه ملي چه کردهاند؟ مگر نه اين است که يکي از ابزارهاي توليد نشاط تلويزيون است؟ آن هم به عنوان رسانهاي که بيشترين مخاطب را دارد و بيشترين تأثير را بر مردم دارد. برنامههاي شاديآفرين آن چيست؟ طنزپردازان موفق آن ديگر جايي در آن ندارند و بايد برنامههايشان را جاي ديگري عرضه کنند.
منبع:http://www.ettelaat.com
ارسال توسط کاربر محترم سایت :hasantaleb
/ج