تراكم سرمايه و توسعه اقتصادي

در آن مرحله ابتدايي اجتماع كه تقسيم كار وجود ندارد، مبادله بندرت صورت مي گيرد و هر كس نيازمنديهاي خويش را خود رفع مي كند، براي گرداندن امور اجتماعي به تراكم سرمايه و انباركردن پيشاپيش آن نيازي نيست... ولي به محض آنكه تقسيم كار كاملاً تحقق مي پذيرد، حاصل كار هر كس فقط مي تواند گوشه اي از احتياجات او را برطرف سازد. بخش اعظم اين احتياجات با حاصل كار ديگران برآورده مي شود كه وي آن را با حاصل توليد خويش، يا به كلام ديگر با قيمت
پنجشنبه، 8 تير 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تراكم سرمايه و توسعه اقتصادي

تراكم سرمايه و توسعه اقتصادي (1)
تراكم سرمايه و توسعه اقتصادي


 

نويسنده: آدام اسميت
مترجم: دكتر محمّدعلي همايون كاتوزيان




 
در آن مرحله ابتدايي اجتماع كه تقسيم كار وجود ندارد، مبادله بندرت صورت مي گيرد و هر كس نيازمنديهاي خويش را خود رفع مي كند، براي گرداندن امور اجتماعي به تراكم سرمايه و انباركردن پيشاپيش آن نيازي نيست... ولي به محض آنكه تقسيم كار كاملاً تحقق مي پذيرد، حاصل كار هر كس فقط مي تواند گوشه اي از احتياجات او را برطرف سازد. بخش اعظم اين احتياجات با حاصل كار ديگران برآورده مي شود كه وي آن را با حاصل توليد خويش، يا به كلام ديگر با قيمت اين، خريداري مي كند. اما اين خريداري تا زماني كه حاصل كار او نه فقط تمام نشده، بلكه به فروش نرسيده است، ممكن نيست. بنابراين تا هنگامي كه اين هر دو تحقيق پذيرد، بايد توده اي از كالاهاي گوناگون كه براي زندگي او و تمهيد وسايل كارش كفايت مي كند در جايي انبار شده باشد ... (ص 291)
از آنجا كه، در ماهيت امر، تراكم سرمايه مي بايد بر تقسيم كار مقدم باشد (2) در نتيجه هر چه سرمايه گردآوري شده در سابق بيشتر باشد، به همان نسبت امكان تقسيم كار به واحدهاي كوچكتر بيشتر خواهد بود. مقدار مواد خامي كه براي تعداد معيني كارگر مي تواند كار ايجاد كند بر اثر تقسيم بيشتر كار به نسبت زيادي افزايش مي پذيرد (3)؛ و چون عمليات هر كاگر رفته رفته به مراتب ساده تر مي گردد، ماشينهاي مختلفي براي تسهيل و كوتاه كردن آن عمليات اختراع مي شوند. چون تراكم و گردآمدن پيشاپيش سرمايه براي اين پيشرفت بزرگ در بهره وري كار لازم مي باشد، پس آن تراكم سبب اين پيشرفت مي شود. چنين است تأثير كلي افزايش سرمايه بر صنعت و بهره وري. (ص 292-291)
در اين كتاب (دوم از ثروت ملل) سعي خواهيم كرد كه ماهيت پس انداز و تأثير آن بر تراكم سرمايه هاي گوناگون، و تأثير به كار بردن اين سرمايه ها را در فعاليتهاي مختلف، بيان دارم ... در فصل اول كتاب خواهم كوشيد كه بخشها و اشكال گوناگوني را كه سرمايه يك فرد يا يك اجتماع بزرگ بدان تقسيم مي شود، تشريح كنم. در فصل دوم به توضيح ماهيت و عمليات پول به عنوان شكل ويژه اي از سرمايه كلي اجتماع دست خواهم زد. پس اندازي كه به صورت سرمايه گردآمده است ممكن است به دست صاحب آن به كار افتد يا به ديگران قرض داده شود. در فصول سوم و چهارم، شيوه هايي را كه سرمايه به هر دو طريق عمل مي كند، بررسي خواهيم كرد. پنجمين و آخرين فصل، تأثيرات گوناگوني را كه سرمايه، در فعاليتهاي مختلف، بلافاصله هم بر مقدار صنعت ملي و هم بر توليد سالانه كار و زمين مي گذارد مورد مطالعه قرار خواهم داد. (4) (ص 293-292)
هنگامي كه پس انداز كسي بيش از رفع مايحتاج چند روز يا چند هفته او نيست، كمتر به اين فكر مي افتند كه از آن پس انداز درآمدي بدست آورد ... درآمد او در اين مورد فقط از زور بازوي او حاصل مي شود. اين شرايطي است كه اغلب فقيران جهان در آن بسر مي برند. ولي وقتي كه پس انداز كسي از نيازمنديهاي چندماهه و چند ساله او بيشتر است طبيعتاً سعي مي كند كه از بخش اعظم آن درآمدي حاصل كند؛ و تنها مقداري از آن را براي مخارج فوري خويش باقي مي گذارد كه تا وصول آن درآمد كفايت مي كند. آن بخش كه وي از آن توقع درآمدي دارد، سرمايه او خوانده مي شود. بخش ديگر آن است كه مصرف فوري او را برمي آورد ... (ص 294)
استخدام سرمايه به منظور حصول درآمد يا سودي براي صاحب آن به دو طريق مختلف ممكن است: اول، از طريق كشت، صناعت يا خريداري كالا و فروش دوباره آن با سودي ... كالاي يك بازرگان تا زماني كه آن را به پول تبديل نكرده است سود يا درآمدي براي او ندارد، حاصل پول نيز، تا وقتي كه آن را با كالا مبادله نكرده، ناچيز است. سرمايه او دائماً به شكلي از دستش خارج مي شود و به شكل ديگري به او باز مي گردد، و فقط از طريق اين جريان - يعني مبادلات پشت سرهم - است كه براي او سودي خواهد داشت. بنابراين بسيار بجاست كه چنين سرمايه هايي را سرمايه هاي جاري بناميم. ثانياً استخدام سرمايه از طريق تقويت خاك، خريداري ماشينها و وسايل مفيد صنعتي، و ديگر كارهايي كه بدون دست به دست گشتن و جريان بيشتر آن، سود يا درآمدي حاصل كند، امكان پذير است. بنابراين بسيار بجاست كه چنين سرمايه هايي را سرمايه هاي ثابت نام گذاريم. (ص 295-294)
در فعاليتهاي مختل، سرمايه ثابت و سرمايه جاري به نسبتهاي بسيار گوناگون بكار برده مي شوند مثلاً، سرمايه يك بازرگان، سرمايه اي كاملاً جاري است ... بخشي از سرمايه هر استادكار يا صنعتگري الزاماً در لوازم توليد او تثبيت شده است ... (ص 295).
****
اندوخته هر كشور يا اجتماعي همان سرمايه همه ساكنان يا اعضاي آن است و، بنابراين، طبيعتاً به همان سه بخش ... تقسيم مي شود، و ويژگي اش اينكه درآمد يا سودي از آن حاصل نمي گردد. اين بخش شامل اندوخته خوراك، پوشاك، اثاثيه خانه، و جز آن است كه مصرف كنندگان خريداري كرده اما هنوز كاملاً به مصرف نرسانده اند ...
***
(ص 296) بخش دوم ... سرمايه ثابت است كه ويژگي اش در اين است كه بدون دست بدست شدن و گردش كردن، سود يا درآمدي از آن ناشي مي شود. اين نوع سرمايه معمولاً يكي از اشكال زير را دارد: نخست، همه ماشينها و لوازم با فايده ... ثانياً، همه بناهاي سودمندي كه نه فقط براي صاحب خود كه آن را به اجاره مي دهد، بلكه براي كسي كه از آن استفاده مي كند و اجاره بهايش را مي پردازد، تحصيل درآمد مي كنند (5)، مثلاً دكاكين، انبارها، كارخانه ها ... ثالثاً، وسايل تقويت خاك، يعني آنچه براي خاك برداري، زهكشي، پرچين سازي، كودريزي و آماده كردن آن براي شخم زني و زراعت بكار برده شده است ... رابعاً، همه مهارتهاي اكتسابي و مفيد ساكنان يا اعضاي اجتماع. كسب چنين مهارتهايي ... هميشه مخارجي را ايجاب مي كند كه [برابر با] سرمايه اي است كه به اصطلاح در كارگر تثبيت شده است ... (ص 298-297)
سومين و آخرين بخش از آن بخشهاي سه گانه كه اندوخته كلي اجتماع بدان تقسيم مي شود، سرمايه جاري است، كه ويژگي اش در اين است كه فقط با گردش و دست به دست شدن، سود يا درآمدي از آن عايد مي شود. اين نيز چهار شكل [گوناگون] دارد: اول ... پول. دوم توده كالايي كه [در تصاحب كاسبان گوناگون] است و از فروش آن سودي عايدشان مي شود. سوم، موادي كه يا خام يا كم و بيش مصنوع اند ... ولي هنوز در دست كشتكاران، صنعتگران و ... باقي مانده است، چهارم كالايي كه كار توليدشان تمام شده .. اما هنوز به مشتريان مربوط فروخته يا توزيع نشده ... (ص 299-298)
هدف منحصر و نهايي سرمايه هاي ثابت و جاري حفظ و افزايش اندوخته هايي است كه براي مصرف فوري به كار برده مي شوند. اين اندوخته هاست كه خوراك، پوشاك و سرپناه مردم را تأمين مي كند (6)... (ص299).
در كتاب اول نشان داديم كه قيمت اغلب كالاها به سه بخش تقسيم مي شود ... مزد كارگران ... سود سرمايه و ... بهره مالكانه زمين. [اين تعريف نه تنها در مورد قيمت يكايك كالاها، بلكه به همين دليل] در مورد تمامي كالاهايي كه ... سالانه در كشوري توليد مي شود صادق مي باشد... (ص 302)
درآمد ناخالص ساكنان يك كشور بزرگ جمع كل توليد سالانه آن ... را در برمي گيرد. [اما] درآمد خالص آن كشور، آن مقداري است كه پس از كسر مخارج ... سرمايه ثابت و ... سرمايه جاري باقي مي ماند. واضح است كه مخارج ... سرمايه ثابت بايد جزئي از درآمد خالص آن نباشد ... هدف از سرمايه ثابت افزايش بهره وري نيروي كار، يعني قادر ساختن يك تعداد كارگر به توليد بيشتر، است ... بسيار بجاست كه مخارج جبران سرمايه ثابت را به تعمير يك ملك خصوصي تشبيه كنيم. مخارج تعمير اغلب براي حفظ ‍‍‍[سطح] توليد يك ملك لازم است... اگرچه همه مخارج لازم براي جبران سرمايه ثابت بايستي از درآمد خالص يك اجتماع، خارج باشد، اما در مورد جبران سرمايه جاري ‍‍[كاملاً] چنين نيست. از چهار وجهي كه اين سرمايه از آن تركيب مي شود - يعني پول، مواد مصرفي، مواد خام و كالاهاي مصنوع- سه بخش اخير مرتباً از آن كسر مي گردد؛ و به سرمايه ثابت تبديل مي شود، و يا براي مصرف فوري انبار مي گردد (7) ... (ص 305-303)
بنابراين پول تنها وجهي از سرمايه جاري است كه مي بايد آن را از درآمد خالص آن سرمايه خارج كرد ... پول - كه به توسط آن همه درآمد اجتماع در ميان اعضاي آن توزيع مي گردد- خود بخشي از آن درآمد نيست. اين چرخ عظيمي كه كالاها را به گردش درمي آورد خود بكلي با کالاهايي كه به واسطه آن به گردش در مي آيند متفاوت است. درآمد يك اجتماع تماماً مركب از آن كالاهاست و نه چرخي که آنان را مي گرداند. در محاسبه درآمد خالص يا ناخالص يك اجتماع بايد پيوسته همه ارزش پول را ... از گردش پول و كالاها كسر كنيم. (ص 306-305) به اين ترتيب، پول - اين چرخ بزرگ كردش كالا، اين واسطه مهم داد و ستد - مانند همه ديگر وسايل توليد اگرچه جزئي از سرمايه مي باشد، بخشي از درآمد اجتماعي كه به آن تعلق دارد نيست (8)... (ص 309)
نوعي كار بر ارزش آنچه توليد مي كند مي افزايد؛ نوعي ديگر چنين تأثيري ندارد. نوع اول را مي توان، بخاطر آنكه توليد ارزش مي كند كار مولد ناميد؛ و نوع دوم را غير مولد (9). به اين ترتيب، يك صنعتگر عموماً ارزش مايحتاج خويش و سود كارفرمايش را بر موادي كه با آن كار مي كند، مي افزايد. برعكس كار يك خدمتكار پادو بر ارزش هيچ چيز اضافه نمي كند. اگرچه صنعتگر مزد خود را پيشاپيش از كارفرمايش دريافت مي دارد، اما در واقع هيچ خرجي براي او ندارد زيرا بر اثر افزايش كالاي توليدي، كارفرما ارزش مزدي را كه داده است علاوه بر سود بدست مي آورد. كسي كه گروهي صنعتگر را به كار مي گمارد ثروتمند مي شود؛ كسي كه توده اي خدمتكار استخدام مي كند به فقر مي افتد. كار اينان نيز البته ارزش خود را دارد و مانند كار آنان سزاوار پاداش است.ليكن كار صنعتگران در يك شيي بخصوص يا كالاي فروختني تثبيت و محقق مي شود، و دست كم تا مدتي پس از اتمام كار دوام خواهد يافت. اين به اصطلاح مقداري كار متبلور و اندوخته است كه در صورت لزوم مي تواند در وقت ديگري مورد استفاده قرار گيرد... (ص 351) ... برعكس كار خدمتكاران و پادوها در هيچ شيي ويژه يا كالاي قابل فروشي تثبيت و محقق نمي شود. خدمات اينان عموماً در همان لحظه انجام آن محو مي گردد ... (ص 352)
كار بعضي از معتبرترين طبقات اجتماع، نيز، مانند كار خدمتكاران، مولد هيچ ارزشي نيست و در هيچ شئي دائم يا كالاي قابل فروشي تثبيت نمي شود و تحقق نمي پذيرد .. مثلاً ... دولت، و صاحب همه منصبان داد و جنگ كه در خدمت او هستند، همه ارتش و نيروي دريايي، كارگران غيرمولدند. اينان خدمه عمومي اند و مخارجشان با بخشي از توليد سالانه كار و ديگران تأمين مي گردد. خدمتشان هر اندازه هم كه آبرومند، مفيد يا لازم باشد چيزي كه با آن بتوان بعداً همان مقدار خدمت را توليد كرد، ايجاد نمي كند ... هم برخي از مهمترين و جدي ترين حرفه ها و هم برخي از سبكترين آنها در اين گروه كارگران غيرمولد محسوب مي شوند، كشيشان، حقوقدانان، پزشكان، و انواع اهل قلم؛ بازيگران، عنتريان، نوازندگان، خوانندگان و رقاصان ... كار همه اين گروه مانند تقرير بازيگران، نطق سخنوران يا آهنگ نوازندگان در همان لحظه انجام، محو و نابود مي گردد.
هم كارگران مولد، هم كارگران غيرمولد، و هم آن كساني كه اصلاً كار نمي كنند امورشان از طريق توليد سالانه ... كشور تأمين مي گردد. ميزان اين توليد هر اندازه زياد هم كه باشد، بي نهايت نيست، بلكه به حدودي محدود است. بنابراين بر حسب آنكه مقدار كمتر يا بيشتري از آن در عرض سال مصروف زندگي كارگران غيرمولد مي شود، مقدار بيشتري يا كمتري براي كارگران مولد، باقي مي ماند، و توليد سال بعد به همان نسبت بيشتر يا كمتر خواهد بود؛ زيرا اگر توليدات خودروي زمين را كنار بگذاريم، همه توليد سالانه حاصل از كار مولد است ... (ص 353-352)
آن بخش از توليد سالانه ... كه استهلاك سرمايه را جبران مي كند هرگز در وهله نخست جز براي تأمين امور كارگران مولد، مصرف نمي شود. [زيرا] فقط مزد كارگران مولد از آن پرداخت مي گردد. ليكن آن بخش كه تبديل به سود يا بهره مالكانه مي شود ممكن است در اداره كارگران مولد و يا غيرمولد، به كار افتد. كسي كه بخشي از اندوخته خود را به عنوان سرمايه بكار مي اندازد، اين انتظار را دارد كه سرمايه اش همراه با سودي به او باز مي گردد. بنابراين، وي سرمايه مزبور را فقط در استخدام كارگران مولد بكار مي گذارد ... ولي اگر قسمتي از سرمايه خود را در استخدام هر نوع از كارگران غيرمولد بكار برد، از آن لحظه اين بخش از كل سرمايه اش خارج مي شود، و به اندوخته اي كه براي مصرف فوري گذاشته است ملحق مي گردد. (ص 354-353)
كارگران غيرمولد و كساني كه اصلاً كار نمي كنند امورشان فقط با درآمد مي گذرد ... نه فقط يك مالك بزرگ يا تاجر ثروتمند، بكله حتي يك كارگر معمولي، اگر مزدش خوب باشد ممكن است خدمتكاري استخدام كند؛ يا ممكن است گاهي به تماشاخانه يا خيمه شب بازي برود، و به اين ترتيب سهم خود را براي تأمين زندگي يك دسته از كارگران غيرمولد بپردازد؛ يا ممكن است ماليات دهد و در نتيجه به اداره امور دسته ديگري كمك كند كه قطعاً كارشان از آن دسته مفيدتر و محترمتر ولي به همان اندازه غيرمولد است. اما هيچ بخشي از توليد سالانه كه در ابتدا براي جبران استهلاك سرمايه بكار افتاده است، هرگز در استخدام كارگران غيرمولد بكار نمي افتد... كارگر، اول مزد خود را بدست مي آورد و سپس بخشي از آن را بطريق بالا مصرف مي كند. حتي اين بخش نيز عموماً بخش ناچيزي است ... بنابراين در همه نقاط، بهره مالكانه و سود سرمايه، منبع اصلي تأمين مايحتاج كارگران غيرمولد مي باشد. زيرا اين دو منبع درآمد چنانند كه ‍‍[علاوه بر رفع لوازم زندگي] مقدار زيادي براي صاحبان خود باقي مي گذارند. اين هر دو مي توانند هم كارگران مولد و هم كارگران غيرمولد را بكار گمارند؛ ولي بنظر مي آيد كه نسبت به دومي تمايل بيشتري داشته باشند. مخارج يك ارباب بزرگ بيشتر در تغذيه بيكارگان مصرف مي شود تا صنعتگران. يك تاجر ثروتمند، گرچه سرمايه اش فقط در ادراه صنعتگران بكار مي افتد، ولي مخارج او- يعني آنچه از طريق درآمدش تعيين مي شود- اغلب صرف همان نوع افرادي مي شود كه مالكان بزرگ استخدام مي كنند. (ص 354)
بنابراين به نظر مي آيد كه نسبت بين سرمايه و درآمد در همه جا نسبت بين توليد و بيكارگي را تنظيم مي سازد. هرجا سرمايه تسلط داشته باشد، صنعت رواج دارد؛ و هرجا درآمد مسلط باشد، بيكارگي رايج است. (10) در نتيجه، هر ازدياد يا كاهشي در سرمايه طبيعتاً مقدار توليد، تعداد كارگران مولد و نتيجتاً ارزش مبادله توليد سالانه ... يعني ثروت و درآمد واقعي همه ساكنان كشور را زياد يا كم مي كند. سرمايه ها بر اثر اندوختن زياد مي شوند و بر اثر اسراف و تبذير كاهش مي پذيرند. آنچه را كسي از درآمد خود پس انداز مي كند، برسرمايه اش مي افزايد، و يا خود آن را در استخدام تعداد بيشتري از كارگران مولد بكار مي برد يا ديگري را - با قرض دادن سرمايه اش در مقابل بهره اي ... - به چنين كاري قادر مي سازد. همانطوري كه سرمايه هر فرد فقط مي تواند با پس انداز كردن درآمد سالانه او ... افزايش يابد، به همان نحو سرمايه يك اجتماع بزرگ نيز - كه همان برابر با كل سرمايه افراد متشكله آن است فقط مي تواند از اين راه زياد شود. سبب بلافصل افزايش سرمايه، صرفه جويي است نه توليد. ترديدي نيست كه آنچه با صرفه جويي گرد مي آيد در فعاليتهاي توليدي ايجاد مي شود. اما پس انداز هم كه در امر توليد پديد مي آيد، اگر با صرفه جويي، [بخشي از آن] پس انداز و اندوخته نگردد، سرمايه هرگز افزايش نخواهد يافت. (ص 359-358)
صرفه جويي بر اثر افزايش بر مبالغي كه در استخدام كارگران مولد بكار مي افتد، برتعداد اين نوع كارگران كه كارشان ارزش مواد توليدي را زياد مي كند، مي افزايد. بنابراين صرفه جويي، ارزش مبادله توليد سالانه ... كشور را زياد مي كند، زيرا بر مقدار كار توليدي مي افزايد و اين خود بر ارزش توليد سالانه اضافه مي نمايد ... يك فرد صرفه جو نه فقط آن چه را سالانه پس انداز مي كند، در آن سال يا سال بعد، در استخدام مقدار بيشتري از كارگران مولد مي گمارد، بلكه مانند شخص خيرخواهي كه كارگاهي را وقف بيكاران كرده است، به اصطلاح يك مبلغ مداوم براي استخدام هميشگي همان تعداد كارگر كنار مي گذارد... ولي شخص اسرافگر آن مبالغ را به اين ترتيب نابود مي كند [كه] با عدم موازنه خرج و دخل خود به مصرف سرمايه اش مي پردازد. مانند كسي كه درآمد اوقاف مذهبي را به هرز مي دهد، شخص اسرافگر نيز مبالغي را كه صرفه جويي نياکانش به اصطلاح وقف ادامه توليد کرده است، خرج بيکارگي مي كند. در نتيجه، او با كاهش مبالغي كه بايد در استخدام كارگر مولد بكار افتد... ارزش توليد سالانه ... كشور، يعني ثروت و درآمد واقعي ساكنان آن را، كم مي كند. اگر صرفه جويي بعضي، اسرافگري ديگران را تلافي نمي كرد، رفتار هر اسرافگري - بر اثر دادن نان صنعتگران به بيكارگان - نه فقط سبب فقر خود او مي شد، بلكه كشور را نيز فقير مي كرد ... (ص 360-359) [بنابراين] هر اسرافگري دشمن اجتماع و هر صرفه جويي خدمتگزار آن است ... (ص 362)
ليكن ملتهاي بزرگ هرگز بر اثر اسراف خصوصي فقير نمي شوند، بلكه بر اثر اسراف و تبذير دولتي به فقر مي افتند. تمامي، يا تقريباً همه ماليه عمومي در بيشتر كشورها صرف استخدام كارگران غيرمولد مي شود. چنينند كساني كه ... مؤسسات بزرگ مذهبي، ناوگان و ارتشهايي را كه در زمان صلح هيچ چيز توليد نمي كند... تشكيل مي دهند. اين كسان چون خود چيزي توليد نمي كنند، همه امورشان از توليد كار ديگران تأمين مي گردد (11) ... (ص 363)
ازدياد ارزش توليد سالانه ... هر ملتي با هيچ وسيله اي جز افزايش تعداد كارگران مولد آن، يا افزايش بهره وري همان تعداد كه پيش از آن بكار اشتغال داشته اند، ممكن نيست. پيداست كه تعداد كارگران مولد جز با زيادشدن سرمايه، يعني مبالغي كه براي استخدامشان لازم است، افزايش نمي پذيرد. [همچنين]، بهره وري نيروي كار، يا بر اثر ازدياد و ترقي ماشينهايي كه كار را تسهيل و خلاصه مي كنند، يا در نتيجه تقسيم كار صحيحتري، زياد مي شود. در هريك از اين دو صورت، تقريباً هميشه مقداري سرمايه اضافي ‍[براي افزايش بهره وري] لازم است ... (ص 364) [بنابراين تراكم سرمايه و سرمايه گذاري، پايه مستقيم يا غيرمستقيم توسعه اقتصادي است.] (12) (ص 371-365)
قرض دهندگان معمولاً اندوخته اي را كه در مقابل بهره به قرض مي دهند، سرمايه مي خوانند. آنان انتظار دارند كه بوقت خود ‍[اصل] اندوخته شان را بازيابند اما در اين فاصله بدهكار سالانه كرايه اي به عنوان ربح پول به آنان مي پردازد. بدهكار مختار است كه اين پول را به عنوان سرمايه يا به منظور مصرف فوري بكار برد. اگر آن را به عنوان سرمايه به كار اندازد، با آن كارگران مولدي استخدام خواهد كرد كه ارزش پول را به علاوه سود جبران خواهند نمود ... اگر آن را بمنظور مصرف فوري بكار برد نقش اسرافگري را بازي خواهد كرد، كه قوت صنعتگران را به پرورش بيكارگان مي گمارد ... (ص 372)
تقريباً همه قروضي كه به آنان بهره تعلق مي گيرد، به شكل پول، يعني اسكناس يا طلا و نقره اند. ولي آنچه قرض كننده واقعاً طالب آن است، و ‌آنچه قرض دهنده در واقع به او مي دهد، نه پول، بلكه ارزش واقعي آن، يعني كالاهايي است كه با آن مي توان خريد ... بنابراين مقدار اندوخته، يا در كلام عادي، مقدار پولي كه در يك كشور در مقابل بهره به قرض داده مي شود، با ارزش خود پول، يعني اسكناس يا مسكوكاتي كه واسطه قرض دادن ... است تنظيم نمي شود، بلكه با ارزش آن بخش از توليد سالانه كه نه فقط در مقابل استهلاك سرمايه، بلكه بصورت سرمايه اي كه صاحب آن نمي خواهد خود زحمت بكار انداختن آن را بكشد وجود دارد و تعيين مي گردد ... به اين مفهوم، سرمايه ها معمولاً به صورت پول قرض داده مي شوند. و باز مي گردند و آنچه را علاقه پولي ناميده مي شود، تشكيل مي دهند ... (ص 374-373)
***
در هر كشور به همان نسبت كه سهم تولد سالانه ... در جبران استهلاك سرمايه زياد مي شود، آنچه علاقه پولي خوانده مي شود نيز طبيعتاً به موازات آن افزايش مي يابد .. هنگامي كه مقدار اندوخته اي كه در مقابل بهره به قرض داده مي شود زياد مي گردد، آن بهره، يعني قيمتي كه بايد براي استفاده از آن اندوخته پرداخت شود، الزاماً پايين مي آيد...
***
وقتي در كشوري سرمايه افزايش مي پذيرد سودي كه با بكار انداختن آن مي توان اندوخت ناگزير كم مي شود. اما اگر سودي كه در استفاده از سرمايه بدست مي آيد .. كم شود، قيمتي كه براي استفاده از آن بايد پرداخت، يعني نرخ بهره، نيز به همان نسبت كاهش مي پذيرد (13) ... (ص 375)
سرمايه را مي توان در چهار شكل مختلف به كار انداخت. اول، در فراهم كردن مواد خامي كه در هر سال براي مصرف سالانه اجتماع لازم است. ثانياً، در صناعت و آماده كردن آن مواد خام براي مصرف فوري. ثالثاً، در حمل و نقل مواد خام يا توليد مصنوع از محلي كه در آن قرار دارند به محلي كه مورد نياز هستند؛ و بالاخره، در تقسيم كردن ... هر يك از آن دو نوع كالا به نسبت تقاضاي ... كساني كه خواستار آن هستند. سرمايه كساني كه به بهبود يا زراعت زمين، بهره برداري از معادن يا ماهيگيري اشتغال دارند در فعاليت نوع اول است. سرمايه همه كارفرمايان صنعتي در نوع دوم؛ سرمايه عمده فروشان در نوع سوم؛ و سرمايه خرده فروشان در نوع چهارم ... (ص 381)
اگر سرمايه اي در توليد مواد خام ... به كار نمي رفت، هيچگونه صناعت و تجارتي امكان وجود نمي داشت. اگر در صناعت، سرمايه بكار نمي رفت آن بخش از مواد خام كه پيش از مصرف به كار زيادي نياز دارند يا هرگز توليد نمي شد... و يا براي مصرف خصوصي ساخته مي شد، و ارزشي در تبديل نمي داشت و نمي توانست بر ثروت اجتماع چيزي بيفزايد ... اگر سرمايه اي در حمل و نقل مواد خام يا توليد مصنوع - از جايي كه فراوانند بجايي كه مورد تقاضا هستند - بكار نمي افتاد، جزآن مقدار كه براي مصرف يك ناحيه بخصوص لازم است توليد نمي گرديد... اگر سرمايه اي در تجزيه و تقسيم كردن ... مواد خام يا كالاي مصنوع به قطعات كوچكي كه با تقاضاهاي گوناگون خواستاران آن وفق دهد بكار نمي افتاد، هر كس ناگزير مي بود كه مقدار زيادتري از نياز فوري خود به مصرف، خريداري كند. اگر قصابي وجود نداشت افراد ناگزير مي شدند كه هر بار يك گاو و يا يك گوسفند كامل خريداري كنند. اين روي هم رفته براي ثروتمندان ناراحت كننده مي بود، ولي بويژه براي فقيران ... (ص 382-381)
كساني كه سرمايه هايشان در هريك از اين چهار شكل به كار افتاده است، خود كارگران مولدند. كارشان ... در شيئ يا كالاي قابل خريد و فروشي ... متبلور و تثبيت مي شود و دست كم ارزش مايحتاج و مصرف خود آنان را بر قيمت آن مي افزايد. سود كشاورزان، صنعتكاران، بازرگانان و خرده فروشان همه ناشي از قيمت كالايي است كه دو گروه اول توليد مي كنند و دو گروه دوم به داد و ستد مي گذارند. اما يك مقدار سرمايه در اين چهار فعاليت گوناگون بلافاصله سبب استخدام مقادير متفاوتي از كارگر مولد مي شود، و نيز [به همين دليل] ارزش توليد سالانه ... را به نسبتهاي بسيار مختلفي افزايش مي دهد (14) ... (ص 383)
يك كشور خاص، مانند يك فرد بخصوص، اغلب ممكن است آنقدر سرمايه نداشته باشد كه اراضي خود را كشت كند و بهبود بخشد، همه مواد خام آن را براي استفاده و مصرف فوري به كالاهاي مصنوع تبديل كند، و اضافه مواد خام يا كالاهاي مصنوع را به بازارهاي دوردستي كه در آنجا مي توان آن را با كالاهاي مورد نياز كشور مبادله كرد حمل و نقل نمايد...
وقتي كه سرمايه كشوري براي همه آن سه مقصود كافي نيست، اگر نسبتاً مقدار بيشتري از آن در كشاورزي به كار افتد، تعداد بيشتري كارگر مولد در كشور اشتغال خواهند يافت؛ همان طور كه ارزشي كه اين اشتغال بر توليد سالانه ... اجتماع مي افزايد نيز بيشتر خواهد بود. پس از كشاورزي، سرمايه اي كه در صناعت به كار مي افتد بيشترين تعدادي از كارگران مولد را به كار مي اندازد، و بيشترين ارزش را بر توليد سالانه اضافه مي كند. در ميان اين سه نوع فعاليت، آن سرمايه اي كه در امر صادرات بكار مي رود كمترين تأثير [مطلوب] را خواهد گذاشت. (15) (ص 387)
بي ترديد، كشوري كه سرمايه اش براي رفع اين هر سه منظور كافي نيست، هنوز به آن درجه از رفاهي كه طبيعت آن اقتضا مي كند، نرسيده است. اما سعي فوري، با سرمايه ناكافي، به رفع اين هر سه مسلماً كوتاهترين راه ... تحصيل سرمايه كافي نيست ... احتمال دارد كه آن سرمايه وقتي در استخدام فعاليتي به كار افتد كه بيشترين درآمد [و در نتيجه] بيشترين پس انداز را براي ساكنان كشور تحصيل خواهد كرد، سرعت رشد آن سريعترين سرعت ممكن باشد ... سبب اصلي ترقي سريع مستعمرات ما در آمريكا (16) به سوي ثروت و عظمت، اين بوده است كه تقريباً همه سرمايه هاي آنان تاكنون در كشاورزي به كار رفته است (17) ... (ص 388-387).
$ پي نوشت:
1. برگزيده از مقدمه، و فصول اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم كتاب دوم.
2. ظاهراً اين جمله ترتيب تاريخي بالا را نقض مي كند و در هر حال به حقيقت نزديكتر است.-م.
3. تعيين بهره وري كار بر اثر تقسيم آن زياد مي شود.-م.
4. از كتاب دوم، مقدمه.
5. منظور اين است كه بناهايي كه براي مصرف به كار مي روند (مثلاً بناهاي مسكوني) جزء اين نوع سرمايه نيستند، بلكه جزئي از نوع اولند.-م.
6. از كتاب دوم، فصل اول.
7. به كلام امروزي، درآمد خالص ملي برابر است با درآمد ناخالص ملي منهاي مخارج استهلاك سرمايه ثابت. اما درآمد خالص ملي خود به دو بخش تقسيم مي شود يكي مصرف كل، ديگري سرمايه گذاري جديد.-م.
8. از كتاب دوم، فصل دوم
9. اسميت در حاشيه مي نويسد: «برخي از نويسندگان فرانسوي اين اصطلاحات را به مفهوم ديگري به كار برده اند. در فصل آخر كتاب چهارم سعي خواهم كرد ثابت كنم كه برداشت آنان درست نيست.» اشاره اش به فيزيوكراتهاست. براي اطلاع بيشتر به بخش اول اين كتاب رجوع كنيد.-م.
10. منظور از آنچه اسميت به عنوان «درآمد» از آن ياد مي كند درواقع «مصرف» است. و منظور از «بيكارگي» نيز نه «بيكاري» بلكه همان كار غيرمولد است.-م.
11. اين نظريات، گذشته از اهميت ايدئولوژيك، تاريخي و سياسي آنها، آبستن اختلافات نظري هستند كه بعداً مالتوس، در جدل با ريكاردو، و خيلي بعد كينز، در جدل يا اقتصاددانان كلاسيك جديد عنوان كردند. به بخش اول اين كتاب رجوع كنيد.-م.
12. از كتاب دوم، فصل سوم.
13. از كتاب دوم، فصل چهارم.
14. از اين مطالب چنين برمي آيد كه بر خلاف توهمي كه ممكن است از مطالعه بحث قبلي درباره كارمولد و كار غيرمولد دست دهد، اسميت، بازرگاني و حمل نقل را كار غير مولد نمي داند، بكله عقيده دارد كه تأثير سرمايه در اين فعاليتها بر توسعه اقتصادي كمتر از تأثير آن در فعاليتهاي مستقيم توليدي است. اين نظر طبيعتاً بسيار پخته تر از آن توهم است. ولي تا آنجا كه ما مي دانيم مفسران تا كنون همه گرفتار اين توهم بوده اند. به بخش اول اين كتاب مراجعه كنيد.-م.
15. اگر كشورهاي در حال توسعه در عوض نمايشهاي گوناگون، برنامه هايي كه روي كاغذ گران برقي چاپ مي شود اما محتواي فني و عملي آن، ارزش آن كاغذ ملاحظات مالي خود با چهار فرمول رياضي آنان را بكلي مرعوب و بهت زده مي سازند - اگر بجاي اين همه، از همين چند جمله اي كه آدام اسميت در كمال سادگي، و مفت و مجاني، در اختيارشان گذاشته است الهام گيرند در وصول به آرزوهاي خود كمتر به خطا خواهند رفت.-م.
16. منظور منطقه اي است كه در سال انتشار ثروت ملل زير عنوان «ايالات متحده آمريكا» اعلان استقلال كرد.-م.
17. از كتاب دوم، فصل پنجم.
منبع:
ارسال توسط کاربر محترم سایت : aziztaeme




 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط