آينده و جهاني شدن در جامعه مهدوي
نويسنده: دکتر حسن عباسي
تبيين جامعه اي که حضرت مهدي (عج) خواهد ساخت، گزاره اي است که بايد در بعد عقلاني به آن بپردازيم. افق نمايي اين جامعه در سياست استراتژيک و در گزينه هاي آينده شناسي، بحث بسيار مهمي مي باشد. جامعه اي که امام زمان (عج) محقق مي کند چيست؟ يا بهتر بگويم، چه چيز نيست؟ مگر اين طور نيست که بسياري از گزينه ها که امروز وجود دارد بدعت است و بايد از بين برود؟ مگر مهم ترين کارکرد حضرت مهدي (عج) در حرکت مقدسش بدعت زدايي نيست؟ تبيين جامعه مهدوي يکي از شاخص هاي حرکت استراتژيک در تبيين آينده است. شاخص نظام متمدن امروز در تبيين حرکت اجتماعي، مفهوم جامعه مدني است که اين جامعه مدني، نقطه مقابل جامعه مهدوي است و از دو مفهوم تشکيل مي شود؛ يک: جامعه؛ دو : مدنيت.
اما مفهوم کلمه مدنيت به معناي شهرنشيني است؛ يعني آرام آرام شهرنشيني موضوعيت پيدا کند و افراد جامعه، علاقه مند به شهر نشيني شوند، ارزش هاي شهر نشيني در جان و دل آنان رسوخ کند و به تمدن برسند و متمدن شوند. در جامعه مهدوي شهرنشيني وجود دارد؛ ولي با آن شهرنشيني که در نظام غرب حاکم است، تفاوت دارد. بدوي نيست؛ ولي پيچيدگي مدرن را ندارد. چون در جامعه مهدوي، مباني، درست گذاشته شده اند، لذا انسان ها کج حرکت نمي کنند تا براي آنها هزاران سيستم کنترلي نصب شود.
تاريخ بشر را به دو بخش غارنشيني و شهرنشيني، متمدن و غيرمتمدن تقسيم مي کنند. اما تاريخ در دکترين مهدويت با ويژگي هاي جامعه مدني تفاوت دارد. تاريخ در دکترين مهدويت، برخلاف جامعه مدني، به دو بخش عمده تقسيم مي شود، يکي از ابتداي خلقت تا بعثت پيامبر اسلام (ص) و ديگري از هجرت پيامبر (ص) تا مهدويت. اين دو بخش، سه مقطع را در بر مي گيرد. مقطع اول: از حضرت آدم (ع) شروع مي شود و با حضرت ابراهيم (ع) که در زمان او اديان ابراهيمي آغاز شدند- اوج مي گيرد و در زماني که آخرين دين ابراهيمي مي آيد، تمام مي شود؛ يعني با بعثت پيامبر (ص) اسلام که خاتم النبيين است.
مقطع دوم: از زمان هجرت پيامبر (ص) و با ولايت حضرت علي (ع) در غدير خم شروع مي شود. و تا ظهور حضرت مهدي (عج) استمرار دارد؛ يعني از ابتداي امامت تا انتهاي ولايت.
مقطع سوم: از ظهور حضرت مهدي (عج) تا روز قيامت.
دومين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم «سکولاريزم» است؛ يعني فکر کردن براي آخرت، تعطيل، يعني همه چيز بايد براي همين دنيا برنامه ريزي شود.
سومين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم «ليبراليزام» است، که به معناي اباحي گري است؛ يعني همه چيز مباح است و مي توان آن را انجام داد.
چهارمين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم «ايندويژاليزم» است؛ يعني فرديت انسان مهم است نه چيزي ديگر.
ويژگي پنجم عبارت است از «اموراليزم» که به معناي نپذيرفتن اخلاق اجتماعي است و بي اخلاقي گري، ماهيت اصلي آن جامعه را شکل مي دهد.
اين بي اخلاقي گري به خاطر وجود ويژگي ششم در آنجا است که عبارت است از «هدونيزم»؛ يعني اصالت شهوت، يعني بشر مجاز است که از تمام لذت هاي دنيوي بهره مند شود.
ويژگي هفتم در آنجا اين است که روابط بر اساس منافع مي باشد و منافع نيز براي به دست آوردن سود بيشتر است، لذا دانشي که انسان در آنجا مي آموزد، دانشي است که نفع مادي به او برساند.
پاسخ اين است که چون مدنيت، نوعي ايستايي و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولي در مهدويت، سکونت موضوعيت ندارد، بلکه «هجر» موضوعيت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در اين که مبدأ تاريخ در اسلام، هجرت پيامبر اکرم (ص) از مکه به مدينه شد، نکاتي نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بيان شده است که : «(ان الذين امنوا و هاجروا...»(1)
طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ايستايي و سکون، شهرنشيني در جامعه مهدوي همراه با حرکت و متعالي شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن مي باشد. چه کسي گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومين (ع) اين انحراف را ايجاد کرده است. در جامعه مهدوي، هجرت کردن و رفتن موضوعيت دارد. اين که به حضرت مهدي (عج) مي گوييم صاحب الزمان، ريشه در همين مسئله دارد. زمان در حرکت است و هجرت نوعي حرکت است؛ اين که به وضع موجود قانع نباشيم و به سمت جلو حرکت کنيم. جامعه پست مدرن غربي، به پايان تاريخ معتقد مي باشد، ولي در تفکر مهدوي اين امر باطل است. ما مي رويم و مدام در هجرت هستيم.
پس مشخصه اساسي جامعه مهدوي اين است که يک جامعه هجري است و اولين ويژگي آن «اخلاق و اخلاص محوري » مي باشد. چون پيامبر اسلام (ص) درباره بعثت خود فرموده اند: «من مبعوث نشدم مگر براي تکميل اخلاق.» و اخلاق تکميل نمي شود مگر به اين که حضرت مهدي (عج) بيايد و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدني که بي اخلاقي گري در آن موج مي زند - جامعه مهدوي يک جامعه ايماني است و شهروند اصلي جامعه مهدوي، مؤمن است. غير مؤمن در جامعه مهدوي جايي ندارد؛ لذا طبق اين ويژگي، مفاهيم سکولاريزم و بي ديني و ليبراليزم و اباحي گري که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته مي شود.
ويژگي دوم جامعه مهدوي «موحد بودن» آن است. در آن جامعه کفر و تثليث جايگاهي ندارد، اصالت از آن خدا است. ولي در جامعه مدني آنچه اصالت دارد، انسان است و بس.
ويژگي سوم جامعه مهدوي اين است که «متکثر» نيست. پلوراليزم و تکثرگرايي در آن راه ندارد، توحيد گرا است، يک قبله دارد و يک قرائت دارد نه قرائت هاي متعدد.
ويژگي چهارم جامعه مهدوي «ارزش مدار» بودن آن است. ضد ارزش نيست و اساسي ترين ارزش آن، مهاجر بودن است. هم هجرت در درون و هم هجرت در بيرون (آفاقي و انفسي). ارزش ديگري است که در جامعه مهدوي موج مي زند «جهاد» است جهاد اکبر و جهاد اصغر. لذا دفاع فقط بر عهده نظامي ها نيست؛ بلکه تمام افراد جامعه بايد اين وظيفه را عملي کنند. ارزش بعدي «ذبيح» بودن و آمادگي براي شهادت است که بزرگترين ذبيح در اسلام، حسين بن علي (ع) است. در جوامع غربي دين را براي انسان مي خواهند؛ ولي در مکتب مهدويت، اين اسماعيل و حسين (ع) هستند که بايد براي دين کشته شوند. البته ارزش شهادت طلبي بعد از ارزش هجرت قرار دارد.
ويژگي پنجم جامعه مهدوي «عزت مداري» است. در اين جامعه، بين ذلت و عزت، مرز وجود دارد. اين ارزش در مکتب عاشورا به اوج خود رسيد. در جامعه مهدوي نيز زير بار حکومت هاي ظالم رفتن معنايي ندارد. جامعه مهدوي، جامعه مسجد محور است، کانون اجتماعي، مسجد است. در جامعه مهدوي مشارکت معنا ندارد؛ بلکه تعاون معنا دارد.
جامعه مهدوي در حج خلاصه مي شود، فردي که حج مي رود تمرين مهدويت مي کند در سعي بين صفا و مروه، در آن طوافي که مي کند، در آن قرباني اي که مي دهد و پاک مي شود و برمي گردد.
وظيفه ما به عنوان يک منتظر در رسيدن به ويژگي هاي جامعه مهدوي - که به برخي از آن ها اشاره شد - چيست؟ حرکت، پايه زمان است و پايه حرکت، هجرت است. پس وظيفه يک شيعه منتظر اين نيست که دم درب خانه بايستد تا ميهمانش بيايد. وظيفه اصلي ما اين است که حرکت و هجرت کنيم و برويم تا لايق هم رکاب شدن بشويم. برخلاف برخي ها که مي گويند، بايد دست روي دست بگذاريم تا خود آقا بيايد و کارها را انجام بدهد.
مدنيت و تاريخ از منظر جامعه مدني و جامعه مهدوي
اما مفهوم کلمه مدنيت به معناي شهرنشيني است؛ يعني آرام آرام شهرنشيني موضوعيت پيدا کند و افراد جامعه، علاقه مند به شهر نشيني شوند، ارزش هاي شهر نشيني در جان و دل آنان رسوخ کند و به تمدن برسند و متمدن شوند. در جامعه مهدوي شهرنشيني وجود دارد؛ ولي با آن شهرنشيني که در نظام غرب حاکم است، تفاوت دارد. بدوي نيست؛ ولي پيچيدگي مدرن را ندارد. چون در جامعه مهدوي، مباني، درست گذاشته شده اند، لذا انسان ها کج حرکت نمي کنند تا براي آنها هزاران سيستم کنترلي نصب شود.
تاريخ بشر را به دو بخش غارنشيني و شهرنشيني، متمدن و غيرمتمدن تقسيم مي کنند. اما تاريخ در دکترين مهدويت با ويژگي هاي جامعه مدني تفاوت دارد. تاريخ در دکترين مهدويت، برخلاف جامعه مدني، به دو بخش عمده تقسيم مي شود، يکي از ابتداي خلقت تا بعثت پيامبر اسلام (ص) و ديگري از هجرت پيامبر (ص) تا مهدويت. اين دو بخش، سه مقطع را در بر مي گيرد. مقطع اول: از حضرت آدم (ع) شروع مي شود و با حضرت ابراهيم (ع) که در زمان او اديان ابراهيمي آغاز شدند- اوج مي گيرد و در زماني که آخرين دين ابراهيمي مي آيد، تمام مي شود؛ يعني با بعثت پيامبر (ص) اسلام که خاتم النبيين است.
مقطع دوم: از زمان هجرت پيامبر (ص) و با ولايت حضرت علي (ع) در غدير خم شروع مي شود. و تا ظهور حضرت مهدي (عج) استمرار دارد؛ يعني از ابتداي امامت تا انتهاي ولايت.
مقطع سوم: از ظهور حضرت مهدي (عج) تا روز قيامت.
ويژگي هاي جامعه مدني غرب
دومين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم «سکولاريزم» است؛ يعني فکر کردن براي آخرت، تعطيل، يعني همه چيز بايد براي همين دنيا برنامه ريزي شود.
سومين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم «ليبراليزام» است، که به معناي اباحي گري است؛ يعني همه چيز مباح است و مي توان آن را انجام داد.
چهارمين ويژگي جامعه مدني غرب، مفهوم «ايندويژاليزم» است؛ يعني فرديت انسان مهم است نه چيزي ديگر.
ويژگي پنجم عبارت است از «اموراليزم» که به معناي نپذيرفتن اخلاق اجتماعي است و بي اخلاقي گري، ماهيت اصلي آن جامعه را شکل مي دهد.
اين بي اخلاقي گري به خاطر وجود ويژگي ششم در آنجا است که عبارت است از «هدونيزم»؛ يعني اصالت شهوت، يعني بشر مجاز است که از تمام لذت هاي دنيوي بهره مند شود.
ويژگي هفتم در آنجا اين است که روابط بر اساس منافع مي باشد و منافع نيز براي به دست آوردن سود بيشتر است، لذا دانشي که انسان در آنجا مي آموزد، دانشي است که نفع مادي به او برساند.
ويژگي ديگر عبارت است از جهان شمولي، يعني نگاه جهان وطني. آنها جهان را وطن خودشان مي دانند؛ لذا تلاش مي کنند جهان را غربي کنند و تمام ارزش ها و ويژگي هاي جامعه خودشان را در جهان ترويج دهند و همه مردم را مجبور کنند که آن مفاهيم و ويژگي ها را قبول کنند.
ويژگي هشتم عبارت است از «نسبي گرايي»؛ چون در تمدن غربي، انسان محور است و برداشت هاي انسان هم نسبي است. پس هيچ چيز قطعي و هيچ گذاره يقيني، در جامعه مدني جايگاهي ندارد.ويژگي هاي جامعه مهدوي
پاسخ اين است که چون مدنيت، نوعي ايستايي و سکونت و ساکن شدن را در درون خود دارد، ولي در مهدويت، سکونت موضوعيت ندارد، بلکه «هجر» موضوعيت دارد. مهاجر بودن ارزش است. در اين که مبدأ تاريخ در اسلام، هجرت پيامبر اکرم (ص) از مکه به مدينه شد، نکاتي نهفته است. هجرت ارزش دارد. در قرآن هم همواره بيان شده است که : «(ان الذين امنوا و هاجروا...»(1)
طبق معارف قرآن، هجرت کردن ارزش دارد، نه ايستايي و سکون، شهرنشيني در جامعه مهدوي همراه با حرکت و متعالي شدن است. پس هجرت و مهاجرت در مقابل تمدن مي باشد. چه کسي گفته است که اسلام دنبال تمدن است؟ عدم درک درست از کلمات قرآن و معصومين (ع) اين انحراف را ايجاد کرده است. در جامعه مهدوي، هجرت کردن و رفتن موضوعيت دارد. اين که به حضرت مهدي (عج) مي گوييم صاحب الزمان، ريشه در همين مسئله دارد. زمان در حرکت است و هجرت نوعي حرکت است؛ اين که به وضع موجود قانع نباشيم و به سمت جلو حرکت کنيم. جامعه پست مدرن غربي، به پايان تاريخ معتقد مي باشد، ولي در تفکر مهدوي اين امر باطل است. ما مي رويم و مدام در هجرت هستيم.
پس مشخصه اساسي جامعه مهدوي اين است که يک جامعه هجري است و اولين ويژگي آن «اخلاق و اخلاص محوري » مي باشد. چون پيامبر اسلام (ص) درباره بعثت خود فرموده اند: «من مبعوث نشدم مگر براي تکميل اخلاق.» و اخلاق تکميل نمي شود مگر به اين که حضرت مهدي (عج) بيايد و اخلاق را در جامعه مجسم کند. پس بر خلاف جامعه مدني که بي اخلاقي گري در آن موج مي زند - جامعه مهدوي يک جامعه ايماني است و شهروند اصلي جامعه مهدوي، مؤمن است. غير مؤمن در جامعه مهدوي جايي ندارد؛ لذا طبق اين ويژگي، مفاهيم سکولاريزم و بي ديني و ليبراليزم و اباحي گري که در جوامع مدرن و پست مدرن وجود دارند کنار گذاشته مي شود.
ويژگي دوم جامعه مهدوي «موحد بودن» آن است. در آن جامعه کفر و تثليث جايگاهي ندارد، اصالت از آن خدا است. ولي در جامعه مدني آنچه اصالت دارد، انسان است و بس.
ويژگي سوم جامعه مهدوي اين است که «متکثر» نيست. پلوراليزم و تکثرگرايي در آن راه ندارد، توحيد گرا است، يک قبله دارد و يک قرائت دارد نه قرائت هاي متعدد.
ويژگي چهارم جامعه مهدوي «ارزش مدار» بودن آن است. ضد ارزش نيست و اساسي ترين ارزش آن، مهاجر بودن است. هم هجرت در درون و هم هجرت در بيرون (آفاقي و انفسي). ارزش ديگري است که در جامعه مهدوي موج مي زند «جهاد» است جهاد اکبر و جهاد اصغر. لذا دفاع فقط بر عهده نظامي ها نيست؛ بلکه تمام افراد جامعه بايد اين وظيفه را عملي کنند. ارزش بعدي «ذبيح» بودن و آمادگي براي شهادت است که بزرگترين ذبيح در اسلام، حسين بن علي (ع) است. در جوامع غربي دين را براي انسان مي خواهند؛ ولي در مکتب مهدويت، اين اسماعيل و حسين (ع) هستند که بايد براي دين کشته شوند. البته ارزش شهادت طلبي بعد از ارزش هجرت قرار دارد.
ويژگي پنجم جامعه مهدوي «عزت مداري» است. در اين جامعه، بين ذلت و عزت، مرز وجود دارد. اين ارزش در مکتب عاشورا به اوج خود رسيد. در جامعه مهدوي نيز زير بار حکومت هاي ظالم رفتن معنايي ندارد. جامعه مهدوي، جامعه مسجد محور است، کانون اجتماعي، مسجد است. در جامعه مهدوي مشارکت معنا ندارد؛ بلکه تعاون معنا دارد.
جامعه مهدوي در حج خلاصه مي شود، فردي که حج مي رود تمرين مهدويت مي کند در سعي بين صفا و مروه، در آن طوافي که مي کند، در آن قرباني اي که مي دهد و پاک مي شود و برمي گردد.
وظيفه ما به عنوان يک منتظر در رسيدن به ويژگي هاي جامعه مهدوي - که به برخي از آن ها اشاره شد - چيست؟ حرکت، پايه زمان است و پايه حرکت، هجرت است. پس وظيفه يک شيعه منتظر اين نيست که دم درب خانه بايستد تا ميهمانش بيايد. وظيفه اصلي ما اين است که حرکت و هجرت کنيم و برويم تا لايق هم رکاب شدن بشويم. برخلاف برخي ها که مي گويند، بايد دست روي دست بگذاريم تا خود آقا بيايد و کارها را انجام بدهد.
پينوشتها:
1. سوره انفال، آيه 72: کساني که ايمان آوردند و هجرت نمودند و با اموال و جانهاي خود در راه خدا جهاد کردند، و آنها که پناه دادند و ياري نمودند، آنها ياران يکديگرند.
منبع:نشريه امان، شماره 36.
/ج