زندگانی بعد از مرگ در باورهای مصریان باستان

دین مصری قابل انعطاف، مورد تفسیر مداوم و کارکرد آن از یک سو تابع سیاست بیرونی آن و از سوی دیگر متاثر از تاثیرات تاریخی بود. این دین به جای آموزه‌های پدیدار در یک کیش تنها از طریق جستجوی مداوم پیروان آن برای
چهارشنبه، 22 آذر 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زندگانی بعد از مرگ در باورهای مصریان باستان
زندگانی بعد از مرگ در باورهای مصریان باستان

نویسنده: ورونیکا ایونس
ترجمه باجلان فرخی


 
دین مصری قابل انعطاف، مورد تفسیر مداوم و کارکرد آن از یک سو تابع سیاست بیرونی آن و از سوی دیگر متاثر از تاثیرات تاریخی بود. این دین به جای آموزه‌های پدیدار در یک کیش تنها از طریق جستجوی مداوم پیروان آن برای تفسیرهایِ جدید دوام آورده و بدین سان خود را با نیازهای زمان‌های متفاوت و نیاز نیایش کنندگان سازگار کرده بود. جستجوی نمادهای نو در این دین به شکلی مداوم ادامه داشت و هر یک از این نمادها در بر دارنده‌ی یکی از جلوه‌های حقیقت و الزاماً موجب طرد مفهوم‌های پیشین آن نبود. با تغییر نمادها تأکید بر این نمادها نیز طی قرن‌ها دیگرگون و تفسیرهای اسطوره‌ای این نماد نیز تغییر می‌یافت.
خواننده‌ی اساطیر مصر باید پیوسته بدین نکته توجه داشته باشد که اسطوره‌های مصر بر خلاف اساطیر یونان و روم داستان‌هایی ثابت نیست. نقش این اسطوره‌ها در دین مصری فراهم کردن نمادهائی بود که آرمان‌ها و اندیشه‌های مردم مصر را بیان می‌کرد و زمانی که این آرمان‌ها و تصورات تغییر می‌یافت این نمادها به ناچار شکل جدیدی به خود می‌گرفتند. در این زمینه اسطوره‌ی اوزیریس گویاترین و گویای تغییرات تاریخی است که با آن که محتوای اسطوره را تغییر می‌داد اما این دیگرگونی همراه با تغییر فرم نبود.

آغاز کیش اوزیریسی

در مورد خاستگاه کیش اوزیریس چنین بر می‌آید که اوزیریس شاید در آغاز فتیشِ کلانِ پیروزی بود که خدای آن در چدو Djedu واقع در منطقه‌ی مرکزی دلتا مورد توجه قرار گرفت. با قدرت یافتن این شهر خدا چدو، بوزیریس نام گرفت. اوزیریس در چدو جانشین شهر خدای پیشین عنچتی Andueti شد و عنچتی شهریار و خدائی بود انسان ریخت که با کیش‌هایِ حاصلخیزی پیوند داشت. نشان سلطنتی این شهریار عصایِ سلطنتی سرکج، تازیانه‌ای در دست و دو پَر کلا بر تاج بود. انسان ریخت بودن عنچتی و اوزیریس تطبیق خدای جدید با خدای پیشین را آسان کرد. از این پس عنچتی لقب اوزیریس و خدای چدو شناخته شد.
از زمان باستان شهر یاران به دلیل قدرتمند بودن با کنترل رویدادی طبیعی پیوند داشتند. در دوره‌های بعد شهریار واسطه‌ی بین خدایان و انسان، به ویژه خورشید - خدا و انسان و در چنین شکلی شهریار امید تأمین امنیت و جلب نیکخواهیِ خدایان طبیعت و سودمندی‌های آنان بود. بدان سان که گفته شد در آموزه‌ی خورشیدی شهریاران مصر پسر رع و سودمندی آنان همراه سودمندی‌های طبیعت بود.
پیش از این گفته شد که مصریان اوزیریس را یکی از شهریاران کهنِ خویش می‌پنداشتند و از دید برخی از مصر شناسان شاید این نظر منطبق با واقعیتی تاریخی باشد. اگر چنین باشد این شهریار به تدریج با گذشت زمان به مقام خدائی و خدای حاصلخیزی دست یافت. پذیرش اوزیریس به عنوان شهریاری تاریخی با یگانگی و تطبیق آن با عنچتی هر چه بود این نکته را نباید فراموش کرد که اوزیریس همیشه شهریار و خدای حاصلخیزی بود و در واقع با کیش‌های حاصلخیزی آغازین پیوند داشت. آن چه از هرم نوشته‌ها بر می‌آید این است که اوزیریس خدای مردگان و در دوره‌های آتی بود که برخی از نقش‌های رع بدو و پسرش حورس واگذار شد و اوزیریس با حاصلخیزی پیوند یافت.

اوزیریس در نقش شهریار مردگان

در کهن‌ترین دوره‌ی تاریخی کیش اوزیریس نقشی که بدو واگذار شد فرمانروای مردگان بود. در این دوره با آن که اوزیریس را به هیأت شهریاری ترسیم می‌کردند، اما این اما این شهریار همیشه شاهی مرده و انسانی مومیائی شده و دارای پوشاک و نشان‌های سلطنتی بود. اوزیریس در مصر علیا با خدای تدفین ابیدوس خنتی امنتیو Amentiu -khenti که به هیأت گرگی ترسیم می‌شد یگانه و کیش او به سرعت گسترش یافت. در این دوره این شهریار مرده اوزیریس خنتی امینتو، «شهریار ساکنان غرب» نام داشت؛ و غرب برای مصریان مأوای مردگان و جای غروب خورشید و ساکنان غرب مردگان بودند.
با آن که مرکز اصلی کیش اوزیریس در بوزیریس واقع در دلتا قرار داشت مرکز مهم‌تر این کیش در ابیدوس واقع در مصر علیا و در جائی قرار داشت که آرامگاه شهریار سلسله‌ی اول، چر DJer، بنا شد؛ شهریاری که گاه به غلط او را خنت Kent نامیده‌اند. با گذشت زمان مردم این مقبره را آرامگاه اوزیریس پنداشتند. در روایت‌های افسانه‌ای اوزیریس بیش‌تر با ابیدوس پیوند دارد، چرا که در این روایات ابیدوس جائی است که ایزیس سرِ همسرِ مرده‌ی خویش را در آن جا یافت. در یادمان‌های یافته شده در ابیدوس سرواره‌ای آراسته به گیس مصنوعی، پر و شاخ را می‌بینیم که بر بلندای تیری نصب شده بود. ابیدوس در گذر زمان به آرامگاه و گورستانی بدل شد که مصریان اِسِتل یا سنگ قبرهائی عمودی به یاد مردگان خود در آن برپا می‌کردند.
در گذر زمان اوزیریس با خدایانی چون خنتی - آمنتیو و عنچتی و سوکر، خدای ممفیت نکروپولیس در جیزه یگانه شد. در آغاز هدف این یگانگی و تلفیق نه تخطی به قلمرو این خدایان که فرایندی بود که از طریق تطبیق فراعنه با وظیفه آفرینش و نظم دادن به جهان در کیش خورشید- خدا پیوند داشت. در گسترش کیش اوزیریس تفویض مقام خدای تدفین به او از جانب کاهنان هلیوپولیس مورد مخالفت جدی قرار نگرفت. در این دگرگونی رع خدای برتر باقی ماند و اوزیریس، ایزیس و حورس فرزند آنان در شمار خانواده رع و خدایان خورشیدی قرار گرفتند.
در آغاز قلمرو اوزیریس به دنیائی دیگر محدود می‌شد و در این قلمرو او خدائی کوچک بود. اوزیریس حتی در آغاز خدای برتر جهان زیرین نبود؛ چرا که خدای برتر جهانِ زیرین همانا رع بود که در هیأت اوف Auf، خورشیدِ مرده، هر شب از دوازده دروازه‌ی جهان زیرین می‌گذشت و با ارواح مردگان سخن می‌گفت: ارواح خبیث را اندرز می‌داد و راه ارواح نیکو را روشن می‌کرد و آنان را شجاعت می‌بخشید و دردهای آنان را تسکین می‌داد و منخرین آنان را در قلمروی که هوائی نبود برای دم کشیدن می‌گشود. بدان سان که بر زمین انسان‌های خوب و بد فراوانند در جهان زیرین نیز چنین بود؛ و خدایان مردگان نیز خدایانی بودند نیک سرشت و بدسرشت. رع یا که اوف باید در برابر ارواح خبیث جهانِ زیرین پاسداری می‌شد و این خدایان خبیث خدایانی بودند که اغلب به هیأت اژدرماران غول آسا در می‌آمدند [و راه اوف را سد می‌کردند]. همیشه اما رع در این نبرد پیروزیم شد و هر روز از جهان زیرین سر بر می‌آورد [و با نورافشانی او روز آغاز می‌شد]. اوزیریس در آغاز یکی از ارواح جهان زیرین و از ارواحی بود که رع را پاسداری می‌کردند.
بدان سان که گزارش شد فرعون در دین خورشیدی تجسم حورس اکبر پسر رع یا پسر حورس بود و بدین سان تصور می‌شد که فرعون نیز همانند خورشید دیگربار از جهان زیرین سر بر می‌آورد و زنده می‌شود و یکی از نقش‌های فرعون همانا آرام کردن ارواح خبیث در جهان زیرین بود. از دیرباز یکی از شرایط اصلی تداوم زندگی روح بعد از مرگ حفظ تن بود، و چنین که از روزگار کهن تلفیق اوزیریس و خورشید با حنوط تن همراه بود؛ و چنین بود که غذا، خادمان فراوان و مجموعه‌ای از اوراد، که کتاب مرده نام یافته، در دسترس قرار داده می‌شد تا او را در برابر ارواح خبیث محافظت کند، و چنین بود که روح شهریار مرده به گذر از دروازه‌ی جهان زیرین و ورود به جهان ابدی امیدوار می‌شد. باورهائی از این دست گویای قرار گرفتن فرعون در نقش خورشید خدا و بدان سان که گزارش شد فرعون را به هیأت تنی مومیائی شده در زورق شبانه خورشید و همراه با خدایانی تصویر می‌کردند که روح فرعون را در این سفر شبانه پاسداری می‌کردند.

اوزیریس چون نماد رستخیز

هر فرعون پس از رسیدن به فرمانروائی کاهن اعظم نیز بود و مزید بر این فرعون خود را از اعقاب حورس یا تجسم او می‌پنداشت و چنین باوری در مراسم مرگ فرعون مرده و به قدرت رسید فرعون جدید تثبیت می‌شد. این نگرش با شهرت یافتن و گسترش کیش اوزیریس همراه و در مورد هر فرعون با نگرش درباره‌ی جمع خدایان مصری و پیوند حورس و اوزیریس پیوند داشت. بدین سان مراسم آئینی تدفین فراعنه با کیش خورشیدی و نیز با اوزیریس، که خود از شهریاران باستان و اکنون شهریاری در قلمرو مردگان بود، پیوند داشت. رستخیز اوزیریس شاید با بر تخت نشستن حورس پسر او یگانه و قدرت یافتن فرعون جدید با درگذشت فرعون پیشین و دستیابی او به زندگی ابدی تحقق می‌یافت؛ و شاید این پیوند اطمینان به زندگیِ دیگربار در جهان مردگان را شکل می‌داد.
در این زمینه مهم‌ترین جنبه‌ی اسطوره‌ی اوزیریس در پیوند با حورس نه انتقام گرفتن حورس از قاتل اوزیریس که ادعای پس گرفتن قلمرو شهریاری از ستِ غاصب بود. هدف اصلیِ نبردِ بزرگِ [ست و حورس] قدرت یافتن و بر تخت نشستن حورس و تصرف و نگهداری قلمرو فرمانروائی بود. در این مرحله‌ی گسترشِ باورهای اوزیریسی به تدریج توازنی پدید آمد. اوزیریس و رع هر دو با مراسمِ تدفین فرعون مرده پیوند داشتند و فرض بر این بود که هر دو در سرزمین مردگان از قدرت خاصی برخوردارند.
شاید رویدادهائی به هم پیوسته گسترش کیش اوزیریس را آسان‌تر کرد. یکی از این رویدادها زوالِ دولت مرکزی در اواخر فرمانروائی سلسله‌ی ششم (2258 ق. م) و عدم اطمینان سیاسی ناشی از آن رویدادی بود که بسیاری از فرضیات کهن را مورد پرستش قرار داد و موجبات فعال شدن کیش اوزیریس را فراهم ساخت. مراسم آئینی تدفین با قدرت یافتن فراعنه و گسترس قدرت خانواده و توسعه‌ی اشرافیت پیوند داشت و با گسترش کیش اوزیریسی چنین مراسمی توسط عامه‌ی مردم نیز مورد استقبال قرار گرفت. شعائر آئینی کیش خورشید بیش‌تر با شاه و دودمان فرمانروائی پیوند داشت تا با رعایای آنان. زندگی شهریاران با مراسم آئینی پیوند داشت و چنین مراسمی با نظم چرخه‌ی خورشید و زایش دیگرباره‌ی خورشید ارتباط داشت. مزید بر این فرعون در نقش کاهنِ اعظم یا رئیس کاهنان رع با رع پیوند می‌یافت و در چنین نگرشی بود که مردم فرودست اجازه دخول به حریم داخلی معبد رع را نداشتند.
همه‌ی مردگان سوگوارانی دارند و در چنین مراسمی برای فرعون یگانگی با اوزیریس آسان و برای مردم فرودست یگانگی و تطبیق خویش با اوزیریس مشکل بود. پیش از این گفته شد که کیش خورشید خدا دارای قوانین خاص خویش و فرعون در نقش حورس یا فرزند خورشید خدا پاسدار نظم سیاسی سرزمین خود و قدرت و فرمانروائی فرعون پیشین را به میراث می‌برد. به عبارت دیگر اسطوره‌ی اویزیریس با عواطف و انگیزش‌های بنیادی انسان پیوند داشت. در این روایت انسانی خوب توسط برادر خبیث خود کشته و از طریق تلاش مداوم همسر وفادار خویش [ایزیس] به زندگی جاوید دست می‌یافت و مردم فرودست آن جا که نمی‌توانستند زندگانی خود را با خدای آفریننده [رع] تطبیق دهند سرنوشت خود را می‌توانستند با سرنوشت اوزیریس مقایسه نمایند.
گسترش کیش اوزیریس به شکلی هم زمان با پیوند اوزیریس با حاصلخیزی همراه بود و شاید چنین باوری نخستین بار از این مسیر در اساطیر مصر شکل گرفت. خاستگاه این باور از آن جا بود که بدان سان که نباتات هر سال دیگربار زندگی را از سر می‌گیرند انسان نیز می‌تواند از طریق پیوند با اوزیریس امیدوار باشد که پس از مرگ دیگربار زنده شود. در سرزمینی چون مصر که زندگی مردم با طبیعت و جلوه‌های تغییر فصل‌ها پیوند داشت پیوند اوزیریس با قدرت کیهانی شگفت انگیز بود. بدین سان تردیدی نیست که فراسوی دین خورشیدی نگرشی نهفته بود که با آن که بعدها شکل دیگری یافت اما در آغاز با دربارِ فرمانروائی پیوند داشت.
چرخه‌ی طبیعی مهم دیگر در کشاورزی مصر نیل بود، رودی که طغیان سالانه‌ی آن زمین‌های خشک را زندگی می‌بخشید و چنین بود اوزیریس با نیل یگانه شد. رع را خدائی ازلی و خودآفریده می‌پنداشتند و اوزیریسِ خدای پاسدار حاصلخیزی زمین‌های دره‌ی نیل نیز خدائی نباتی بود. هر سال رسم چنین بود که مترسکی مومیائی شکل شده را از دانه‌ی غلات می‌انباشتند و با آب دان آن غلات سبز شده از زیر جامه‌ی مترسک سر بر می‌آورند و این مترسک را «سبزه‌ی اوزیریس» می‌نامیدند. بدان سان که گزارش شد در روایتی اسطوره‌ای تن مرده اوزیریس را درخت گزی در دل خود جای داد و درختی کشن شد، که خود نمادی از قدرت خدای حاصلخیزی است.
شاید هم در این مرحله بود که ست نماد جنگ طلبی، مکاریِ حقیرانه و به تفسیری سیاسی نشانه‌ی دوگانگی مصر علیا و سفلی و نیز تجسم صحرا، بادهای سوزان و عریانی صحاری شد. ست در این روایت نه پسر رع که قاتل اوزیریس و رقیب حورس و غاصب حق او بود. پیش از این گفتیم که کیش‌های حاصلخیزی روستائیان با کیش مردگان پیوند دارد و گسترش کیش اوزیریس در نقش خدای حاصلخیزی مقام خدای مراسم تدفین را برای او تثبیت کرد. با چنین باوری نه تنها فرمانروا که رعایا نیز امیدوار بودند که پس از مردن به زندگانیِ جاوید دست یابند و در این راه اوزیریس واسطه‌ای بود که مردم را در دستیابی به زندگی جاوید یاری می‌کرد. در چنین باوری اوزیریس نه ترساننده‌ی ارواحِ خبیث جهان زیرین که نشانه امیدداشتن به زندگی جاوید بود.
مصریان سنت‌ها و باورهای کهن خویش را رها نمی‌کردند و چنین بود که اوزیریس با باورهای کهن تلفیق داده شد. اوزیریس داور نهائیِ ارواح مردگان، امید ادامه‌ی زندگانی بعد از مردن و حنوط مردگان نیز گامی بود که در پیروی از این باور برداشته می‌شد.

حنوط و مراسم آئینی تدفین

مرده از لحظه مرگ، «اوزیریس نهان» نام می‌گرفت. مصریان باستان در یادآوری نام مرده از او به نام اوزیریس x یاد می‌کردند، بدان سان که ما نیز ممکن است از مرده با نام ناپیدای متأخر نام ببریم. مراسم حنوط فرایندی پیچیده بود و غالباً هفتاد روز به طول می‌انجامید. مراسم شبیه سوگ اوزیریس بود. کالبد مرده را از خانه‌ی او به کارگاهی که غالباً چادری بود و «خانه‌ی نیک» یا «مکان تطهیر» نام داشت منتقل می‌کردند. نخست تن مرده را با آب نیل می‌شستند و بعد پهلوی چپ مرده را چاک می‌دادند و جگر، شش، معده و اندرونه‌ی وی را بیرون می‌آوردند. جگر، شش، معده و اندرونه را در چهار کوزه [اوانی الحشاء] می‌نهادند و جای خالی آن‌ها را با ادویه و صمغ پر می‌کردند و از دوره‌ی شهریاری میانه به جای ادویه و صمغ از تکه پارچه‌های آغشته بدین مواد استفاده می‌کردند. از دوره‌ی شهریاری میانه به بعد مغز را نیز از طریق سوراخ بینی بیرون می‌آوردند و جای خالی آن را با پارچه یا گل پر می‌کردند. هدف از نهادن لایه‌های پارچه در جاهای خالی شده حفظ شکل تن مرده و اعتقاد بر این بود که با تجزیه‌ی تن مرده هویت یا کا Ka وی نیز نابود می‌شود. دل مرده را به هنگام مومیائی کردن او از تن مرده خارج نمی‌کردند چرا که از دید مصریان دل جای بصیرت بود. برای مومیائی کردن تن مرده کالبد او را با ترکیبی از صمغ و روغن‌های گرانبها آغشته می‌کردند اما با گذشت زمان این روش به علت گران تمام شدن آن جای خود را به خیساندن مرده در نطرون یا نمک طبیعی و آهک زنده وانهاد و تنها فراعنه و افراد طبقه اشراف را با روش پیشین مومیائی می‌کردند. بعد از این کار روی تن مرده تغویذهای مختلفی قرار می‌دادند و یکی از مهم‌ترین تعویذها در این راه نقش یک جعل یا سرگین غلتان بود که روی قلب مرده جای می‌گرفت؛ سرگین غلتان نماد بازگشت زندگی و زایش دیگربار بود. پس از آن تن مرده را با نوارهائی پارچه‌ای می‌پوشاندند و در تابوت قرار می‌دادند. باور بر این بود که همه موادی که در حنوط کردن به کار می‌رفت از سرشگ خدایان در مرگ اوزیریس پدید آمده و کاربرد چنین موادی در واقع تمنای انتقال بخشی از وجود خدایان به مرده بود.
این فرایند با گذشت زمان ساده تر و باورهای مردم در مورد زندگی بعد از مرگ شکلی مردمی‌تر یافت. تنها اندکی از افراد دودمان فرمانروائی را با مراسم خاص تدفین می‌کردند. از زمان فرمانروائی جدید اندرونه‌ی مرده را از تن او خارج نمی‌کردند و کاربرد کوزه‌ی امعاء و احشاء شکلی صوری یافته بود و گاه این کوزه‌ها را در آرامگاه نیز نمی‌نهادند؛ و آن چه از این سنت باقی ماند تندیسک چهار پسر حورس بود که در کنار مومیائی قرار می‌دادند.
کارگزاران حنوط در نقش خدایانی نمایان می‌شدند که ایزیس را در حنوط کردن اوزیریس یاری کردند. این افراد در نقش انوبیس، پسران حورس و خنتی ختی Khente Kheaty پدیدار می‌شدند و زنان سوگوار و خویشاوند مرده جایگزین کاهنه ها، ایزیس و تفتیس بودند و تا هنگام تدفین تن مرده را پاسداری می‌کردند. در روایتی کهن ایزیس به ناچار تن مرده‌ی شوهر خویش را تا بر تخت نشستن حورس پاسداری می‌کند و با بر تخت نشستن حورس است که اوزیریس مرده به حساب می‌آید. بر تخت نشستن حورس در واقع احیاء مردی است که انتقام مرگ او توسط پسرش گرفته شده و با بر تخت نشستن پسر گویی پدر زنده شده است. خویشاوندان مرد مرده بدین سان ناچار بودند تمام جزئیات مراسم آئینی را رعایت و در همه مراحل آن نظارت داشته باشند؛ که باور بر این بود که فراموش کردن چنین وظیفه‌ای سبب می‌شد که مرده در جهان زیرین به روحی خبیث بدل شود و موجب آزار بازماندگان و به ویژه کودکان آنان را فراهم آورد.
پس از انجام سوگواریِ مرسوم سوگواران با تابوت عازم آرامگاه مرده می‌شدند. تابوت را در زورقی می‌نهادند و در حالی که زورق بر سورتمه‌ای قرار می‌گرفت و چندین نرگاو آن را می‌کشیدند تابوت را با تشییع مفصل به آرامگاه می‌بردند. در دو سر تابوت دو زن سوگوار در نقش ایزیس و تفتیس زانو می‌زدند و ضمن سوگواری مدام نام فرزندان مرده را بر زبان جاری می‌کردند. پشت سر این سورتمه سوگواران مرد حرکت می‌کردند و در پی آنان سورتمه‌ی دیگری حرکت می‌کرد که جای امعاء و احشاء مرده بود. سر کوزه‌ی جای امعاء و احشاء در دوره فرمانروائی کهن ساده و در دوره‌ی فرمانروائی میانه به شکل سر مُرده یا سر چهار پسر حورس بود. به دنبال دومین سورتمه زنان سوگوار حرکت می‌کردند، برخی از این زنان سوگواران حرفه‌ای بودند که با خواندن سوگ آواز مویه می‌کردند. کاهنان نیز در این مراسم شرکت می‌جستند. نقش این مراسم بر دیوار آرامگاه مرده یا بر پاپیروس نشان دهنده مقام مرده در برابر دادگاه خدایان و وسیله‌ای بود برای بازداشتن ارواح خبیث از آزار مرده. به دنبال کاهنان، که در مراسم حنوط شرکت کرده بودند، خادمان فردِ در گذشته اشیائی را حمل می‌کردند که مرده در جهان دیگر بدان ها نیاز داشت و این وسایل عبارت بودند از پوشاک، غذا، اثاثه، تابلوی نقاشی یا تندیسک‌هایی از خادمان و ملزومات دیگر. وجود این وسایل مرده را در سفر از جهان زیرین امیدوار می‌کرد و شکل هر آرامگاه غالباً به شکل یک خانه یا در مورد فرمانروایان شبیه یک کاخ بود.
زندگانی بعد از مرگ در باورهای مصریان باستان
خادمان مشایعت کننده تابوت مرده در دست‌های خود تندیس سفالینی را حمل می‌کردند که تندیس مرده و اندکی از اندازه‌ی طبیعی کوچک‌تر و نماد کا یا روانِ پاسدار فرد بود. کا بخش برتر و غیرمادی انسان و روانی بود که در آخرین دم زندگی انسان از او جدا و به غرب و جائی که حتحور در آن جا با غذا و نوشیدنی پذیرائی می‌کرد کوچ می‌کرد و هم در این جا بود که کا همزاد آسمانی خود را می‌دید. پس از حنوط مرده کا به آرامگاه او، «خانه‌ی کا» باز می‌گشت و اگر خانواده و خویشان مرده خوراک کا را در آرامگاه نمی‌نهادند کا پژمرده و تباه می‌شد. با این همه کا همزمان با اقامت در آرامگاه مرده در آسمان اقامت داشت [یا که همزاد آسمانی او در آسمان می‌ماند]. گفتنی است که کا همان با Ba که غالباً روح ترجمه می‌شود نیست. با پس از مرگ انسان به هیأت شاهینی با سر انسان می‌یابد و او نیز گه گاه در آرامگاه مرده به دیدار او می‌آید و این کار غالباً در شب انجام می‌گیرد.
در دوره‌ی شهریاری میانه تندیسِ کا را به هیأت انسانی مومیائی شده می‌ساختند و در دوره‌ی شهریاری جدید تندیسِ کا گاه به شکل خادمان مرده و گاه به هیأت تندیسک های اوشبتی و شبیه مرده ساخته می‌شد، نام مرده را روی این اوشبتی ها نقر می‌کردند و مراد از این کار آن بود که اوشبتی ها در قلمرو اوزیریس فقط کار ارباب خود را انجام دهند. در دوره‌های بعد نیز تندیسک‌های اوشبتی همراه با تعویذهای پاسدار مرده را کنار تن مومیائی شده مرده و کوزه‌ی امعاء و احشاء او قرار می‌دادند.
شرکت کنندگان در مراسم تشییع مرده تا رسیدن به آرامگاه راهی طولانی را طی می‌کردند و غالباً محل آرامگاه در ساحل غربی نیل قرار داشت. بدین سان مشایعت کنندگان ناچار بودند از رود بگذرند و مراسمی که در طول این سفر انجام می‌شد کمابیش همانند مراسم تشییع فرعون به جانب مرکز اصلی کیش اوزیریس در بوزیریس و ابیدوس بود. نوازندگان و رقاصان در آرامگاه به مشایعت کنندگان می‌پیوستند و این جا مرده‌ی مومیائی شده را عمومی قرار می‌دادند و مراسم «دهان گشودن» انجام می‌شد. مراسم دهان گشودن یادآور دیدار حورس از پدر خویش اوزیریس و بر تخت نشستن حورس پس از انتقام گرفتن از ست و خلع او از فرمانروائی بود. در مراسم دهان گشودن سه نماد پیروزی نهفته بود و این سه نماد عبارت بودند از اعلام خبر پیروزی به اوزیریس، نشان دادن چشمی که به هنگام نبرد با ست آن را از دست داده بود و «دهان گشودن» اوزیریس. روایت چنین است که در مراسم دهان گشودن اوزیریس، حورس لبان پدر خود را با تیشه‌ای که نماد ستاره‌ی خرس بزرگ یا دب اکبر بود لمس و به شکلی نمادین قدرت فرماندهی خدایان را تثبیت کرد. بدین روایت پس از انجام این سه وظیفه اوزیریس از خواب برخاست و با این کار رستخیز روح او میسر شد، بدین سان انجام مراسم دهان گشودن مرده رسمی و آئینی بود که طی آن زایش دیگر با روح مرده میسر می‌شد.
در دوره‌ی شهریاری قدیم نقاب زراندودی شبیه مرده روی کالبد مومیائی شده‌ی مرده قرار می‌دادند و مرده را در تابوتی ساده می‌نهادند و پس از مراسم «دهان گشودن» مرده را در آرامگاهی که درپوش سنگی داشت قرار می‌دادند. سنگ درپوش گور سوراخی داشت که روی آن را شن می‌ریختند. در موارد خاص مرده را برای حفاظت بیش‌تر در تابوتی سنگی می‌نهادند.
در دوره‌ی شهریاری میانه با ساده تر شدن حنوط تابوت‌های چوبی با دقت و ظرافت بیش‌تری ساخته می‌شد، هر تابوت دارای چند قسمت بود نخستین تابوت به شکل انسان تراشیده می‌شد و بعد از این تابوت را در تابوت چوبی دیگریی که تعویذهای مختلف بر آن نقر یا نقاشی شده بود قرار می‌دادند. در دوره‌ی فرمانروائی سلسله‌ی بیست و یکم نقاب زراندودی جای خود را به نقاشی چهره مرده وانهاد و چنین تصویری بر روی کالبد مومیائی قرار می‌گرفت. در برخی از موردها از سه تابوت یا بیش‌تر استفاده می‌شد، این تابوت‌ها درون یکدیگر قرار می‌گرفت و هدف آن بود که مرده را در برابر فساد بهتر محافظت نمایند.
در دوره فرمانروائی متأخر (عصر متأخر) و زمانی که از قیر برای پوشش تن و محافظت آن استفاده می‌کردند به علت شکننده بودن قیر مرده را در نوارهای پارچه‌ای بیش‌تری می‌پوشاندند. در دوره فرمانروائی سلسله‌ی بیست و ششم نقاشی چهره‌ی مرده زیر طرحی بود که بر کرباس آهارزده و بر روی صورت مرده قرار می‌گرفت. در دوره‌ی بطالمه این کار شکلی استادانه تر یافت و به جای نقاشی یا زیرطرح از صورتک‌هایی که قالب گچی داشت استفاده می‌کردند و چشم مرده را با سنگ‌های گران بها شکل می‌دادند. در دوره‌ی رومیان برای زیر طرح صورتک مرده از چوب استفاده می‌شد و نوارپیچی تن مرده شکل زیباتر و هنرمندانه تری یافت، و این بدان علت بود که خانواده فرد درگذشته مومیائی او را در خانه‌ی خود نگهداری می‌کردند.

داوری مردگان

با اجرای دقیق مراسم آئینی حنوط و تدفین روح مرده به تالار داوری در جهان زیرین راه می‌یافت و در این تالار مرده پاسخگوی رفتار و کردار دوره‌ی زنده بودن خویش بود. تعویذها و ترفندهای به کار بسته شده در پاپیروسِ همراه مرده همه برای مداهنه‌ی خدایان و فریب دادن آنان در مورد منزلت مرده و درستکاری تنظیم شده بود. چنین ترفندهائی اما به سختی می‌توانست در روبرو شدن با اوزیریس که مرده شهریاری دادگر و مهربان بود و پسر او حورس نیز از این مسیر بر ست پیروز شده بود مؤثر واقع شود.
در محاکمه‌ی ست و حورس پیروزی حورس بدان دلیل بود که خدایان او را «صدای حقیقت» می‌شناختند و از گناهانی که ست بدو نسبت داده بود تبرئه و به شهریاری دست یافت. در روایتی از اسطوره اوزیریس به یاری ایزیس و نفتیس در این محاکمه به دادگاه خدایان راه می‌یابد و در داوری در مورد پسران خویش او نیز «صدای حقیقت» نام می‌گیرد. به منظور تلفیق مراسم آئینی تدفین مرده با اسطوره‌ی اوزیریس مورد داوری قرار گرفتن روح مرده در تالار داوری جهان زیرین ضروری بود. درمراسم تدفین مرده علاوه بر نهادن تعویذ و اوراد مختلف در تابوت مرده کاهنان مشایعت کننده چنین اورادی را بر زبان جاری می‌ساختند و از آن جا که گسترش چنین کیشی با همگانی شدن آن میسر بود چنین مراسمی نه تنها خاص فرعون که با گذشت زمان در مسیر دست یابی به سعادت ابدی از طریق نیکوکاری و عدالت همگانی شده بود.
پیش از این در دوره‌های آغازین داوری نهائی منسوب به رع و با گذشت زمان مجریان آن جب و تحوت بودند و بی تردید از دوره‌ی فرمانروائی سلسله‌ی هجدهم بود که داوری ارواح مردگان به «یگانه‌ی نیکو» اوزیریس واگذار شد. بدین روایت اوزیریس در تالار داوری موسوم به «تالار حقیقت» بر تختی نشسته و داوری مردگان را نظارت می‌کرد. این تخت بر فراز پلکانی قرار داشت که نماد تپه‌ی آغازین و جائی بود که رع در آن جا هستی یافت و هم از آن جا آفرینش جهان را آغاز کرد؛ و چنین بود که با گذشت زمان این ویژگی به اوزیریس نسبت داده شد. تخت همانند صندوقی بود که ادوات مقدسی در آن نگهداری می‌شد و به شکل تابوتی چوبی و آرایش یافته بود، شبیه تخت فراعنه با زیورهای یوریس، سوکر شاهین سر، یگانه شده با اوزیریس که بر فراز تخت داوری می‌کرد. اوزیریس در چنین هیأتی جبه‌ای از پر که نماد عدالت و نیکوکاری بود بر تن داشت و از تمام نشان‌های سلطنتی و خدائی مثل تاج سفید یا عاطف، پرهای آرایشی تاج، عصای سرکج سلطنتی، شلاق و نیز عصای واس Vas [نماد توانائی و جاودانگی] که خاص خدایان است برخوردار بود. در این نقاشی‌ها چهره اوزیریس را به رنگ سبز نقاش می‌کردند و رنگ سبز نماد خدای حاصلخیزی بود. در این تصاویر پشت سر اوزیریس ایزیس و نفتیس و در جلوی او چهار پسر حورس یعنی‌امست، حاپی، اپی، دواموتف و قبح سنوف پاسداران کوزه‌های امعاء و احشاء مردگان نقاشی می‌شدند.
شرح تصویر: مامیزی Mamisi یا خوابگاه بطالمه و جائی که شاهپور توسط خدابانوی زایش از مادر زاده می‌شد. مامیزی کمابیش شبیه معبد حتحور در دندرة در حدود سده اول ق. م. در دوره‌ی رومیان خدابانوی مادر حتحور با زن فرعون یگانه و هم بدین دلیل شهبانو توسط مردم نیایش می‌شد. ملکه در این دوره همانند ایزیس و هر سال مراسم رازهای او را بر پا می‌کرد.
در تالار داوری چهل و دو داور به هیأت مومیائی ها که هر یک با سر انسان و پر حقیقت بر سر و با کاردی تیز در دست حضور داشتند. این داوران نماد چهل و دو ولایت یا استان مصر علیا و سفلی و هر یک جنبه‌هایی از رفتار مرده را داوری می‌کردند؛ مزید بر این چهل و دو داور خدایان انئاد بزرگ و انئاد کوچک نیز حضور داشتند. این خدایان هر یک بر تختی نشسته بود و برخی از آنان عبارت بودند از رع- حرختی نشسته بر زورق خویش که هیات دیگر او اتوم در پشت سر او قرار داشت و خدایان دیگر انئاد هلیوپولیس عبارت بودند از شو، تفنوت، جب، نوت، ایزیس، نفتیس و حورس و خدای نهمی در این میان نه اوزیریس که حتحور بود. این خدایان ملازم حو، کلام توانمند، وسیا، هوش، بودند ملازمانی که همیشه در زورق خورشیدی رع نیز حضور داشتند. انئاد کوچک یا خدایان نه گانه خرد خدایانی ریشدار و با مراسم تدفین پیوند داشتند.
به هنگام و به یمن طلسم و تعویذهائی که مرده‌ی مومیائی شده به همراه داشت و به ویژه به یمن کلمه‌ی عبور نوشته شده در کتاب مرده، فرد در گذشته به سلامت از سرزمین وحشتناک واقع در حد سرزمین زندگان و قلمرو مردگان می‌گذشت و با عبور از این مدخل توسط انوبیس یا حورس یا ماعت به تالار داوری راه می‌یافت. مرده پس از بوسیدن آستانه‌ی تالار حقیقت داخل می‌شد و نام دیگر تالار حقیقت تالار مضاعف بود، شاید بدان دلیل که تندیس ماعت در مدخل و مخرج آن قرار داشت. تخت داوری اوزیریس بین بخش پنجم و ششم دوت Duat یا جهان زیرین قرار گرفته بود.
داوری با آن چه «اعترافات منفی» نام داشت آغاز می‌شد: مرده را در برابر هر یک از داوران نام او را بر زبان می‌راند تا ثابت کند که داور را از پیش می‌شناسد و از پیش برای داوری آماده شده است؛ مرده بدین سان ثابت می‌کرد که گناهی از او سرنزده و با انجام چنین ترفندی سعی می‌کرد هر یک از داوران را بفریبد. تعویذهائی که مرده با خود داشت او را پاسداری و چنین تعویذهائی دل مرده را از بیان حقیقت و ذکر گناهان خویش در برابر خدایان باز می‌داشت. در کیش اوزیریس پرهیزکاری مرده در زمان زنده بودن او باید ثابت شود و هم بدین دلیل مزید بر اعترافات و گزارش مرده گزارش دیگری که به «داوری سماعی» مشهور بود نیز ضرورت داشت؛ [و داوری سماعی عبارت از گزارش دیگرانی بود که در مورد درستی و نادرستی گفتار مرده شهادت می‌دادند]
دومین بخش این بررسی را تحوت، خدای خرد، سرپرستی می‌کرد و او خدائی بود که در دادگاه خدایان برای اثبات بی گناهی حورس نقشی اساسی داشت. در «تالار حقیقت» ترازوی بزرگی قرار داشت که بر فراز آن بابونی که نماد تحوت بود نشسته بود. ماعت، نماد دادگری و انتظام جهان، در کنار ترازو قرار می‌گرفت و انوبیس توزین رفتار مرده را به عهده داشت تا دل مرده نتواند نیرنگی به کار بندد. بابون نماد تحوت نیز با قرارگرفتن بر فراز ترازو این توزین را نظارت می‌کرد و ارواح دیگرانی که مرده را از نزدیک می‌شناختند نیز در کنار ترازو می‌ایستادند. روح مرده به هیأت شاهینی با سر انسان نمایان می‌شد و دیگر خدایانی که در کنار ترازو قرار داشتند عبارت بودند از: مسخنت، خدابانوی زایش، شای، تقدیر یا سرنوشت فرد در گذشته، رننونت و [ارنونت]، خدابانوی پرستار. همه‌ی این خدایان درباره‌ی شخصیت مرده نظر می‌دادند و تحوت درکنار ترازو حاصل کار را بر تخته شستی که در دست داشت ثبت می‌کرد. رأی هیئت منصفه بدون اتکای به «اعترافات منفی» و انگارهای فرد مرده اعلام می‌شد.
در توزین اعمال مرده انوبیس یا حورس در یک کفه ترازو دل مرده را که جایگاه هوش و بصیرت بود قرار می‌دادند و در کفه دیگر ترازو هیروگلیف ماعت یا نماد حقیقت که یک پر شترمرغ بود قرار می‌گرفت. این را که دل گناهکار سبک‌تر یا سنگین‌تر از پر نماد حقیقت بود نمی‌دانیم، اگر دل و پر هم وزن بودند مرده بی گناه بود و حاصل این توزین را تحوت بر تخته شستی خود ثبت می‌کرد و گزارش تحوت توسط انئاد مورد تأیید و عاموت که غولی ترکیبی از شیر، اسب آبی و تمساح بود و کنار ترازو به انتظار دریدنِ دل گناهکاران کوژ کرده بود از دل مرده‌ی نیکوکار دور می‌شد.
پس از انجام داوری و اثبات بی گناهی مرده ماعت تن مرده را همانند اوزیریس با پر که نماد پرهیزگاری بود می‌پوشانید و مرده را برای اعلام نتیجه داوری توسط حورس به پیشگاه اوزیریس می‌فرستاد. در پیشگاه اوزیریس به نشان بی گناه بودن مرده را نان و آبجو می‌دادند و با این کار مرده زندگی جاوید می‌یافت. مرده در پیشگاه اوزیریس نیز بی گناهی خود را گزارش و اوزیریس با شنیدن این گزارش به مرده اجازه می‌داد که ساکن قلمرو اوزیریس شود.
پس از داوری و با یافتن زندگی جاودان به مرده زنی واگذار می‌شد که او را در برآوردن نیازهایش در جهان دیگر یاری می‌کرد. سرزمین مردگان در اسطوره‌ها همانند سرزمین مصر و دیاری بود که مرده در آن به زراعت و مرمت سدها و آبراهه‌ها می‌پرداخت. این سرزمین شبیه منطقه‌ای از دلتای نیل در نزدیکی سبنیتوس Sebennytos و سرزمین آباد و پرآب و در «کتاب مرده» در شرح آن دیار رودی جاری را می‌بینیم که در آن نه کرمی دیده می‌شود و نه ماهیی. جادوها و ترفندهای انجام شده توسط خویشان مرده او را در جهان دیگر از انجام کارهای سخت معاف و اوشبتی‌های نهاده شده در گور او کارهای سخت را برای وی انجام می‌دادند، و چنین بود که مرده رها و دل آسوده می‌توانست بی آنکه کاری سخت انجام دهد در امتداد نیل آسمانی به قایقرانی بپردازد، با دختران آسمانی دمساز شود، آواز بخواند و از غذاهائی که بازماندگانش بدو فدیه می‌دادند تغذیه نماید.

گسترش نهائی کیش اوزیریس

فراعنه در تطبیق چرخه‌ی فرمانروائی خود با مرگ و زندگی دیگر باره‌ی نباتات مشکل خاصی نداشتند، و این بدان دلیل بود که مردم بر این باور بودند که فرمانروای عادل موجب رونق کشاورزی و حاصلخیزی است. فراعنه می‌توانستند مدعی یگانگی با رع شوند و برای مردم نیز یگانگی با اوزیریس این مهم را آسان می‌کرد. با گسترش کیش اوزیریس دین مصری برای مردم ساده تر و از بسیاری از تعویذهای مورد کاربرد علیه بدخواهی خدایان اهریمن خو و جلب شفاعت خدایان نیکخو پیراسته و به نظام اخلاقی مبدل شد که در آن رستگاری ازلی و خوش بینی فراهم شده از این طریق با پذیرش کیش اوزیریس میسر شد. گفتنی است که گسترش این کیش با اتکا به کیش خورشیدی و اعتقاد به رع بنیاد نهاده شد. در این کیش دین خورشیدی ارزش خود را از دست نداد و گسترش کیشِ اوزیریس با حفظ خورشید خدا در نظام هلیوپولیس و پیوند با اعتقادات خورشیدی میسر شد. در این نظام خورشید خدا تا اوایل سده‌ی چهارم قبل از میلاد با نام آمون - رع دوام آورد و از زمان بطالمه به بعد بود که این نام به تدریج فراموش شد.
در فرایند این تلفیق کیش اوزیریس و به هر حال شخصیت اوزیریس دیگرگون و آن چه بدین کیش افزوده شد از کیش خورشیدی گرفته شد؛ و فراموشی تدریجی این کیش ناشی از تأثیر خدایان بیگانه‌ای بود که از زمان فرمانروائی بطالمه در مصر رواج یافتند. پیوند اوزیریس و ایزیس با کیش‌های حاصلخیزی از دوره «فرمانروائی جدید» فزونی یافت و بدین سان این کیش با جهان زندگان پیوند یافت. اوزیریس اکنون فرمانروای دو جهان و هیروگلیف نام او از زمان سلسله‌ی بیستم به بعد نه یک چشم که قرص خورشید بود.
در دوره‌ی «فرمانروائی جدید» آبیس نر گاو مقدس در معیاری گسترده مورد تکریم قرار گرفت؛ و در این دوره آبیس تجلی بتاح و خدائی خالق بود. با مرگ هرآبیس نرگاو دیگری می‌یافتند و نرگاو جدید جای آبیسِ پیشین را می‌گرفت و مراسم تدفین آبیس مرده کمابیش همانند تدفین یک شهریار بود. آبیس در این دوره با اوزیریس یگانه و یک ترکیب در حدی بود که از آن خدای جدیدی پدید آمد که اوسر- حاپی Usar-Hape نام گرفت. یونانیانی که در ممفیس زندگی می‌کردند در «دوره‌ی متأخر» این خدا را ئُوزوراپیس Osorpis نامیدند و ایزیس و انوبیس نیز در جوار این خدا نیایش می‌شدند. بطلمیوس اول ئوزوراپیس را خدای رسمی مصر و یونان نامید و از این طریق به اتحاد مصر و یونان امید بست. در گذر زمان این خدا سراپیس Serpis یا ساراپیس Sarapis نام گرفت و در تندیس‌ها این خدا باموئی بلند و ریشدار و شبیه پلوتو Pluto نمایان شد: خدائی که بر تختی نشسته بود و سگی سه سر که همانا سربروس در اساطیر یونان و روم بود در پای تخت او قرار داشت [و سربروس در اساطیر یونان و روم سگ سه سری است که مدخل دوزخ را پاسداری می‌کند]. سراپیس با آن که خدائی تصنعی بود چندان مشهور شد که کیش وی به سرعت گسترش یافت و چرخه‌ی تکامل وی زمانی کامل شد که در سده‌ی سوم میلادی سراپیس نوعی خدای خورشیدی و رسمی شد، و این همان خدائی بود که با فراعنه مصر پیوند داشت.
شاید بتوان این ویژگی را یکی از نشان‌های پایان گرفتن شکل بومی دین مصری دانست. در این مسیر با آن که کاهنان مصری نیایش حیوانات را در دین مصری عنصری اساسی قلمداد می‌کردند اما جلوگیری از نفوذ و تأثیرگذاری ادیان بیگانه بر دین مصر ناممکن بود. بدین دلیل بود که کیش اوزیریس در سرزمین‌های یونانی جای خود را به سراپیس وانهاد و ایزیس و حورس اصغر جای خود را به حرپوکراتیس Herpokrates وانهادند. شاید تکریم «مریم و کودک» توسط مسیحیان آغازین چیزی بود که تحت تأثیر گسترش کیش حرپوکراتیس در امپراتوری روم بود. نخستین امپراتوران روم به علت نزدیکی این باور با خدابانو پنداشتن کلئوپاترا به مخالفت پرداختند و از دوره فرمانروائی کالیگولا [ (41-37 میلادی)] بود که به فرمان او در وسپانیا Vespania در نزدیکی رم معبدی برای ایزیس برپا شد و ایزیس و سراپیس را بر سکه‌های امپراطوری ضرب کردند. در زمان کاراکالا [(مارکوس اورلینوس انتونیوس 217-188 میلادی)] معبد ایزیس در رم نیز بنا شد و همراه ایزیس، حتحور، سوبک، ایمحوتپ و دیگر خدایان مصری نیز در روم مورد نیایش قرار گرفتند.
شاید شهرت خدایان مصری بیش‌تر ناشی از مشهور شدن آنان در خارج از مصر و پیوند این خدایان با زندگی بعد از مرگ باشد. خدایان یونان و روم و در اسطوره‌های اسلوبی سیمایی یافتند که با نمودهای زندگی روزمره‌ی نیایش کنندگان پیوند اندکی داشتند. این اسطوره‌ها داستان‌هایی بود که برای دل مشغولی مردمان نقل می‌شد و از این مسیر خدایان از هاله‌ی رازآمیز خویش بیرون می‌آمدند. به عبارت دیگر خدایان مصری چنین نبودند و حتی در دوره‌ی یونان و روم نیز هرگز پیوند نمادین خود را با چرخه‌ی بسیار مهم تولد و مرگ و همیشه جوان بودن از دست ننهادند.
منبع: ایونس، ورونیکا؛ (1385) اساطیر مصر، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.

 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
معرفی خوشنویسان معروف قرآن کریم
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا