نویسنده: ورونیکا ایونس
ترجمه باجلان فرخی
ترجمه باجلان فرخی
در اساطیر مصری چنین آمده است که حورس به جادوی ایزیس پس از مرگ اوزیریس در رحم ایزیس شکل گرفت و پس از زاده شدن نهانی در جزیرهی شناور خمیس Chemmis و در باتلاقهای نزدیک بوتو پرورش یافت. میگویند این نوزاد به هنگام تولد بسیار ناتوان و مدام در معرض تهاجم عموی اهریمن خوی خود ست قرار داشت. در این روایت ست از مارهای سمی و بیماریهای مختلف برای نابودی حورس مدد میگرفت، ایزیس اما جادوگری بزرگ بود و با جادوی خود فرزند را از آسیبهای مختلف رهائی میداد. حورس کودک- حور – پاخرد (حرپوکراتیس) یعنی حورس کودک نام دارد و در تندیسها و تصاویر غالباً به هیأت کودکی که از پستان ایزیس شیر میمکد نشان داده شده است. میگویند حورس بعد از زاده شدن از کمر به پایین از رشد بازمانده و شاید این ناتوانی بدان دلیل بود که اوزیریس به هنگام باردار کردن ایزیس مرده بود و یا شاید بدان دلیل بود که حورس نابه هنگام و زودتر از موعد مقرر زاده شد. هم بدین دلیل است که حور- پا خرد را در تندیسها و تصاویر به هیأت کودکی نشان دادهاند که مشغول مکیدن انگشت خویش است. حورس دراین هیأت دارای سر تراشیده و تنها در تندیسهای دورهی جوانی اوست که موی سر او آویخته و روی شانهاش ریخته است. حورس حتی در این هیأت ها تاج شهریاری و یوریس بر سر دارد و در دورههای بعد به هیأت خورشید نوزادی تجسم یافته که دیسک خورشید و جغهی شهریاری بر تاج دارد.
میگویند زمانی که حورس در بوتو از خردسالی به نوجوانی میرفت اوزیریس بارها از جهان سایهها با مردگان نزد او آمد و هنر جنگاوری را بدو آموخت. بدین سان حورس به گونهای بالید که بتواند انتقام آن چه را بر پدر و مادر او رفته بود از دشمنان بگیرد. سرانجام حورس به مردی رسید و برای اجرای عدالت و نبرد با سِت و باز پس گرفتن تخت و تاج از دست شدهی پدر آماده شد. در این راه بسیاری از خدایان به حورس پیوستند اما شهامت و رفتار حورس بود که در این نبرد از او خدائی پیروز پدید آورد و پس از این ماجرا حورندوتز Haremdotes [(حورون؟)] یعنی حورس گیرندهی انتقام پدر نام یافت.
در این ماجرا چنین مینماید که دادگاه خدایان با موافقت رع- حراختی با آخرین سخنی که در هر نشست گفته میشد و تغییر عقیده رع، میگویند این دادرسی هشتاد سال به طول انجامید و همگان خسته و از حل مشکل ناتوان بودند. در این دادگاه اغلب خدایان متمایل به حورس و عموی او مدعی بود که حورس حرامزاده و تنها برای تصاحب تاج و تخت اوزیریس خود را پسر وی میخواند. رع- حراختی بدان دلیل که ست پسر نوت بود از او جانبداری میکرد.
با آن که این دادرسی هشتاد سال به طول انجامید اما حورس هنوز از دید رع- حراختی کودک و ست مردی با تجربه و برای فرمنروائی بر مصر از حورس کودک مناسبتر بود. حورس تنها بدان دلیل که پسر اوزیریس بود خود را جانشین وی میدانست و ست از آن لاف میزد که قدرتمندترین فرد انئاد، (و حتی از رع- حراختی قدرتمندتر)، و هم او بود که هر روز اپیپی دشمن خورشید- خدا (رع) را میکشت؛ و هم بدین دلیل بود که رع از او جانبداری میکرد.
پس از هشتاد سال شو و تحوت پیشنهاد کردند نبرد ست و حورس بی درنگ پایان یابد و پیگیری ماجرا فقط به دادگاه خدایان واگذار شود. ایزیس بدان شرط که چشم رع (نماد قدرت شهریاری) به حورس داده شود این متارکه را پذیرفت. رع – حراختی از تمنای ایزیس برای واگذاری چشم به حورس خشمگین و ست نیز از توقف ستیز و ارجاع ماجرا فقط به دادگاه خدایان ناخشنود بود. تحوت نیز اکنون خشمگین و دادگاه خدایان دچار مشکل بیشتر شد.
پس خدایان بر آن شدند که با فراخواندن قوچ- خدای مندس Mendes بتاح Ptah از تپهی آغازین داوری بخواهند. چنان کردند، اما نه قوچ خدای مندس و نه تباح، هیچ یک، آمادهی داوری کردن در این ماجرا نبودند و هر دو پیشنهاد کردند از نیت Nith خدابانوی سائیس Sais (سایس) کهنترین خدابانوان راهنما بجویند. تحوت فرمان یافت نامهای رسمی به خدا بانو نیت بنویسد و با شرح ماجرا از او داوری بخواهد. نیت که جانبدار حورس بود پاسخ داد تاج و تخت را به حورس بدهند و اشتر Astarte و آنات Anat [(دو خدابانوی سوری)] را به عنوان غرامت به ست به همسری دهند. دادگاه خدایان پیشنهاد نیت را تأیید اما رع- حراختی که از واگذاری فرمانروائی مصر به حورس ناخشنود بود این پیشنهاد را نپذیرفت و یکی از خدایان به نام بابا Baba خطاب به رفع فریاد زد: «نیایشگاه شما از نیایشگر تهی و نمیتوانید در این باره تصمیم بگیرد!»
رع- حراختی آزرده از توهین بابا دادگاه را ترک و با رفتن رئیس دادگاه تعطیل شد اکنون تنها حتحور بود که میتوانست رع- حراختی را دیگر بار به دادگاه بازگرداند. پس خدابانو حتحور به کاخ پدر رفت و با نشان دادن نهانهای خویش بدو رع را خرسند و وی را به دادگاه بازگردانید. پس از تشکیل دیگر بارهی دادگاه بار دیگر گفتگو دربارهی اهمیت توانائیهای ست برای فرمانروائی و مهم بودن جانشینی حورس بر تخت به عنوان فرزند و جانشین اوزیریس آغاز و با مطرح شدن هریک از این مسائل و تأیید رع کار دادگاه همچنان راکد ماند.
دادگاه خدایان به جزیرهی میانه انتقال یافت و ست توانست ایزیس را از این دادگاه دور نگاه دارد. پس ایزیس با رشوه دادن به عنتی Anti، زور قبان خدایان، به جزیرهی میانه راه یافت و به نیروی جادو خود را به هیأت زنی بسیار زیبا در آورد و نظر ست را به جانب خود جلب کرد. ست نزد زن شتافت و زن زیبا او را گفت: «مرا شوهر چوپانی بود که اکنون مرده است و گله و خانهی ما را بیگانهای از تنها پسر من و چوپان گرفته است. ما از خانه آواره و از میراث خود محروم شدهایم از نظر شما چنین کاری درست است؟» ست که مفتون زیبائی زن شده بود پاسخ داد: «همهی آن چه چوپان داشت میراث فرزند اوست.» و زن که همانا ایزیس به هیأت زغنی در آمد، به بلندای درختی پرواز کرد و فریاد زد: «پس شما خود را محکوم کردید، چنین نیست؟»
ست خشمگین از نیرنگ ایزیس نزد رع شکایت برد و از آن جا که ست خود را محکوم کرده بود، رع نیز او را محکوم و کار دادگاه را پایان داد؛ و خدایان که به کاهلی بر دامنهی کوه نشسته بودند تاج فرمانروائی مصر را بر سر حورس نهادند. ست داوری دادگاه را نپذیرفت و پیشنهاد کرد که حورس و وی به هیأت اسب آبی در آب غوطه ور و هریک از آنان که زودتر از سه ماه دیگر آب را ترک کند با زنده باشد. ایزیس که میدانست ست خود در اصل اسب آبی است از این پیشنهاد و پذیرش آن از جانب حورس نومید و به جستجوی چاره بر آمد. پس ایزیس به نیت ست قلابی تیز و استوار به آب افکند و این قلاب به تصادف حورس را صید کرد. با برخاستن فغان حورس، ایزیس صدای رزند را شناخت و او را از قلاب آزاد و دیگر بار قلاب را به آب افکند. این بار ست به قلاب افتاد. سِت بسیار گریست و از ایزیس که خواهر او بود، خواست به پاس محبتهای مادر او را از بند آزاد کند و ایزیس که از یاد مادر متأثر شده بود ست را آزاد کرد. حورس خشمگین از خطای مادر از آب بیرون جهید و سر مادر را از تن جدا کرد و به کوهساران گریخت. خدایان بر آن شدند که حورس را بدین جرم کیفر دهند اما هیچ کس از مخفی گاه او خبری نداشت. ست توانست او را بیابد و با یافتن چشم حورس که آن را در کوهستان نهان کرده بود چشم را از هم درید و از این چشم نیلوفری آبی، که نماد زایش دیگر بار خورشید است، سر برآورد و ست نزد خدایان بازگشت و گفت نتوانسته است حورس را بیابد.
در روایتی دیگر حتحور در دامنهی کوهستان حورس را مجروح و خفته یافت و با ریختن خون و شیر غزال در چشم حورس بینائی را بدو بازگردانید و همراه او به جمع خدایان بازگشت. دیگر بار ستیزهی حورس و ست آغاز شد و در این نبرد از هر وسیلهای و از آن شمار تهمت، نیرنگ و زور بهره جستند. سِت که میدانست تجاوز جنسی موجب تحقیر و تحلیل رفتن نیروی حورس خواهد شد حتی یک بار تدارک چنین کاری را علیه حورس دید، اما با مراقبت ایزیس بدان سان که خواهیم دید در این کار شکست یافت و این توطئه علیه خود او به کار رفت. در این ستیزه حورس پیشگام کاربرد نیرنگ نبود: ست پیشنهاد کرد که سوار بر دو زورق سنگی در رود به نبرد پردازند و آن کس که بتواند زورق دیگری را غرق کند وارث تخت و تاج اوزیریس شود. حورس پذیرفت اما او نیز نیرنگی به کاربرد و زورق خود را از چوب سدر ساخت و آن را گچ اندود کرد. زورقهای آنان از ساحل دور و زورق ست بی درنگ غرق شد. ست کوشید با درآمدن به هیأت اسب آبی فرار کند اما حورس مجالی یافت و با نیزه خاردار سِت را سخت مجروح کرد؛ با این همه سِت دیگر بار از چنگ حورس گریخت. در بسیاری از تصاویر حورس را به هیأت جنگجوئی که اسبی آبی را با نیزه زدن بر گردن اسب مجروح و او را به زنجیر میکشد ترسیم کردهاند.
ستیز هنوز پایان نیافته بود. نیت دیگر بار در این ماجرا مداخله کرد و این بار نیز نتوانست این کشمکش را پایان دهد. سرانجام خدایان بر آن شدند که آخرین داوری را به تحوت و اوزیریس واگذارند. اوزیریس از طولانی شدن داوری خدایان و رفتار بدی که بر پسر او رفته بود شکوه کرد و از خدایان پرسید: «مگر نه آن که اوزیریس خدائی است که به خاطر کشت جو و آسایش گلههای مردمان و خدایان سزاوار ستایش است؛ کدامین خدا چنین خدمت بزرگی انجام داده است؟» رع- حراختی که از سخنان اوزیریس خشمگین شده بود پاسخ داد «حتی بی اوزیریس کشت جو و آسودگی گلهها میسر بود.» اوزیریس را بیشتر خشمگین کردن رع دوری جست و از محدودهی قدرت خدایان زندگی و مرگ سخن گفت. اوزیریس خدای برتر انئاد را برای آن چه انجام داده بود و از آن شمار برپا کردن تالارهای داوری در جهان زیرین ستایش کرد، اما از این که ماعت Mayet مورد خفت قرار گرفته بود گلایه کرد. اوزیریس از درندگی موجوداتی سخن گفت که در اختیار داشت و آنان را یاری آن که دل هر خدا یا پرندهای را که رفتاری اهریمنی داشت به چنگ آورند. اوزیریس از تهدید خود پرده بر نگرفت و افزود که خدایان، ستارگان، اشراف و مردم عادی پس از مرگ همه به غرب و سرزمین مردگان روان میشوند و آن جاست که رفتار همه مورد داوری اوزیریس، که در نهایت سرور همگان است، قرار میگیرد.
با این تهدید اوزیریس سرانجام داوری او که به سود پسرش حورس بود در شورای خدایان پذیرفته شد. اما سِت مغرور و خودخواه هنوز حاضر بود که داوری بدون جنگ را بپذیرد. پس او را به زنجیر کشیدند و به دادگاه خدایان آوردند و خدایان فرمان دادند که از آن پس فقط خدای باد و توفان و زورقران زورق اوزیریس باشد.
میراث حورس بدو بازگشت؛ حورس فرمانروای مصر و از آن پس حور- پا- نب تاوی به معنی حورس سرور دو جهان نام گرفت. حورس شهریاری ماعت، دادگری خدائی، را برپا و بسیاری از معابدی را که به هنگام فرمانروائی ست ویران شده بود بازسازی کرد و بناهای جدید به یادبود نبرد خویش با ست و پیروزی عدالت بنا نهاد. شهریاری حورس الگوی فراعنهای بود که خود را «حورس» مینامیدند. با آن که حورس با اسطورههای خورشیدی و نظامهای اوزیریس پیوند داشت، این هر دو را با نقش خویش تعالی بخشید. در این اسطورهها رع نه چون خدائی رقیب و تبعید شده به آسمان که باحورس و رابطهی حورس با آسمان پیوند داشت. اوزیریس، با گسترش حورس گرائی، فرمانروای دنیای بعد از مرگ و مردم برای گذر بی خطر از تالار داوری به حورس پناه میبردند. در اساطیر حورس در گذشتگان را به حضور اوزیریس راهنمائی و در توزین رفتار بد و نیک آنان نظارت میکرد. حورس کودک بدین سان به مردی رسید و همیشه در افسانهها از او به عنوان وارث تاج و تخت اوزیریس و کسی که انتقام پدر را از قاتل او گرفت معرفی شد.
حتحور را یکی از زنان متعدد حورس میپنداشتند. در بسیاری از روایات حتحور، برای حورس فرزندانی میزاید که از مهمترین آنان میتوان از حی Ihy، خدای موسیقی، و حورسو متوس Harsomtus [(حورسماتاوی)]، وحدت بخش دو سرزمین، نام برد. مرکز کیش حورسومتوس در دندرت Denderat و او را به هیأت مومیائی با سر انسان، ماری با سر انسان، یا که انسانی با سر شاهین و قرص خورشید و پرهای آرایشی تصویر میکردند. حورس را اغلب حورسماتاوی مینامیدند و مهمترین پسران وی چهار تن بودند. این چهار پسر در تصاویر پاسدار کوزهی امعاء و احشاء مردگان [(اوانی الحشاء)] و حورس را در مراسم تدفین و راهنمایی مردگان به تالار داوری یاری میکردند؛ این چهار پسر حورس از مادر او ایزیس تولد یافته بودند.
حورس نه تنها در هیأت فراعنه (که هیچ وقت کیش مردمی نبود) که هرجا از ایزیس و اوزیریس سخن بود مورد احترام بود. حورس خود عضوی از تثلیث دیگری بود که غالباً همراه حتحور بود و در دورههای بعد با قدرت یافتن ایزیس به عنوان بزرگ خدابانوی مادر نیایش حورس با نام حرپوکراتیس گسترش یافت.
منبع: ایونس، ورونیکا؛ (1385) اساطیر مصر، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.
میگویند زمانی که حورس در بوتو از خردسالی به نوجوانی میرفت اوزیریس بارها از جهان سایهها با مردگان نزد او آمد و هنر جنگاوری را بدو آموخت. بدین سان حورس به گونهای بالید که بتواند انتقام آن چه را بر پدر و مادر او رفته بود از دشمنان بگیرد. سرانجام حورس به مردی رسید و برای اجرای عدالت و نبرد با سِت و باز پس گرفتن تخت و تاج از دست شدهی پدر آماده شد. در این راه بسیاری از خدایان به حورس پیوستند اما شهامت و رفتار حورس بود که در این نبرد از او خدائی پیروز پدید آورد و پس از این ماجرا حورندوتز Haremdotes [(حورون؟)] یعنی حورس گیرندهی انتقام پدر نام یافت.
در این ماجرا چنین مینماید که دادگاه خدایان با موافقت رع- حراختی با آخرین سخنی که در هر نشست گفته میشد و تغییر عقیده رع، میگویند این دادرسی هشتاد سال به طول انجامید و همگان خسته و از حل مشکل ناتوان بودند. در این دادگاه اغلب خدایان متمایل به حورس و عموی او مدعی بود که حورس حرامزاده و تنها برای تصاحب تاج و تخت اوزیریس خود را پسر وی میخواند. رع- حراختی بدان دلیل که ست پسر نوت بود از او جانبداری میکرد.
با آن که این دادرسی هشتاد سال به طول انجامید اما حورس هنوز از دید رع- حراختی کودک و ست مردی با تجربه و برای فرمنروائی بر مصر از حورس کودک مناسبتر بود. حورس تنها بدان دلیل که پسر اوزیریس بود خود را جانشین وی میدانست و ست از آن لاف میزد که قدرتمندترین فرد انئاد، (و حتی از رع- حراختی قدرتمندتر)، و هم او بود که هر روز اپیپی دشمن خورشید- خدا (رع) را میکشت؛ و هم بدین دلیل بود که رع از او جانبداری میکرد.
پس از هشتاد سال شو و تحوت پیشنهاد کردند نبرد ست و حورس بی درنگ پایان یابد و پیگیری ماجرا فقط به دادگاه خدایان واگذار شود. ایزیس بدان شرط که چشم رع (نماد قدرت شهریاری) به حورس داده شود این متارکه را پذیرفت. رع – حراختی از تمنای ایزیس برای واگذاری چشم به حورس خشمگین و ست نیز از توقف ستیز و ارجاع ماجرا فقط به دادگاه خدایان ناخشنود بود. تحوت نیز اکنون خشمگین و دادگاه خدایان دچار مشکل بیشتر شد.
پس خدایان بر آن شدند که با فراخواندن قوچ- خدای مندس Mendes بتاح Ptah از تپهی آغازین داوری بخواهند. چنان کردند، اما نه قوچ خدای مندس و نه تباح، هیچ یک، آمادهی داوری کردن در این ماجرا نبودند و هر دو پیشنهاد کردند از نیت Nith خدابانوی سائیس Sais (سایس) کهنترین خدابانوان راهنما بجویند. تحوت فرمان یافت نامهای رسمی به خدا بانو نیت بنویسد و با شرح ماجرا از او داوری بخواهد. نیت که جانبدار حورس بود پاسخ داد تاج و تخت را به حورس بدهند و اشتر Astarte و آنات Anat [(دو خدابانوی سوری)] را به عنوان غرامت به ست به همسری دهند. دادگاه خدایان پیشنهاد نیت را تأیید اما رع- حراختی که از واگذاری فرمانروائی مصر به حورس ناخشنود بود این پیشنهاد را نپذیرفت و یکی از خدایان به نام بابا Baba خطاب به رفع فریاد زد: «نیایشگاه شما از نیایشگر تهی و نمیتوانید در این باره تصمیم بگیرد!»
رع- حراختی آزرده از توهین بابا دادگاه را ترک و با رفتن رئیس دادگاه تعطیل شد اکنون تنها حتحور بود که میتوانست رع- حراختی را دیگر بار به دادگاه بازگرداند. پس خدابانو حتحور به کاخ پدر رفت و با نشان دادن نهانهای خویش بدو رع را خرسند و وی را به دادگاه بازگردانید. پس از تشکیل دیگر بارهی دادگاه بار دیگر گفتگو دربارهی اهمیت توانائیهای ست برای فرمانروائی و مهم بودن جانشینی حورس بر تخت به عنوان فرزند و جانشین اوزیریس آغاز و با مطرح شدن هریک از این مسائل و تأیید رع کار دادگاه همچنان راکد ماند.
دادگاه خدایان به جزیرهی میانه انتقال یافت و ست توانست ایزیس را از این دادگاه دور نگاه دارد. پس ایزیس با رشوه دادن به عنتی Anti، زور قبان خدایان، به جزیرهی میانه راه یافت و به نیروی جادو خود را به هیأت زنی بسیار زیبا در آورد و نظر ست را به جانب خود جلب کرد. ست نزد زن شتافت و زن زیبا او را گفت: «مرا شوهر چوپانی بود که اکنون مرده است و گله و خانهی ما را بیگانهای از تنها پسر من و چوپان گرفته است. ما از خانه آواره و از میراث خود محروم شدهایم از نظر شما چنین کاری درست است؟» ست که مفتون زیبائی زن شده بود پاسخ داد: «همهی آن چه چوپان داشت میراث فرزند اوست.» و زن که همانا ایزیس به هیأت زغنی در آمد، به بلندای درختی پرواز کرد و فریاد زد: «پس شما خود را محکوم کردید، چنین نیست؟»
ست خشمگین از نیرنگ ایزیس نزد رع شکایت برد و از آن جا که ست خود را محکوم کرده بود، رع نیز او را محکوم و کار دادگاه را پایان داد؛ و خدایان که به کاهلی بر دامنهی کوه نشسته بودند تاج فرمانروائی مصر را بر سر حورس نهادند. ست داوری دادگاه را نپذیرفت و پیشنهاد کرد که حورس و وی به هیأت اسب آبی در آب غوطه ور و هریک از آنان که زودتر از سه ماه دیگر آب را ترک کند با زنده باشد. ایزیس که میدانست ست خود در اصل اسب آبی است از این پیشنهاد و پذیرش آن از جانب حورس نومید و به جستجوی چاره بر آمد. پس ایزیس به نیت ست قلابی تیز و استوار به آب افکند و این قلاب به تصادف حورس را صید کرد. با برخاستن فغان حورس، ایزیس صدای رزند را شناخت و او را از قلاب آزاد و دیگر بار قلاب را به آب افکند. این بار ست به قلاب افتاد. سِت بسیار گریست و از ایزیس که خواهر او بود، خواست به پاس محبتهای مادر او را از بند آزاد کند و ایزیس که از یاد مادر متأثر شده بود ست را آزاد کرد. حورس خشمگین از خطای مادر از آب بیرون جهید و سر مادر را از تن جدا کرد و به کوهساران گریخت. خدایان بر آن شدند که حورس را بدین جرم کیفر دهند اما هیچ کس از مخفی گاه او خبری نداشت. ست توانست او را بیابد و با یافتن چشم حورس که آن را در کوهستان نهان کرده بود چشم را از هم درید و از این چشم نیلوفری آبی، که نماد زایش دیگر بار خورشید است، سر برآورد و ست نزد خدایان بازگشت و گفت نتوانسته است حورس را بیابد.
در روایتی دیگر حتحور در دامنهی کوهستان حورس را مجروح و خفته یافت و با ریختن خون و شیر غزال در چشم حورس بینائی را بدو بازگردانید و همراه او به جمع خدایان بازگشت. دیگر بار ستیزهی حورس و ست آغاز شد و در این نبرد از هر وسیلهای و از آن شمار تهمت، نیرنگ و زور بهره جستند. سِت که میدانست تجاوز جنسی موجب تحقیر و تحلیل رفتن نیروی حورس خواهد شد حتی یک بار تدارک چنین کاری را علیه حورس دید، اما با مراقبت ایزیس بدان سان که خواهیم دید در این کار شکست یافت و این توطئه علیه خود او به کار رفت. در این ستیزه حورس پیشگام کاربرد نیرنگ نبود: ست پیشنهاد کرد که سوار بر دو زورق سنگی در رود به نبرد پردازند و آن کس که بتواند زورق دیگری را غرق کند وارث تخت و تاج اوزیریس شود. حورس پذیرفت اما او نیز نیرنگی به کاربرد و زورق خود را از چوب سدر ساخت و آن را گچ اندود کرد. زورقهای آنان از ساحل دور و زورق ست بی درنگ غرق شد. ست کوشید با درآمدن به هیأت اسب آبی فرار کند اما حورس مجالی یافت و با نیزه خاردار سِت را سخت مجروح کرد؛ با این همه سِت دیگر بار از چنگ حورس گریخت. در بسیاری از تصاویر حورس را به هیأت جنگجوئی که اسبی آبی را با نیزه زدن بر گردن اسب مجروح و او را به زنجیر میکشد ترسیم کردهاند.
ستیز هنوز پایان نیافته بود. نیت دیگر بار در این ماجرا مداخله کرد و این بار نیز نتوانست این کشمکش را پایان دهد. سرانجام خدایان بر آن شدند که آخرین داوری را به تحوت و اوزیریس واگذارند. اوزیریس از طولانی شدن داوری خدایان و رفتار بدی که بر پسر او رفته بود شکوه کرد و از خدایان پرسید: «مگر نه آن که اوزیریس خدائی است که به خاطر کشت جو و آسایش گلههای مردمان و خدایان سزاوار ستایش است؛ کدامین خدا چنین خدمت بزرگی انجام داده است؟» رع- حراختی که از سخنان اوزیریس خشمگین شده بود پاسخ داد «حتی بی اوزیریس کشت جو و آسودگی گلهها میسر بود.» اوزیریس را بیشتر خشمگین کردن رع دوری جست و از محدودهی قدرت خدایان زندگی و مرگ سخن گفت. اوزیریس خدای برتر انئاد را برای آن چه انجام داده بود و از آن شمار برپا کردن تالارهای داوری در جهان زیرین ستایش کرد، اما از این که ماعت Mayet مورد خفت قرار گرفته بود گلایه کرد. اوزیریس از درندگی موجوداتی سخن گفت که در اختیار داشت و آنان را یاری آن که دل هر خدا یا پرندهای را که رفتاری اهریمنی داشت به چنگ آورند. اوزیریس از تهدید خود پرده بر نگرفت و افزود که خدایان، ستارگان، اشراف و مردم عادی پس از مرگ همه به غرب و سرزمین مردگان روان میشوند و آن جاست که رفتار همه مورد داوری اوزیریس، که در نهایت سرور همگان است، قرار میگیرد.
با این تهدید اوزیریس سرانجام داوری او که به سود پسرش حورس بود در شورای خدایان پذیرفته شد. اما سِت مغرور و خودخواه هنوز حاضر بود که داوری بدون جنگ را بپذیرد. پس او را به زنجیر کشیدند و به دادگاه خدایان آوردند و خدایان فرمان دادند که از آن پس فقط خدای باد و توفان و زورقران زورق اوزیریس باشد.
میراث حورس بدو بازگشت؛ حورس فرمانروای مصر و از آن پس حور- پا- نب تاوی به معنی حورس سرور دو جهان نام گرفت. حورس شهریاری ماعت، دادگری خدائی، را برپا و بسیاری از معابدی را که به هنگام فرمانروائی ست ویران شده بود بازسازی کرد و بناهای جدید به یادبود نبرد خویش با ست و پیروزی عدالت بنا نهاد. شهریاری حورس الگوی فراعنهای بود که خود را «حورس» مینامیدند. با آن که حورس با اسطورههای خورشیدی و نظامهای اوزیریس پیوند داشت، این هر دو را با نقش خویش تعالی بخشید. در این اسطورهها رع نه چون خدائی رقیب و تبعید شده به آسمان که باحورس و رابطهی حورس با آسمان پیوند داشت. اوزیریس، با گسترش حورس گرائی، فرمانروای دنیای بعد از مرگ و مردم برای گذر بی خطر از تالار داوری به حورس پناه میبردند. در اساطیر حورس در گذشتگان را به حضور اوزیریس راهنمائی و در توزین رفتار بد و نیک آنان نظارت میکرد. حورس کودک بدین سان به مردی رسید و همیشه در افسانهها از او به عنوان وارث تاج و تخت اوزیریس و کسی که انتقام پدر را از قاتل او گرفت معرفی شد.
حتحور را یکی از زنان متعدد حورس میپنداشتند. در بسیاری از روایات حتحور، برای حورس فرزندانی میزاید که از مهمترین آنان میتوان از حی Ihy، خدای موسیقی، و حورسو متوس Harsomtus [(حورسماتاوی)]، وحدت بخش دو سرزمین، نام برد. مرکز کیش حورسومتوس در دندرت Denderat و او را به هیأت مومیائی با سر انسان، ماری با سر انسان، یا که انسانی با سر شاهین و قرص خورشید و پرهای آرایشی تصویر میکردند. حورس را اغلب حورسماتاوی مینامیدند و مهمترین پسران وی چهار تن بودند. این چهار پسر در تصاویر پاسدار کوزهی امعاء و احشاء مردگان [(اوانی الحشاء)] و حورس را در مراسم تدفین و راهنمایی مردگان به تالار داوری یاری میکردند؛ این چهار پسر حورس از مادر او ایزیس تولد یافته بودند.
حورس نه تنها در هیأت فراعنه (که هیچ وقت کیش مردمی نبود) که هرجا از ایزیس و اوزیریس سخن بود مورد احترام بود. حورس خود عضوی از تثلیث دیگری بود که غالباً همراه حتحور بود و در دورههای بعد با قدرت یافتن ایزیس به عنوان بزرگ خدابانوی مادر نیایش حورس با نام حرپوکراتیس گسترش یافت.
منبع: ایونس، ورونیکا؛ (1385) اساطیر مصر، ترجمه باجلان فرخی، تهران، اساطیر، چاپ دوم.