پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش های علوم قرآنی

قرآن مجید در زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و بعد از رحلت حضرت تا مدت دو قرن، به خط کوفی و بدون حرکت، اعراب و بدون نقطه نوشته می شد تا اینکه در اواخر قرن اول هجری قمری، «ابوالاسود دئلی»
دوشنبه، 4 دی 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش های علوم قرآنی
 پاسخ های علامه طباطبایی به پرسش های علوم قرآنی

نویسنده: محمدحسین رخ شاد




 

 


تاریخ و تدوین قرآن

س 1- آیا قرآن در عصر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقطه داشت؟
ج- قرآن مجید در زمان حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و بعد از رحلت حضرت تا مدت دو قرن، به خط کوفی و بدون حرکت، اعراب و بدون نقطه نوشته می شد تا اینکه در اواخر قرن اول هجری قمری، «ابوالاسود دئلی» به راهنمایی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام علم نحو را اختراع نمود. و در زمان «عبدالملک» خلیفه اموی به دستور وی حروف قرآن نقطه گذاری، و قرائت قرآن تا اندازه ای آسانتر شد. بعد «خلیل بن احمد نحوی» علاماتی برای کیفیّت تلفّظ حروف (مانند: فتحه، کسره، ضمّه، سکون و تنوین، نشانه مدّ و تشدید) را اختراع و قرآن را علامتگذاری نمود، و بدین ترتیب مشکل خواندن قرآن بکلّی برطرف شد.

شماره آیات قرآن

س 2- شماره آیات قرآن چقدر است؟
ج- شماره آیات قرآن، به حسب روایات و در قرآن حافظ و به نقل از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از 6200 آیه گرفته تا 6300 آیه و 6400 و نهایت 6600 آیه نقل شده است. سیبویه نحوی نیز از علمای اِحْصاء است.

نحوه گردآوری قرآن

س 3- آیا در زمان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم قرآن یکجا و در یک مُصْحَف گردآوری شده بود؟
ج- خیر، هر مقدار از قرآن که به تدریج نازل می شد، در لوحه ها، روی استخوان شانه شتر، سَعَف و شاخه های درخت خرما و امثال اینها ضبط و نوشته می شد. کسانی که به قرائت، حفظ و ضبط آیات و سوره های قرآن مشغول بودند قُرّاء (جمع قاری) نامیده می شدند.
تا اینکه یک سال بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، جنگ «یمامه» و «مُسیلمه کذّاب» پیش آمد که در آن جنگ هفتاد نفر از قرّاء کشته شدند. لذا عُمَر نزد ابی بکر آمد و به او گفت: اگر جنگ دیگری افتاق بیفتد، بقیه قرّاء کشته خواهند شد و قرآن از بین خواهد رفت، لذا خلیفه اول«زید بن ثابت» را که یکی از کاتبان وحی بود، با بیست و پنج نفر دیگر از مهاجرین و انصار موظّف نمود که قرآنهایی را که توسّط کاتبان وحی بر روی الواح، استخوان ها و سعف ها نوشته شده و در خانه پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا نزد قاریان از صحابه بود جمع آوری کنند و همه را در یک مصحف گردآوردند. این کار انجام شد و نیز نسخه هایی از آن استنساخ گردید و به اطراف بلاد اسلام فرستاده شد. این قرآن ابی بکر بود که تا زمان عثمان از آن تبعیت می کردند.
در زمان عثمان اختلافی بین قرآن بنی تمیم و قرآن دیگری پیدا شد، لذا «عبدالله بن مسعود» و عدّه ای از صحابه برای عثمان نوشتند: در اثر مسامحه ای که مردم در استنساخ و قرائت قرآن کرده اند، اختلافاتی بوجود آمده است که اگر ادامه پیدا کند، کتاب خدا در معرض تحریف و تغییر قرار می گیرد. از این رو، وی دستور داد قرآنها را از بلاد اسلامی جمع آوری کردند که مجموعه آنها یک تلّی شد و به دستور خلیفه سوم همه را سوزاندند. از سوی دیگر، به دستور وی قرآن ابی بکر را (نخست نزد خود ابوبکر، و بعد نزد عمر، و بعد از او نزد خود وی بود) به امانت گرفتند، و به پنج نفر از قاریان از صحابه که باز یکی از آنها زید بن ثابت بود، دادند و از آن هفت نسخه برداشته و به هفت جا (مکّه، مدینه، مصر، کوفه، بصره، بحرین و یمن) فرستادند و قرآنی که اینک در دست ماست از آن قرآن (قرآن عثمان) استنساخ شده است.
بعد دستگاه قرّاء پیش آمد و مسأله شمارش آیات را نیز با روایات ثابت می کنند. یکی از قرّاء «عاصم کوفی» است که قرائتش را از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فراگرفته است، و قرآنی که امروز در دست ما است با قرائت او مطابقت دارد.
س 4- آیا قرآن فعلی که از قرآن عثمان و آن نیز از قرآن ابی بکر استنساخ شده، مورد قبول حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و امامان دیگر علیه السلام بوده است؟
ج- بعد از رحلت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام (که به نصّ قطعی، و تصدیق پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم از همگان افضل و اعلم، و به قرآن مجید آشناتر بود) در منزل خود نشست و در مدت شش ماه، قرآن کریم را به ترتیب نزول (نه به شکل قرآن فعلی که از سوره های بزرگتر شروع و به سوره های کوچکتر تمام می شود.) تألیف نمود و همه را در یک مصحف گردآورد و روی شتری بار کرد، و به مردم ارائه داد ولی آنان نپذیرفتند. لیکن حضرت قرآن آنان را پذیرفت و هیچ گونه اعتراضی یا مخالفتی حتی در زمان خلافت ظاهری خود با آن نکرد، امامان دیگر علیهم السلام بعد از ایشان نیز آن را قبول داشته و از آن نقل می کردند و به آیات آن استناد می نمودند، حتّی به خواصّ اصحاب خود هم چیزی نفرموده اند، بلکه به پیروان خود دستور داده اند که از قرائت مردم متابعت کنند. بنابراین، قرآن فعلی مورد پذیرش ائمه اطهار علیهم السلام است و جای هیچ گونه تردیدی در آن وجود ندارد.

تفاوت قرآن عثمان با قرآن ابی بکر

س 5- آیا قرآن عثمان با قرآن ابی بکر اختلافی داشت؟
ج- آیه شریفه «مِنَ الْمُؤمِنینَ رَجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُواللهَ عَلَیْهِ.» (احزاب: 23): (از میان مؤمنین مردانی اند که به آنچه با خدا عهد بستند، صادقانه وفا کردند) در قرآن ابی بکر نبود، ولی بعداً به ثبوت رسید و آن را در قرآن عثمان در سوره احزاب گنجاندند.

نام سوره های قرآنی در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

س 6- آیا سوره های قرآنی در زمان پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم به همین نامهایی که فعلاً معروف هستند، شناخته شده بودند و با همین نامها از آنها یاد می شد؟
ج- هر سوره، مجموعه ای از آیات است که غرض یا اغراض خاصّی را داراست، و اوّل و آخر آن با هم مناسبت دارد و از همین جا معلوم می شود که یک سوره است. در قرآن مجید در مواردی لفظ «سوره» ذکر شده است، از جمله در جایی می فرماید:
«فَاتُوا بِسُورَهٍ مِنْ مِثْلِهِ»(بقره: 23)
- پس سوره ای مانند آن را بیاورید.
نیز در جای دیگری می فرماید:
«سورهٌ انْزَلْناها»(نور: 1)
- این سوره ای است که ما آن را نازل کرده ایم.
در اول امر، هر سوره را به اسم کلمه یا موضوعی که در آن مطرح شده بود، می خواندند، در قرآنهای قدیمی نیز بسیار دیده می شد که سر سوره بقره مثلاً می نوشتند «سُورهٌ یُذْکَرُ فیهاَ الْبَقَرَهُ»: (سوره ای که در آن از جریان بقره یاد می شود) و یا بر سر سوره اعراف نوشته می شد: «سُورهٌ یُذْکَرُ فیهاَ الاَعْرافُ»: (سوره ای که در آن از اعراف یاد می شود) و به همین صورت تا آخر؛ تا اینکه از کثرت استعمال اسمها عَلَمَ بِالْغَلَبَه و نام خود سوره ها گردید و گفته شد: سُورهٌ الْبَقَرهَ، سورهُ الاَعْراف و امثال اینها.
ابته ناگفته نماند که برخی از سوره ها (مانند سوره فاتحه، بقره، هود، یس، واقعه و نظایر آنها) در زمان رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به همین نام ها معروف گردیده بودند، چنانکه از روایات مأثور از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برمی آید، و برخی از سوره نیز بعد از آن حضرت به نام مخصوص معروف گردیدند.

عدم توفیقی بودن نام سوره های قرآن

س 7- آیا نامهایی که بر سر سوره ها گذاشته شده، توقیفی است؟
ج- خیر، توقیفی نیستند.

عامّه بسم الله الحرمن الرحیم را جزو قرآن نمی دانند

س 8- آیا عامّه، «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمْ» هر سوره را جزو سوره می دانند؟
ج- سیوطی» اشعری مذهب است و اشاعره قائل به جزئیت سوره هستند، وی در کتاب «اِتْقان» نُه روایت از طریق خودشان در این رابطه نقل کرده است.
س 9- آیا «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمْ» جزو قرآن است؟
ج- بله آیه قرآنی است، چنان که از حضرت امیرمؤمنان علیه السلام و نیز از عُمَر نقل شده که است؛ ولی عامّه آن را جزو سوره نمی دانند و لذا در نماز هم مراعات نمی کنند.

ترتیب سوره های قرآنی

س 10- آیا روایتی داریم که ترتیب سوره های قرآن را بر طبق نزول بیان کند؟
ج- «سیوطی» در کتاب «اِتْقان» دو روایت درباره ترتیب سوره ها بر طبق نزول قرآن مجید نقل می کند که آن دو نیز با یکدیگر متفاوت و متعارضند.

تقدیم و تأخیر آیات و سوره های قرآن

س 11- آیا تقدیم و تأخیر آیات و سوره های قرآن، قرآن را از حجّیّت نمی اندازد؟
ج- تقدیم و تأخیر سوره یا آیه ضرری به مقاصد عالیه قرآن مجید نمی رساند؛ زیرا در رابطه با قرآن دو روایت از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است:
1. «یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاءَ»(1)
- بخش های قرآن یکدیگر را تصدیق می کنند.
2. «یَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضِ، وَ یَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلی بَعْضٍ». (2)
- بخشی از آن گویای بخش دیگر، و قسمتی از آن گواه قسمتی دیگر است.

مدت توقف وحی بعد از نزول سوره «اِقْرا»

س 12- بعد از نزول سوره «اِقْرا» و چند سوره دیگر، چند روز وحی قطع شد؟
ج- معلوم نیست، ولی همین اندازه می دانیم که وحی قطع شد، و تحمّل زخم زبان دشمنان و کفّار بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خیلی سخت بود، زیرا به آن حضرت می گفتند: «وَدَّعَهُ رَبُّهُ»: (پروردگارش او را واگذاشته است) یا:‌«وَدَّعَکَ رَبُّکَ»: (پروردگارت تو را واگذاشته است.) تا اینکه سوره «الضُّحی» نازل شد و فرمود:
«ما وَدَّعَکَ رَبُّکَ...»(ضحی: 3)
- پروردگارت تو را وانگذاشته است...

زمان نزول سوره برائت (توبه)

س 13- آیا سوره برائت (توبه) در سال 9 هجری بعد از فتح مکّه نازل شد؟
ج- بله، بعد از فتح مکّه نازل شد.
س 14- آیا در آن هنگام همه اسلام آورده بودند؟
ج- خیر، همگان اسلام نیاورده بودند، ولی مسلمانان آزاد بودند که به مکّه بروند.

عدم تحریف قرآن از دیدگاه شیعه

س 15- آیا به اعتقاد شیعه قرآن موجود تحریف شده است؟
ج- قرآن موجود در نزد شیعه، همان قرآنی است که به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده و هیچ گونه تحریف و تغییر پیدا نکرده است، جز اینکه آیات مدنی در سوره های مکّی و بالعکس درج شده، و قرآن فعلی به ترتیبی که آیات و سوره های آن در ظرف بیست و سه سال به حسب احوال و اوضاع گوناگون، و مناسبات و وقایع مختلف بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به تدریج نازل می شد، نیست؛ بلکه از سوره های بزرگ تر شروع و به سوره های کوچکتر ختم می شود؛ لیکن در عین حال هیچ گونه اختلاف و تحریف در آن راه نیافته است.
از اینها گذشته، خداوند متعال نیز از مصونیّت قرآن مجید از هر گونه تباهی و نابودی و تحریف و تغییر خبر داده و می فرماید:
«اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِکْرَ، وَ اِنّا لَهُ لَحافِظُونَ.»(حجر: 9)
- بی تردید ما این یادآوری و ذکر [یعنی قرآن] را نازل کرده ایم، و قطعاً نگهبان آن خواهیم بود. و نیز می فرماید:
«وَ انَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ لا یاتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلفِهِ، تَنْزیلٌ مِنْ حکیمٍ حَمیدٍ» (فصّلت: 41 و 42)
- و به راستی که آن کتابی ارجمند است که از پیش روی این کتاب و از پشت سر آن هرگز باطل به سویش نمی آید، این کتاب فرو فرستاده از سوی خداوند حکیم و ستوده است.
بنابراین، قرآن مجید به حفظ و صیانت الهی، محفوظ و مصون بوده، و هرگونه تحریف نگهداری شده، و همان قرآنی است که به پغیمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده است؛ و پر واضح است که درج آیات مدنی در سوره های مکّی، و آیات مکّی در سوَر مدنی موجب تحریف نمی گردد و ضرری به مقاصد عالیه قرآن کریم نمی رساند.

دلیل عدم تحریف، تصحیف و تغییر قرآن

س 16- آیا قرآن تحریف یا تصحیف و یا تغییر پیدا کرده است؟
ج- مشهور میان فَریقَیْن (شیعه و سنّی) عدم تغییر در قرآن است، و تنها عدّه معدودی از خاصّه و عامّه قایل به تغییر هستند. و حقّ در نظر ما این است که هیچ گونه تغییری در آن واقع نشده، و حتّی یک کلمه از قرآنی که بر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم نازل شده ناقص نگردیده است؛ زیرا اگر در هر آیه ای احتمال بدهیم که کلمه ای ساقط و حذف شده است، ظواهر آیات قرآن از حجیّت ساقط می گردد، و اگر قرآن از حجیّت ساقط شود، گفتار پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم از حجیّت افتاده و اعتبار نداشته باشد، سخن امام علیه السلام نیز که به نصّ و تعیین پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم اعتبار پیدا کرده، از اعتبار ساقط می گردد، و قهراً روایاتی که مضمون آنها تحریف قرآن است از اعتبار می افتد.
بنابراین، از وجود و اعتبار این دسته از روایات، عدم اعتبار آنها ثابت می شود. و در نتیجه این روایات به هیچ وجه نمی تواند تحریف قرآن را ثابت کند.

عمل به بخش های تحریف نشده تورات و انجیل

س 17- آیا عمل کردن به بخشهای تحریف نشده تورات و انجیل جایز است؟
ج- بعد از نسخ آنها به قرآن مجید، عمل کردن به آنها جایز نیست.

معنای اعجاز قرآن

س 18- اعجاز قرآن به چه چیز ثابت می شود؟
ج اعجاز قرآن مجید، با تحدّی هایی که قرآن نموده ثابت می شود، که هم با اسلوب لفظ خود- که از سنخ لهجه عرب دوران فصاحت و بلاغت ویژه امت عرب است که این لهجه در دوران فتوحات اسلامی و آمیزش زبان غیر عرب با عرب از بین رفته است- و تحدّی نموده، هم با جهات معنوی خود دعوی اعجاز می نماید.

ردّ قرآن

س 19- آیا هر مطلبی که در قرآن است «ضروری» است، و اگر کسی مثلاً ادّعا کرد که حکم «تعدّد زوجات» امروزه قابل اجرا نیست، منکر ضروری شده و کافر است؟
ج- بله، این ردّ قرآن و ارتداد است که کسی بگوید: حکم در یک زمان قابل اجرا است و در زمانهای دیگر خیر، زیرا خداوند متعال درباره قرآن می فرماید:
«لا یَاتیِهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْه وَ لا مِنْ خَلْقِهِ، تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ.»(فصّلت: 42)
- نه از پیش روی و نه از پشت سر آن، باطل به سویش نمی آید، و از حکیمی ستوده نازل شده است.
از این آیه شریفه استفاده می شود که احکام قرآن کریم قابل تغییر و یا اینکه حکمی از آن برداشته شود و حکم دیگری جایگزین او گردد، نیست.

شرایط فهم و تفسیر قرآن

س 20- شرایط فهم معنای قرآن و تفسیر آن چیست به گونه ای که انسان اطمینان پیدا کند که آن را فهمیده است؟
ج- قرآن کریم کتابی است که با لهجه خاصّ عربی که با مراعات آن لهجه و ادبیات ویژه آن می توان قرآن را فهمید. البته خداوند متعال می فرماید:
«اِنَّا جَعَلْناهُ قُراناً عَرَبیّاً، لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ، وَ اِنَّهُ فی اُمِّ الْکتابِ لَدَیْنا لَعَلَّی حَکیمٌ». (زخرف: 3 و 4)
- ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم، باشد که بیندیشید، و براستی که آن در کتاب اصلی [= لوح محفوظ] نزد ما سخت والا و استوار است.
مقصود از این آیه شریفه این است که امّ الکتاب نزد ماست، بالاتر از افهام شما، و نیز از جهت استحکام بالاتر از آن است که دَرْزی در مطالب آن وارد شود.

تکاملی فراتر از قرآن!!!

س 21- آیا ممکن است تکاملی برای انسان فرض کرد که در قرآن مطرح نشده باشد؟
ج- چنین تکاملی قطعاً بی فایده است، و اگر فایده داشت قرآن کریم آن را مطرح می کرد.

عدم تغییر قرآن

س 22- آیا قرآن قابل تغییر در هر عصر است؟
ج- قرآن کریم کلامی است که ناسخ ندارد، و برای همیشه زنده است؛ چنانکه خداوند متعال می فرماید:
«لا یاتیِهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ، تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ.»(فصّلت: 42)
- نه از پیش روی و نه از پشت سرش، باطل و به سویش نمی آید، و از سوی حکیمی ستوده فرو فرستاده شده است.
از این آیه استفاده می شود که قرآن نسخ و نقض بردار نیست. همچنین در جای دیگر می فرماید:
«اِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ، وَ ما هُوَ بِالْهَزْلِ.» (طارق: 13 و 14)
- درحقیقت، قرآن گفتاری قاطع و روشنگر است، و شوخی نیست.
از این آیه شریفه نیز استفاده می شود که قرآن کریم، حقّ بُر و قاطع است.

استفاده از قرآن، فراتر از ائمه علیهم السلام!!

س 23- آیا ممکن است ما مطلبی را از قرآن استفاده کنیم که با استفاده ای که ائمه علیهم السلام از قرآن نموده اند، منافات نداشته باشد؟
ج- مطلبی که ائمه علیهم السلام بیان کرده اند صحیح، و آنچه ما برخلاف آن استفاده کنیم غلط است.
س 24- آیا ممکن است از قرآن استفاده جدید کرد که ائمه علیهم السلام آن را بیان نکرده باشند؟
ج- بیانات ائمه علیهم السلام در تفسیر محدود است، برخی به ما رسیده و برخی برای ما نقل نشده است؛ لذا به یک معنی، ممکن است با موازین ادبی و دینی چیزی از قرآن بفهمیم که با آن دسته از بیانات ائمه علیهم السلام که برای ما نقل شده منافات نداشته، و در عین حال مغایرت داشته و نو باشد.

تفاوت معنای تفسیر و تأویل

س 25- فرق بین تفسیر و تأویل چیست؟
ج- تفسیر از قبیل معانی الفاظ است؛ ولی تأویل این گونه نیست. توضیح آنکه: تفسیر عبارت است از بیان معانی الفاظ و آیات قرآن و پرده برداشتن از مقاصد و مَدالیل آنها؛ ولی تأویل در اصطلاح قرآن به معنای «مدلول خلاف ظاهر»(چنانکه معروف است) نیست، بلکه تأویل هر چیز همان حقیقتی است که منشأ و سرچشمه آن چیز است به گونه ای که به نحوی تحقّق دهنده، و حاکی از آن، و به نحوی آن را در بردارد. مثلاً خداوند متعال درباره وزن و کَیْلِ می فرماید:
«وَ اَوْفُوالکَیْلَ اِذا کِلْتُمْ، وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ، ذلِکَ خَیْرٌ وَ اَحْسَنُ تَاویلاً.» (اسراء: 35)
- و چون پیمانه می کنید، پیمانه را تمام کنید، و با ترازوی درست بسنجید، که این بهتر و خوش فرجام تر است.
میزان و ترازو و وزن کردن و کَیْل نمودن حقیقتی است که نشان از بالا بودن سطح فکر و اقتصاد جامعه، و حکایت از مترقّی بودن وضع زندگی اجتماعی افراد آن می کند، و از واضح است که در ترازو و کشیدن و کَیْْل کردن لفظی در کار نیست، تا تأویل آنها از قبیل معنای خلاف ظاهر آن لفظ باشد.
در قضیه حضرت یوسف علیه السلام نیز وقتی که پدر و مادر و برادران آن حضرت در مقابل او به سجده افتادند، فرمود:
«هذا تَاویلُ رُؤْیایَ مِنْ قَبْلُ، قَدْ جَعَلَها رَبِّی حَقّاً.» (یوسف: 100)
- این است تأویل خواب پیشین من، که پروردگارم حقیقتاً آن را راست گردانید.
حضرت یوسف علیه السلام به خاک افتادن والِدَیْن و یازده برادر خود را که حقیقتی خارجی است، در خواب به صورت سجده یازده ستاره، آفتاب و ماه دیده بود، که حکایت از سجده آنان در برابر وی می کرد، و سجده آنان تأویل رؤیای حضرت یوسف علیه السلام بوده است؛ بنابراین، رؤیای حضرت یوسف علیه السلام لفظ نبود تا معنای خلاف ظاهر داشته باشد و گفته شود: تأویل از قبیل معنای خلاف ظاهر لفظ است.
و اساساً رؤیا و خواب دیدن از قبیل الفاظ نیست تا معنای ظاهر و یا خلاف ظاهر داشته باشد، بلکه تأویل خواب، حقیقتی است خارجی و عینی (به خاک افتادن والدین و برادران) که در خواب به صورت واقعیّت مخصوصی دیده می شود.
در قصّه حضرت موسی و خضر علیه السلام نیز پس از آنکه حضرت خضر کشتی را سوراخ نمود و پسر را کشت و دیوار را درست کرد و حضرت موسی علیه السلام اعتراض نمود، حضرت خصر علیه السلام حقیقت مطلب و غرض اصلی کارهایی را که انجام داده بود، بیان نموده، و تأویل آنها را بازگو کرد و فرمود:
«سَاُنَبِّئُکَ بِتَاویلِ ما لَمْ تَسْتَطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً.» (کهف: 78)
- این بود تأویل آنچه که نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی.
پر واضح است که در این داستان حقیقت و منظور واقعی فعل، که به منزله روح آن فعل است و به صورت فعل ظهور کرده است «تأویل» نامیده شده است. و از قبیل معنای خلاف ظاهر نیست.
بر این پایه، تأویل در قرآن به معنای حقایق و واقعیّات خارجی است که رؤیا، یا فعل و واقعه خارجی از آن حکایت می کند، و یا حامل آن است، نه از قبیل معنایی که لفظی داشته باشد و از قبیل معنای خلاف ظاهر باشد، چنانکه معروف است و اکثر چنین پنداشته اند.

معنای تأویل

س 26- دلیل کسانی که قرآن را برخلاف ظاهِر لفظ آن تأویل می کنند، چیست؟
ج- خداوند متعال می فرماید:
«فَامَّا الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَهِ وَ ابْتِغاءَ تأویلِه.»(آل عمران: 7)
- امّا کسانی که در دلهایشان انحراف است برای فتنه جویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود] از متشابه آن پیروی می کنند.
عده ای به منظور فتنه انگیزی بین مسلمانان، حقایق دینی را به گونه ای برخلاف واقع وانمود می کنند. مانند اینکه نماز نمی خوانند، ولی وقتی از آنان پرسیده می شود که چرا نماز نمی خوانید؟ می گویند: دل باید پاک باشد، همین کافی است. این در حقیقت نادیده گرفتن و انکار معانی قرآن و ثواب اعمال، و برگرداندن همه به پاکی دل، و توجیهی برای ارتکاب منکرات است. در حالی که دل و اعضا و جوارج دیگر ارتباط مستقیم با هم دارند، و اگر حقیقتاً دل پاک باشد، افعالی که از اعضای انسان سر می زند پاک خواهد بود، و بالعکس، چنانکه خداوند سبحان می فرماید:
«وَ لکِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانَ ما کانُوا یَعْمَلُونَ» (انعام: 43)
- ولی دلهای آنها سخت شده و شیطان آنچه را انجام می دادند برایشان آراسته است.
س 27- آیا تأویل همان حمل کردن لفظ بر معنای خلاف ظاهر است؟
ج- معنای تأویل قرآن، غیر از تأویل متعارف است که ما می گوییم. تأویل قرآن از قبیل معنای لفظ نیست، از قبیل حقایق است. برای نمونه خداوند سبحان می فرماید:
«بِسمِ الله الرَّحْمن الرَّحیمِ، حم، وَ الْکِتابِ المُبینِ، اِنَّا جَعَلْناهُ قُرآناً عَرَبیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ وَ انَّهُ فی اُمِّ الْکِتابی لَدَیْنا لَعَلِیِّ حَکیم.» (زخرف: 1-4)
- به نام خداوند رحمتگر مهربان، حاء میم، سوگند به کتاب روشنگر که ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که بیندیشید، براستی که آن در کتاب اصلی [= لوح محفوظ] به نزد ما سخت والا و استوار است.
از این آیات شریفه استفاده می شود که:‌«وَ اِنَّهُ فی امِّ الْکِتابِ لَدَیْنا لَعَلِیٌّ حَکیمٌ » تأویل «اِنَّا جَعَلْناه قُرْآناً عَرَبیاً» است.
دیگر اینکه، حضرت یوسف علیه السلام در کودکی خوابی دید و به پدر بزرگوارش حضرت یعقوب علیهم السلام گفت:
«یا ابَتِ، اِنِّی رَایْتُ اَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَاَیْتُهُمْ لی ساجِدینَ»(یوسف: 4)
- ای پدر، من در خواب یازده ستاره را با خورشید و ماه دیدم، در حالی که آنها برای من سجده می کنند.
تا اینکه چهل سال از آن جریان گذشت و حضرت یوسف علیه السلام در تخت سلطنت نشست و پدر و مادر و برادرانش در برابر او به سجده افتادند، آنگاه فرمود:
«یا اَبَتِ هذا تأویلُ رُوْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبّی حَقّاً»(یوسف: 100)
- ای پدر این است تعبیر و تأویل خواب پیشین من، به یقین پروردگارم آن را راست گردانید. از این آیه شریفه نیز استفاده می شود که وضعیت به سجده افتادن پدر و مادر و برادران حضرت یوسف در برابر او، تأویل رؤیای ایشان است.
بنابراین، تأویل حقیقتی است خارجی، و از قبیل معنای خلاف ظاهر لفظ نیست؛ البته قرآن بطون دارد چنانکه در روایات آمده است: «اِلیَ سَبْعَهِ اَبْطَنٍ اُو سَبْعینَ بَطناً»: (تا هفت یا هفتاد بطن دارد) و هر کدام از این معانی غیر معنای ظاهری دیگر است، ولی به آن معانی که برخلاف ظاهر لفظ است، تأویل نباید گفته شود.
س 28- بنابر بیان گذشته آیا می توان گفت: تمام معانی قرآن تأویل دارد؟
ج- بله، همه معانی قرآن تأویل دارد، چنانکه می فرماید:
«یَوْمَ یَاْتی تاْویلَهُ.» (اعراف:53)
- روزی که تأویل آن [قرآن] می آید.
و این آیه شریفه نیز یکی دیگر از آیاتی است، که معنای تأویل را از دیدگاه قرآن روشن می کند.
س 29- آیا می توان گفت: کسانی که قرآن را تأویل می کنند، به گونه ای معنی را از آیات استفاده می کنند؟
ج- معنایی که لفظ بر آن دلالت نداشته باشد، اعتبار ندارد و معنی نیست.
س 30- آیا نمی شود گفت: تأویل نیز یک نوع دلالت لفظ است، واین نوع برداشت به نظر بعضی درست، و به نظر برخی نادرست است؟
ج- در قضیّه به خاک افتادن پدر و مادر و برادران حضرت یوسف علیه السلام در برابر آن حضرت که در آیه گذشته فرمود:‌«هذا تاویلُ رُوْیایَ مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَها رَبّی حَقّاً» (یوسف: 100) و نیز در قصّه حضرت موسی و خضر علیه السلام که می فرماید: «هذا تاویلُ ما لمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً» کجا لفظ است؟!

نمونه هایی از تأویل

س 31- شرق و غرب به چه حساب در قرآن ذکر شده است؟
ج- مقصود از شرق همان بیت اللحم که در مشرق فلسطین قرار دارد و حضرت عیسی علیه السلام در آنجا متولد شده است؛ و از آیه «وَ ما کُنتُ بِجانِبِ الغَرْبیِّ اِذْ قَضَیْنا اِلی موُسَی الاَمْرَ» (قصص: 44)؛ (و تو در جانب غربی نبودی آن هنگام که فرمان خود را به موسی دادیم) که خطاب است به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم استفاده می شود که منظور از «جانِبِ الْغَربیِّ» طور است که حضرت موسی علیه السلام در آنجا حاضر شد و از طریق درخت تکلیم شد. (کهف: 82)
س 32- آیا می توان گفت: شرق و غرب در قرآن اشاره به روحیّات و جسمیّات است؟
ج- این توجیه دلیل می خواهد.
س 33- حضرت عالی قبول ندارید؟
ج- به صرف اینکه گفته اند، نمی شود پذیرفت، دلیل می خواهد.
س 34- آیا می توان گفت از شرق و غرب، عالم مجرّدات و مادیّات اراده شده و مقصود از «روح» حضرت عیسی علیه السلام و از «نَفْس» حضرت مریم علیه السلام است که حضرت عیسی (روح) از حضرت مریم (نَفْس) تولد یافته است؟
ج- از کجا می شود فهمید که حضرت عیسی علیه السلام روح، و حضرت مریم علیه السلام نفس است؟!
س 35- آیا با شهود می توان حکمی ثابت نمود؟
ج- اگر دلیل شرعی نداشته باشد، فایده ندارد.
س 36- اگر دلیل داشته باشد چه؟
ج- دلیل صدق می خواهد.

معنای بطن قرآن

س 37- آیا بطن قرآن از ظواهر است؟
آیا بطن قرآن از ظواهر است؟
ج- خیر، از معنای تحت اللفظی هم نیست.
س 38- آیا بطن قرآن، بیان دو مراد به یک اراده است؟
ج- دو معنی در طول یکدیگرند، نه در عرض هم. مثلاً خداوند متعال می فرماید:
«وَ اعْبُدُاللهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً.» (نساء: 36)
- و خداوند را بپرستید، و هیچ چیز را شریک او قرار ندهید.
ظاهر این آیه امر به پرستش خداوند متعال و نهی از پرستش بتها است، و باطن آن نهی از توجّه و التفات به غیر خدا و غفلت از خداوند متعال؛ زیرا در آیه دیگر می فرماید:
«وَ ما یُوْمِنُ اَکْثَرَکُمْ باللهِ اِلّا وَ هُمْ مُشْرِکُونَ.» (یوسف: 106)
- و اغلب آنها به خدا ایمان نمی آورند، جز اینکه به او شرک می ورزند.
در این آیه شریفه در عین اینکه خداوند نسبت ایمان به آنها می دهد، با این حال می گوید: اکثر مردم مشرکند. (3)

معنای جَزْی و تطبیق قرآن

س 39- جَرْی و تطبیق قرآن به چه معنی است؟
ج- یعنی قرآن مثل خورشید و ماه سیر می کند و هر کجا مصداق می کند، قابل انطباق بر آن است.

قرآن کریم، بیانگر تمام معارف

س 40- قرآن کریم در وصف خود می فرماید:
«وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ َشَیءٍ»(نحل: 98)
-و این کتاب را که روشنگر هر چیز است، بر تو نازل کردیم.
پس چرا ما بسیاری از مطالب را در قرآن نمی بینیم؟
ج- همه چیز در قرآن وجود دارد ولی ما نمی دانیم؛ ندانستن دلیل نبودن نیست.
س 41- مثلاً چه چیز را می بینیم و نمی فهمیم؟
ج- در صورتی که گفته شود: «مثلاً چه چیز»، که بخواهیم برای چیزهایی که می بینیم و می فهمیم مثال بزنیم، ولی در اینجا برای چیزهایی که نمی بینیم و نمی فهمیم نیاز به مثال داریم.
س 42- آیا قرآن که «تبْیاناً لِکُلِّ شَیءٍ»(4): (بیانگر هر چیز) است، برای همه این گونه است؟
ج- غیر از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خداوند متعال به ایشان تعلیم نموده، برای بقیّه رمز است، مخصوصاً علومی که متکّی به آراء باشد. اگر انسان از معنایی خوشش بیاید و بدون دلیل روشن آن را بر آیه ای تطبیق کند جایز نیست و تفسیر به رأی است.

مقصود از آیات متشابه

س 43- چه آیاتی از قرآن کریم، آیات متشابه هستند؟
ج- آیاتی که در آنها غیر مراد به مراد شباهت داشته باشد. مانند این آیه که خداوند می فرماید:
«الرَّحمنُ عَلَی العَرْشِ اسْتوَی»(طه: 5)
- خدای رحمان که بر عرش استیلا یافته است.
نیز نظیر این آیه که خداوند می فرماید:
«وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفَّاً صَفّا»(فجر: 22)
- و پروردگارت در حالی که فرشتگان با هم صف در صفند می آید.
س 44- آیا آیات ناسخ و منسوخ از متشابهات هستند؟
ج- بله.
س 45- آیا آیات عامّ و خاصّ نیز از متشابهات هستند؟
ج- معلوم نیست از متشابهات باشند، زیرا عامّ و خاص، و مطلق و مقیّد، و مُجْمل و مُبَیِّن همگی استعمال می شوند و متداول هستند، مراد در همه آنها معلوم است.
س 46- خداوند متعال درباره عده ای که می خواهند فتنه انگیزی کنند می فرماید:
«فَامَّا الَّذین فی قُلُوبِهِم زَیْغٌ فَیَتَّبِعُون ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتَنَهِ وَ ابْتِغاءَ تأویلِهِ» (آل عمران: 7)
- اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، برای فتنه جویی و طلب تأویل آن [به دلخواه خود]، از متشابه آن پیروی می کنند.
آیا ذکر عامّ بدون مُخَصَّص نیز اَخْذ به متشابه و موجب انحراف است؟
ج- عام و خاص در تفهیم و تفهّم متداول است، و اینها را نباید اَخْذ به متشابه نامید. اخذ به متشابه مانند آن است که گفته شود: «نماز نخوان، دل پاک باشد».
و همچنین آیه نجوای پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم که اگر ناسخ نداشت، از متشابهات محسوب می شد. (5)
و نیز آیه ای که می فرماید:
«وَ اللاتِی یَاتینَ الْفاحِشَهَ مِنْ نِسائِکُمْ، فاَسْتَشْهِدُوا عَلَیْهِنَّ اَرْبَعَهً مِنْکُمْ: فَانْ شَهِدُوا، فامْسِکُوهُنَّ فی البُیُوتِ حَتّی یَتَوَفّاهُنَّ الْمَوْتُ، اَوْ یَجْعَلَ اللهُ لَهُنَّ سَبیلاً.» (نساء: 15)
- و از زنان شما، کسانی که مرتکب زنا می شوند، چهار تن از میان خود (مسلمانان) را بر آنان گواه گیرید، پس اگر شهادت دادند، آنان ‍[= زنان] را در خانه ها نگاه دارید، تا مرگشان فرا رسد، یا خدا راهی برای آنان قرار دهد.
اگر آیه «جَلْد» (6) که پس از آن نازل شد و آن را نسخ کرد، نبود، مراد این آیه معلوم نبود و آیه از متشابهات به شمار می آمد.
س 47- آیا تأویل بدون فتنه انگیزی نیز اخذ به متشابه است؟
ج- چنین کسی اگر قصد فتنه انگیزی ندارد، پس برای چه تأویل می کند؟! و غرضش غیر از فتنه انگیزی چیزی نیست. عطف «اِبْتغاء تاویلِهِ» بر «اِبْتِغاءَ الفِتنَهَ» مثل عطف تفسیر، و توضیح آن است.

نسخ و اِنْساء قرآن

س 48- خداوند متعال می فرماید:
«ما نَنْسَخْ مِنْ آیَهِ اَوْ نُنْسِها، نَاْتِ بِخَیْرٍ مِنْها اَوْ مِثْلها. اَلَم تَعلَمْ اَنَّ اللهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ»(بقره: 106)
- هر حکمی را نسخ کنیم، یا آن را به دست فراموشی بسپاریم، بهتر از آن یا مانندش را می آوریم. مگر نمی دانی که خدا بر هر کاری تواناست؟!
اِنْساء و به فراموشی سپردن آیه چگونه متصوّر می شود؟
ج- فراموشی آیه یا سوره یا بخشی از قرآن برای پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مسلمانها به این صورت است که مثلاً می خوابند و صبح بیدار می شوند و در حالی که آن را فراموش کرده اند. آیه شریفه می خواهد بفرماید: حکمی را برمی داریم و حکمی جای آن می گذاریم که از لحاظ مصلحت، مثل حکم قبل و یا بهتر از آن است؛ بنابراین مصلحت حکم منسوخ یا مَنْسیّ از دست نمی رود، بلکه مثل یا بهتر از آن به دست می آید.
البته محدوده دلالت آیه وسیع است و تنها مخصوص حکم نیست، بلکه احکام و اعیان مانند شهادت امام علیه السلام را شامل می شود. و اساساً آیه شریفه در مقام پاسخ کسانی است که بیهوده می گفتند: احکام الهی نسخ و اِنْساء برنمی دارد، لذا خداوند در آیه بعد در جواب آنها می فرماید:
«اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللهَ لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَ الَارْض وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللهِ مِنْ وَلیِّ وَ لا نَصیرٍ»(بقره: 107)
- مگر نمی دانی فرمانروایی آسمانها و زمین از آن خداست، و شما جز خدا سرور و یاوری ندارید؟!
یعنی خداوند هرگونه خواست می تواند تصرّف کند، و شما سرپرستی غیر از خدا را ندارید، او هرگونه بخواهد به مصلحت شما حکم می کند، این گونه نیست که دست بسته باشد چنانکه یهود می گفتند:
«یَدُ اللهِ مَغْلُولَهٌ»(مائده:64)
- دست خدا بسته است.
و روی سخن آیه شریفه بیشتر با یهود است که می گفتند: تورات حکم الهی است، و احکام تورات همواره زنده، و برای ابد ثابت است، حتّی خداوند متعال هم نمی تواند آن را تغییر دهد.

امّ الکتاب و حقیقت قرآن

س 49- خداوند متعال می فرماید:
«اِنَّهُ لَقُرآنٌ کَریمٌ، فی کِتابٍ مَکْنُونٍ، لا یَمَسُّهُ اِلَّا المُطَهَّرُونَ» (واقعه: 77-79)
- براستی که این قطعاً قرآنی است ارجمند، در کتابی نهفته، که به جز پاک شدگان بر آن دست نزنند [یا: دسترسی ندارند].
در روایتی منقول از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام با استشهاد به آیه «لا یَمَسُّهُ الّا المُطَهَّرونَ» آمده است که: «مسّ کتابتِ قرآن حرام است.»(7)
ج- در بعضی از روایات نیز این آیه شریفه این گونه معنی شده است: هیچ کس جز مطهّرون و پاکان، و یا این که غیر از اهل بیت علیهم السلام به قرآنی که در لوح محفوظ است راه ندارند؛ (2) زیرا به نصّ آیه تطهیر (احزاب: 33) مقصود از «مُطَهَّرُون» اهل بیت علهیم السلام محفوظ هستند.
س 50- آیا امّ الکتاب همان لوح محفوظ است؟
ج- بله همان لوح محفوظ است. یعنی کتاب مکنون و لوح محفوظ از دسترس دیگران. چنانکه خداوند متعال می فرماید:
«لا یَمسُّهُ اِلَّا المُطَهَّرُونَ»(واقعه: 79)
- جز پاکیزگان نمی توانند بدان دسترسی داشته باشند.
زیرا «مُطَهَّرُون» با صیغه اسم مفعول، یعنی کسی که خدا او را از هر چه ناملایم است پاک کرده است. و در جای دیگر می فرماید:
«حم، وَ الْکِتابِ المُبینِ، اِنَّا جَعَلْناهُ قُرْآناً عَرَّبیّاً لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ، وَ انَّهُ فی اُمِّ الْکتابِ لدَیْنا لَعَلیِّ حَکیمٌ»(زخرف: 1-4)
- حا، میم، سوگند به کتاب روشنگر، ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم، باشد که بیندیشید. و همانا که در ام الکتاب به نزد ما سخت والا و استوار است.
«عَلِیُّ» یعنی عالی تر از اینکه فهم دیگران به آن می رسد. و «حِکیمٌ» یعنی محکم تر از اینکه آن را تجزیه کنند.

تفسیر محیی الّدین

س 51- آیا تفسیری که به «مُحیی الدین» منسوب است، نوشته ایشان است یا دیگری؟
ج- معروف است که نوشته «عبدالرزاق کاشانی» است.

پی نوشت ها :

1. بحارلانوار، ج2، ص 284، روایت 1، و ج 10، ص 122، روایت 2.
2. بحارالانوار، ج92، ص 22، روایت 23، و نهج البلاغه، خطبه 133.
3. حضرت استاد علامه طباطبایی (ره) پس از مطرح نمودن آیه نخست، در کتاب «قرآن در اسلام»، ص 33 (با اندکی تصرّف) چنین می نگارد:
ظاهر این کلام نهی از پرستش معمولی بتها است، چنانکه می فرماید: «وَ اجْتَنِبُوا الرِّجْسَ مِنَ الاوثانِ» [حج: 30] دوری گزینید از پلیدیها که بتها باشند.)؛ ولی با تأمل و تحلیل معلوم می شود که پرستش بتها برای این ممنوع بوده است که خضوع و فروتنی در برابر غیر خداست، و بت بودن معبود نیز خصوصیّتی ندارد، چنانکه خدای متعال طاعت شیطان را عبادت او شمرده و می فرماید: «اَلَمْ اِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ انْ لا تَعبُدُوا الشَّیْطانَ؟» [یس: 60] آیا فرمان ندادم به شما ای بنی آدم که شیطان را مپرستید.)
و با تحلیلی دیگر معلوم می شود که در طاعت و گردن نهادن انسان، میان خود و غیر فرقی نیست، چنانکه از غیر نباید اطاعت کرد، از خواستهای نفس در برابر خدای متعال نباید اطاعت و پیروی نموده، چنانکه خدای متعال اشاره می کند:‌«اَفَرَایْتَ مَنِ اتَّخَذَ الهَهً هَواهُ؟» [جاثیه:3] آیا دیدی کسی را که هوای نفس خود را خدای خود قرار داده؟) و با تحلیل دقیق تری معلوم می شود که اصلاً به غیر خدای متعال نباید التفات داشت و از وی غفلت نمود، زیرا توجه به غیر خدا همان استقلال دادن به او و خضوع و کوچکی نشان دادن در برابر اوست، و این ایمان، روح عبادت و پرستش می باشد. خدای متعال می فرماید: «وَ لَقَدْ ذَرَانا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الجِنِّ وَ الاِنْسِ». تا آنجا که می فرماید: «اُولئکَ هُمُ الغافِلُونَ». [اعراف: 179] سوگند می خورم ما بسیاری از جن و انس را برای جهنّم آفریدیم... آنان همان غفلت کنندگان-از خدا-هستند.
چنانکه ملاحظه می شود از آیه کریمه: «وَ لا تُشرِکُوا بِهِ شَیئاً» ابتداءً فهمیده می شود که نباید بتها را پرستش نموده، و با نظری وسیعتر روشن می شود که باید انسان از دیگران-به غیر اذن خدا-پرستش کند، و با نظری وسیع تر از آن انسان حتی از دلخواه خود نباید پیروی کند، و با نظر وسیعتر از آن نباید از خدا غفلت کرد و به غیر او التفات داشت. همین ترتیب، یعنی ظهور یک معنای ساده ابتدایی از آیه و ظهور معنای وسیع تری به دنبال آن و همچنین ظهور و پیدایش معنایی در زیر معنایی در سرتاسر قرآن مجید جاری است، و یا تدبّر در این معانی، معانی حدیث معروف که از پیغمبر(ص) مأثور و در کتاب حدیث و تفسیر نقل شده است که: «اِنَّ القُرْانَ ظَهْراً وَ بَطْناً، وَ لِبَطْنِهِ بَطْناً اِلی سَبْعَهِ اَبْطُنٍ» روشن می شود.
بنابر آنچه گذشت، قرآن مجید ظاهر دارد و باطن، «یا ظهر و بطن» که هر دو از کلام اراده شده اند جز اینکه این دو معنی در طول هم مرادند، نه در عرض همدیگر. نه اراده ظاهر لفظ اراده باطن را نفی می کند، و نه اراده باطن مزاحم اراده ظاهر می باشد.
4. مخفی نماند که حضرت استاد در جای دیگر فرموده اند که قرآن برای اهل تقوی هدایت ویژه دارد. چنانکه خداوند متعال می فرماید: «ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین». و نیز اهل بیت عصمت به دلیل آیه «لا یمسه الا المطهرون» به ضمیمه آیه تطهیر «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا».
5. آیه نحوی عبارت است از آیه 12 سوره مجادله که می فرماید:
«یا ایُّها الذینَ آمَنُوا اِذا ناجَیْتُمُ الرَّسُولَ، فَقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقَهً...»
- ای کسانی که ایمان آورده اید هرگاه با پیامبر گفتگوی محرمانه می کنید، پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه ای تقدیم بدارید...
و آیه ناسخه آن عبارت است از آیه 13 سوره مجادله که می فرماید:
«اَاَشْفَقتُمْ اَنْ تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیْ نَجْواکُمْ صَدَقاتٍ، فَاِذْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ تابَ اللهُ عَلَیْکُمْ...»
- آیا ترسیدید که پیش از گفتگوی محرمانه خود صدقه هایی تقدیم دارید؟ و چون نکردید و خدا هم بر شما بخشود... برای توضیح بیشتر به المیزان، ج 19، ص 219، رجوع شود به استاد بزرگوار(ره) روایتی را از کتاب «الدرّ المنثور» سیوطی نقل کرده که علیّ (ع) فرمود: «در کتاب خدا، آیه ای است که هیچ کسی جز من، نه قبل و نه بعد از من بدان عمل نکرده است. و آن آیه نجوی است که من بعد از نزول آن یک دیناری را که نزدم بود، به ده درهم فروختم، و هرگاه که می خواستم با پیامبر اکرم (ص) گفتگوی محرمانه نمایم، پیش از آن یک درهم صدقه دادم. تا اینکه این آیه به، آیه دیگر نسخ شد. و هیچ کس جز من بدان عمل نکرد».
6. آیه جَلد عبارت است از آیه 2 سوره نور که می فرماید:
الَزَّانیَه ُ والزَّانِی، فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَهَ جَلْدَهٍ.
- به هر زن زناکار و مرد زناکار صد تازیانه بزنید.
این آیه، عبارتِ «اِو یَجْعَلَ اللهُ لَهُنَّ سبیلاً.» را که در سوره نساء ذکر شده است، بیان می فرماید. برای توضیح بیشتر ر، ک: المیزان، ج15، ص 89.
7. تهذیب، ج1، ص 127، روایت 35، و ص 113، روایت3، و بحارالانوار، ج80، ص 309، روایت 20، و ج 94، ص 402، روایت 4، و وسایل الشیعه، ج1، ص 384، روایت 1014، و ص 385، روایت 1016.
8. ر، ک: بحارلانوار، ج33، ص 269، روایت 534، و ج 48، ص 22، روایت 24.

منبع:رخ شاد، محمد حسین؛ (1380)، در محضر علامه طباطبایی(ره) پرسشها و پاسخهای اعتقادی، اخلاقی، تفسیری، حدیثی و عرفانی، قم: انتشارات نهاوندی، چاپ پنجم. تابستان 1389.

 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط